جایگاه شما در پرونده دولتی‌تان نمایان است و هرگاه درخواست ارتقا می‌دهید، درخواست ورود به دانشگاه می‌دهید یا برای مثال گواهی می‌دهید، تصمیم‌گیران مربوطه رتبه سونگبون شما را در نظر می‌گیرند. با وجود اینکه امروز در کره‌شمالی همه چیز تقریبا فروشی است (بهتر است بگوییم که سونگبون یک استثنای نادر است). هر چه فرد از نردبان اجتماعی بالاتر رود، مشارکت و مداخله دایره امنیت خلق هم بیشتر خواهد شد. منزلت اجتماعی بد می‌تواند به شیوه‌های بسیار متفاوتی زندگی فرد را متاثر سازد. یک فراری در مصاحبه با ما می‌گفت که به‌دلیل سابقه نامطلوبش، در تیم ورزشی ملی انتخاب نشد. ارتش هم اجازه نمی‌دهد افرادی با منزلت اجتماعی بسیار پایین در آن خدمت کنند.   

در نهایت، سونگبون به‌عنوان نیرویی ضدشایسته‌سالاری عمل می‌کند و سود و زیان‌هایی غیرضروری به مردم بر مبنای تولد اختصاص می‌دهد. این موضوع کمی متفاوت‌تر از سیستم طبقاتی در بریتانیاست یا می‌توان استدلال کرد که متفاوت‌تر از مفهوم ثروت به ارث برده شده در هر جامعه سرمایه‌داری دیگر است. تفاوت این است که سونگبون به عمد از سوی دولتی مشتاق [enthusiastic government] طراحی شد و به اجرا در آمد. از این رو، می‌گویند تمایزات طبقاتی به سرعت و پس از ویرانی سلسله مراتب اجتماعی ناشی از جنگ کره مستحکم‌تر شد. خوشبختانه، نفوذ سونگبون یک‌جورهایی در دوران پساقحطی دچار فرسایش شده است. غیر از ترس از مجازات، پول، نیروی محرک فوری در کره‌شمالی امروز است. اگر کسی در کسب و کار موفق باشد، نمی‌تواند خودش سونگبون بهتری خریداری کند. با این حال، می‌توان تاثیرات بهتر سونگبون را خریداری کرد مانند اماکن دانشگاهی، مشاغلی که آرزوی آن را دارید، آپارتمان‌های با کیفیت بالا، مراقبت‌های پزشکی، آزادی بیشتر تحرک و جابه‌جایی و در بیشتر موارد مصونیت از تعقیب یا مجازات شدید. این پدیده‌ای است که در بسیاری از کشورهایی که دست به تغییر و گذار از فئودالیسم به یک سیستم بازارمحور می‌زنند ملاحظه شده است. بسیاری از طبقات کارآفرین درحال رشد، سونگبون ضعیفی دارند اما این به ندرت موجب تغییر در زندگی‌شان می‌شود. اگر فرد پول زیادی داشته باشد، می‌تواند همواره با یک خانواده سطح بالا ازدواج کند.

یک منبع، از دوستی در کره‌شمالی که به کارهای دولتی مشغول بود، نقل می‌کرد که به‌دلیل سونگبون ضعیف چشم‌انداز محدودی برای ارتقا داشت. این مرد مورد نظر ما تصمیم گرفت برای ارتقا به مقام مافوق خود رشوه بدهد و به این ترتیب به موقعیت بهتری دست یافت. او از این موقعیت جدید برای جمع کردن رشوه‌های بیشتر برای خود و بهبود جایگاهش استفاده کرد. او این رشوه‌ها را به منزله نوعی سرمایه می‌دانست. رشوه دادن برای رسیدن به مشاغل بهتر در کره‌شمالی امری بسیار شایع است (با این وجود، محدودیت‌هایی در این رابطه هست که فرد تا کجا یا تا چه حد می‌تواند بالا برود). سیستم اداری پر است از آدم‌های سطح پایینی که به مقام‌های بالاتر رشوه می‌دهند به این امید که سلسله مراتب را به سرعت طی کنند. در یک دولت «نرمال»، بالاتری‌ها پول جمع شده را میان رده پایینی‌ها توزیع می‌کنند اما در دولت پساقحطی کره‌شمالی، این موضوع شکل دیگری دارد.

