برخی فراریان، ساکنان کانگ‌وون و دیگر همشهری‌هایشان را «سانجین‌هائه» [sunjinhae] (ساده‌لوح، از پشت کوه آمده) در مقابل «ککائن سارامدول» [kkaen saramdeul] (تحت‌اللفظی یعنی «مردمی که از خواب برخاسته‌اند» یا «روشن شده‌اند» [the enlightened] مثلا، از «واقعیت» کره‌شمالی خبر دارند) نامیده‌اند که به شکل غالبی در شهرها و شمال شرق حضور دارند [غیر از این حقیقت که زمینداران قدیمی و سیستم مستاجری از میان رفته اما زندگی در کره‌شمالی بسیار شبیه به زندگی ۱۰۰ سال پیش است. کشاورزان زمین را با خیش و گاو شخم می‌زنند و با دست حفر می‌کنند. کود هم چندان زیاد نیست. برخلاف پیونگ‌یانگ (یا سئول در همین رابطه) اجتماع و زندگی خانوادگی بسیار در هم تنیده است. جالب اینکه احتمالی هست که طی یک یا دو دهه آینده مشاهده خواهیم کرد و مشخص خواهد شد که کشاورزان، پیشگام اصلاح در کره‌شمالی بودند. براساس «دستورالعمل ۲۸/ ۶» که ابتدا در سال ۲۰۱۲ اعلام شد، کشاورزان اکنون اجازه دارند ۳۰ درصد از محصول را برای خود بردارند. محصولات به شدت زیاد شده است؛ دنگ شیائوپینگ این را می‌پذیرد]. اگر طغیانی هم در کره‌شمالی وجود داشته باشد، این طغیان بیشتر در چونگجین خواهد بود تا کانگ‌وون. درحالی‌که هم پیونگ یانگ و هم شمال شرق مملو از «روشن‌شدگان» است اما کسانی که در پیونگ‌یانگ هستند از تحمل تناقضات سیستم کره‌شمالی نفع بسیار بیشتری می‌برند زیرا آنها شهروندان «امتیازمند» و دارای «منزلت» پایتخت هستند. با این وجود، شمال شرقی‌ها کسانی هستند که بیشترین تحقیر و سرخوردگی نصیب آنها شده است. وقتی «سیستم توزیع عمومی» شروع به از هم گسستن کرد، هر دو استان شمال شرقی «هامگیونگ شمالی» و «ریانگ‌گانگ» (در کنار «هامگیونگ جنوبی») در زمره اولین استان‌هایی بودند که «باختند» و تمام آنچه که به آنها داده می‌شد به‌طور کامل در ۱۹۹۴ متوقف شد. کیم‌جونگ‌ایل بارها نفرت شخصی خود از‌هامگیونگ شمالی را ابراز می‌کرد و آنجا را منطقه‌ای «شورشی» و «دشمن» منافع و امیال خود می‌دید. تصادفی نیست که‌هامگیونگ شمالی مدت‌هاست به‌عنوان تبعیدگاه عناصر نامطلوب سیاسی تلقی می‌شود. این استان، دورترین استان از پیونگ‌یانگ است و بهترین جا – از نگاه رژیم- برای کسانی است که هیچ اطمینانی به آنها وجود ندارد. این دو استان تعامل زیادی هم با چین دارند. طیف گسترده‌ای از کالاها از جمله DVDها و USBها که فیلم‌های خارجی و «مد»های غیرقانونی دارند از چین ابتدا وارد شمال شرق می‌شود. همچنین تصادفی نیست که حجم نامتناسبی از فراریان از‌هامگیونگ شمالی و ریانگ‌گانگ هستند و این نیست مگر به‌دلیل نزدیکی جغرافیایی و باریکی جاهایی مانند رودخانه «تومن»؛ راه آبی که این دو کشور را از هم جدا می‌کند. فراریان اسکان یافته البته پول و اطلاعات برای خویشان خود در کره‌شمالی می‌فرستند و در نتیجه، فاصله روانشناختی میان این خویشان بازمانده در شمال شرق و دولت مستقر در پیونگ‌یانگ را افزایش می‌دهند. از بعد خویشاوندی، ساکنان‌هامگیونگ شمالی با ابزار و ادوات خود به‌حال خویش رها شده‌اند. به همین دلیل است که زنان آنجا لباس‌های مدروزتری می‌پوشند و حفظ نظم پلیسی در آنجا نسبت به جاهای دیگر «شل و ول»تر است. به‌عنوان یک قاعده کلی، ساکنان‌هامگیونگ شمالی با معیارهای کره‌شمالی زندگی به نسبت آزادتری دارند البته تا زمانی که کاری انجام ندهند که دولت آن را «تهدید» به حساب بیاورد. دو استان دیگر هم‌مرز با چین هم هست به نام‌های «چاگانگ» [Chagang] و «پیونگان شمالی» [North Pyongan]. این دو استان در شمال غرب کشور هستند اما چندان هم از پیونگ‌یانگ دور نیستند. امنیت مرزی در این دو استان عموما سخت‌تر است و سرمایه‌گذاری‌های مالی و روانشناختی از سوی دولت در آنجا بیشتر است.

اقلیت قومی چینی یا هواگیو

کره‌شمالی مدعی است که به لحاظ قومی منسجم‌ترین کشور دنیاست. اگرچه ممکن است تا حدی درست باشد اما این سخن، این حقیقت را نادیده می‌گیرد که کره‌شمالی به راستی دارای یک اقلیت کوچک چینی با عنوان «هواگیو» است که در این کشور زندگی می‌کنند. طی سال‌ها، دولت کره‌شمالی کوشیده تا از شر آنها خلاص شود (البته به شیوه‌ای که موجب خشم پکن نشود). به چه شکل؟ با دامن زدن به ملی‌گرایی قومی افراطی که بازتاب ذهنیت رژیم است. با این حال، ۸ تا ۱۰ هزار هواگیو همچنان باقی مانده‌اند و میان پیونگ‌یانگ و شهرهای شمالی مانند سینویجو و چونگجین پخش هستند. این چینی‌ها که از تبار مهاجران قرن ۱۹ هستند و پاسپورت کره‌شمالی را هم دارند در قیاس با شمار عددی خود و با وجود جایگاهی که به‌عنوان خارجی دارند، نفوذ فوق‌العاده‌ای بر جامعه و تجارت کره‌شمالی دارند. قبل از اینکه دنگ شیائوپینگ فرآیند بازگشایی درهای چین را شروع کند، استاندارد زندگی کره‌شمالی مورد حسادت چینی‌های میانه‌حال بود. افزون بر این، وحشت انقلاب فرهنگی دهه ۶۰ به این معناست که هواگیوها واقعا خوشحال بودند که در کره‌شمالی هستند؛ کشوری که در آن زمان به نسبت باثبات‌تر، پایدارتر و روندی رو به بهبود داشت. با این حال، در درون کره‌شمالی، هواگیوها در زمره فقیرترین اعضای جامعه بودند. پیوستن آنها به حزب کارگران کره به‌خاطر منشأ قومی‌شان ممنوع بود و بنابراین، از بعد چشم‌انداز شغلی هم محدودیت داشتند. پیران کره‌شمالی می‌توانند گدایان چینی را در خیابان‌های شهرشان به‌خاطر آورند.