در دهه ۸۰ بخت و اقبال به اقلیت هواگیو رو کرد و وضع آنها را دگرگون ساخت آنگاه که حق دیدار از چین به میل و اراده خودشان و نیز حق دیدار اقوام چینی‌شان در کره‌شمالی به آنها داده شد. در آن زمان، تعداد معدودی از کره‌شمالی‌ها قادر به ترک کشور بودند و این به آن معنا بود که به هواگیوها انحصار تجارت خصوصی با غول جدید سرمایه‌داری [چین] داده شد و آنها را به ثروتمندترین گروه قابل شناسایی خارج از حلقه نخبگان در کره‌شمالی تبدیل کرد. آنها صدف و غذاهای دریایی را از کره‌شمالی به چین می‌بردند و کالاهای الکترونیکی و لباس با خود بازمی‌گرداندند. وقتی قحطی در نیمه دهه ۹۰ لطمات خود را وارد ساخت، هواگیوها شروع به وارد کردن مواد غذایی به کره‌شمالی کردند.

از این‌رو، زمانی که مردم کره‌شمالی بزرگ‌ترین دوران سختی و عسرت را تجربه می‌کردند، چینی‌های کره‌شمالی یا کره‌شمالی‌هایی که از تبار چینی‌های مهاجر بودند از ثروت و منزلت برخوردار شدند و این، شرایط و فرصت‌های کاملا درحال تغییر در هر دو کشور را بازتاب می‌داد. حتی امروز هم که کره‌شمالی در مسیر اقتصاد بازار قرار گرفته هواگیوها توانسته‌اند امتیازات خود را حفظ کنند. آنها ثروتمندتر شده و ارتباطات بهتری با چین دارند. این به آنها در قیاس با دیگر تاجران دست برتر را می‌دهد. هواگیوها همچنین منبع قابل اعتمادی از انواع تولیدات و اطلاعاتی هستند که دولت کره‌شمالی به‌شدت می‌کوشد مانع دستیابی شهروندانش به آنها شود. همچون تاجران و سوداگران دیگر، آنها فیلم‌های DVD آمریکایی، چینی و کره‌جنوبی و سریال‌های نمایشی را با خود می‌آورند؛ تلفن‌های همراه چینی وارد می‌کنند و آزادانه تنظیمات رادیویی و تلویزیونی را به هر سو که بخواهند می‌چرخانند. از سوی دیگر، هواگیوها مهم‌ترین جابه‌جاکنندگان صادرات غیرقانونی عتیقه‌های ربوده شده از گورها و مراکز باستانی در دهه ۹۰ بودند. این یک کاسبی کاملا لوکس بود؛ بومی‌ها گلدان‌های گلی چند هزار ساله koryo cheongja را فقط با ۵۰ دلار به دست آنها می‌رساندند اما وقتی این اشیا از طریق چین به سئول می‌رسید به ۵ هزار دلار یا بیشتر فروخته می‌شدند. این تجارتی بود که موجب خشم مقام‌ها می‌شد و دلالان، معامله‌گران و به یغمابرندگان این اشیا اعدام می‌شدند.

افزون بر این، هواگیوها به‌عنوان شهروندان خارجی ملزم نبودند که در جلسات تبلیغی- توجیهی حضور یابند یا حتی فرزندان خود را به مدارس کره‌شمالی بفرستند. آنها مجاز بودند که آنتن رادیوی خود را به هر سو که می‌خواهند بچرخانند و به هر چه دوست دارند گوش دهند. از این رو، هواگیوها هیچ دلیلی ندارند که «ککائن سارامدول» باشند. آنها با امتیاز دیدار آزادانه از چین و باز شدن چشم و گوش‌شان، کاملا آگاه بودند که اگر بخواهند استاندارد زندگی مردم کره‌شمالی را بهبود بخشند مقام‌های کره‌شمالی دست به چه کارهایی خواهند زد. آن دسته از مردم کره‌شمالی هم که با این اقلیت چینی در تماس بودند به این مساله واقف بودند. یک جورهایی، دانش و آگاهی از چین خرابکارانه‌تر از دانش و آگاهی از کره‌جنوبی تلقی می‌شود. اگرچه، بیشتر مردم کره‌شمالی می‌دانند که جنوبی‌ها از آنها بسیار ثروتمندتر هستند اما همچنان محتمل است که مقام‌های شمالی، پسرعموهای جنوبی را «آلت دست آمریکا» یا کشوری که «روح خود را فروخت» بنامند. از سوی دیگر، چین با یک سیستم اقتصادی مشابه گویی نقش برادری را داشت که دست در دست کره‌شمالی دارد. چینی‌هایی که خود روزگاری در فقر بودند اکنون پیشرفت عظیمی را با کنار زدن سیستم اقتصادی پیشین تجربه می‌کنند و مردمانش زندگی بسیار مرفه‌تری نسبت به مردمان کره‌شمالی دارند. مقامات کره‌شمالی این را امری خاصه آزاردهنده می‌یابند و به دروغ ادعا می‌کنند که فقرشان نتیجه بلایای طبیعی یا وضعیت سخت ژئوپلیتیک کشورشان است. شاید به همین دلیل گفته شود که دولت به‌دنبال رصد و نظارت بر هواگیوها و سرکوب فعالیت‌های اقتصادی‌شان است.

خاتمه

آیا کره‌شمالی فروخواهد پاشید؟

چنانکه دیدیم، آن دسته از مردم کره‌شمالی که پا از خطوط مربوطه بیرون بگذارند با تهدیدی از جانب یکی از خشن‌ترین و بی‌رحم‌ترین نظام‌های کیفری در جهان امروز مواجه می‌شوند. اما به یُمن گسست کامل قرارداد اجتماعی در این کشور در بحبوحه قحطی، مردم این کشور هر چه بیشتر قواعد دولتی اقتصادی و رفتارهای اجتماعی را نادیده می‌گیرند. افزون بر این، مقام‌هایی که کارشان اجرا یا تبعیت طلبیدن اجباری است به اندازه شهروندان معمولی پرخاشگر و تندخو هستند. معمولا، رشوه حلال مشکلات در کره‌شمالی است. «سیستم» جدید کره‌شمالی ناعادلانه و داروینی است اما حداقل به افراد میانه‌حال فرصت کسب یک روزی بخور و نمیر را می‌دهد. افزون بر این، نظام کره‌شمالی نظامی است که چنان استحکام و استقرار یافته که خود دولت هم باید خود را با آن مطابقت دهد، چه بخواهد و چه نخواهد. این شامل ارائه دستمزد در کارخانه‌های ملی فولاد است که قیمت‌های واقعی بازار را بازتاب می‌دهد؛ اجازه به کشاورزان برای حفظ مقداری از محصول تولیدی‌شان و اجازه به مردم برای پرداخت هزینه‌شان بدون استخدام در دولت؛ از این رو، سوداگران خصوصی هم اجازه کار آزادانه یافته‌اند. رژیم احساس می‌کند که مجبور است همین مسیر را دنبال کند، درست همان گونه که مجبور است عصر جدیدی از موفقیت و کامیابی و مصرف‌گرایی را برای مردم کره‌شمالی در تبلیغات خود دامن زند.