با این وجود، نباید به دام این تصور رایج افتاد که سونگبون به‌طور کامل در محاصره قرار گرفته است. درحالی‌که فساد و سرمایه‌داری فرصت‌هایی را به گردانندگان زیرک و حاشیه‌نشینان بااستعداد برای ظهور می‌دهد که در دوران رهبری کیم‌ایل‌سونگ هرگز نمی‌توانستند به آن دست یابند، سونگبون همچنان مزیت‌های فراوانی را در اختیار برخی می‌گذارد و دیگران را عقب می‌راند. سونگبون دیگر تنها عامل تصمیم‌گیر نیست بلکه یک امتیاز غول‌آسا است.

 اگر کسی به یک مقام ارشد و خاص کره‌شمالی بنگرد، فردی با سونگبون بالا را خواهد دید که – مثلا- یک پسرعموی رده‌بالا در ارتش دارد و یک برادر دارای موقعیت خوب در دایره امنیت دولتی. این مقام مدنظر شاید به‌طور اخص باهوش یا سختکوش نباشد؛ در حقیقت، موقعیت به ارث برده‌اش (به دلیل سونگبون خوب و پیوندهای خانوادگی) احتمالا انگیزه‌ای برای تنبلی اوست. فعالیت اصلی او جمع‌آوری رشوه‌هاست. در عین حال، یک سوداگر سطح پایین سونگبون که باید به این مقام مذکور رشوه دهد تا کار و کاسبی کوچکش همچنان ادامه یابد- به تعبیر شایسته سالارانه- به‌دلیل سختکوشی‌اش مستحق‌تر است. استاندارد زندگی این سوداگر سطح پایین بسیار بهتر از دوران پیش از فاسد شدن جامعه کره‌شمالی است اما یک مقام دارای سونگبون بالا که رشوه را از این سوداگر می‌گیرد کسی است که زندگی‌ای دارد که به راستی می‌توان به آن حسرت خورد.

به همین ترتیب، مقام‌های جاه‌طلب و سختکوش (که البته موقعیت خود را به سونگون بالا مدیونند) کسانی هستند که در جایگاه بسیار بهتری برای بهره بردن از فرصت‌های مهم کاسبی قرار دارند مانند انفجار ساخت‌وساز در پیونگ‌یانگ یا استخراج منابع. به گفته برخی منابع، آنهایی که از چنین فرصت‌هایی منع شدند به‌شدت خشمگین شده‌اند. وقتی فرار از کره‌شمالی در بحبوحه قحطی به امری شایع تبدیل شد، محرک پشت این روند گسترده فرار، تنها نیاز به خوردن بود. با وجود این، امروز فراریان بیشتر و بیشتری توانسته‌اند زندگی نسبتا خوبی در کره‌ جنوبی داشته باشند اما احساس آزردگی می‌کنند که به‌دلیل جایگاه اجتماعی‌شان به این سطح از خشم رسیده‌اند: «baljeon mothaettda» (نمی‌توانم در کره‌شمالی به پیشرفتی نائل شوم) اکنون یکی از دلایلی است که برای فرار ذکر می‌شود.

خلاصه‌ای از یک انحراف تاریخی

طی دهه ۱۵۹۰ میلادی، ژاپن مجموعه‌ای از یورش‌ها را به کره آغاز کرد که این مجموعه یورش‌ها را «ایمجین واران» [Imjin Waeran] می‌نامند. اوایل قرن هفدهم هم شاهد یورش‌هایی از منچوری بودیم و موجب شد که سلسله چوسون به خراج‌گزار سلسله چینی کینگ در ۱۶۳۷ تبدیل شود. صدها هزار نفر تلف و بسیاری دیگر هم در نتیجه این حوادث آواره شدند. به ناگزیر، بازتنظیم دوباره نظم اجتماعی هم رخ داد.