«بی نظمی» جدید جهانی

ایران یک نمونه دیگر است. این کشور یکی از امضاکنندگان NPT است و در دوران شاه کمک‌هایی از غرب برای برنامه هسته‌ای‌اش دریافت کرده بود. اما بعد از انقلاب ۱۹۷۹ نگاه غرب به ایران تغییر کرد و آنها هم در چارچوب سیاسی جدید برنامه‌های هسته‌ای خود را ادامه و گسترش دادند. کشمکشی تقریبا ۴ دهه‌ای میان ایران و برنامه هسته‌ای‌اش با کشورهای غربی به‌وجود آمد. غرب بر این باور بود که ایران به تعهداتش در NPT عمل نکرده است. غرب کوشید تا با اعمال تحریم‌ها و وارد کردن بدافزارها فرآیند غنی‌سازی و ساخت سانتریفیوژها را تحت تاثیر قرار دهد. با این حال، ایران همچنان برنامه خود را گسترش می‌داد و گزینه‌های پیش روی ایالات‌متحده و جهان تا چند سال پیش از باراک اوباما بسیار کاهش یافته بود. معدود گزینه‌های دیگر هم یکی پذیرش برنامه هسته‌ای ایران بود یا ورود به توافقی که محدودیتی بر بخشی از برنامه هسته‌ای این کشور بگذارد.  دولت اوباما اما حمله پیشگیرانه و پذیرش برنامه هسته‌ای را رد کرد. دولت اوباما که مصمم به کاهش مداخله آمریکا در خاورمیانه بود، انگیزه کمی برای درگیری دیگر داشت. در حقیقت، کاهش حضور  نیروهای آمریکایی در منطقه هدف اساسی و مشخص برای این رئیس‌جمهور و اطرافیان او بود.  آنچه مناقشه‌انگیز بود تصمیم برای استقبال از گزینه دیپلماتیک با هدف محدود کردن برنامه ایران بود که به تعبیر یکی از مقام‌های تصمیم‌گیر هسته‌ای در آن زمان هدف همانا محدود کردن – و نه از میان بردن- قابلیت‌های مربوطه ایران بود. دیدگاه شخص خودم (که به‌طور قطع اثبات آن غیرممکن است) این است که ایالات‌متحده از آن توافق انتظار بسیاری داشت و بنابراین، توافقی کلان هم می‌خواست. این رویکرد دیپلماتیک ممکن بود این امید را در برخی پایتخت‌ها هم به‌وجود آورد که حل‌وفصل دیپلماتیک مساله هسته‌ای می‌تواند زمینه را برای همکاری‌های گسترده‌تر میان ایران و آمریکا و نیز تبدیل ایران به کشوری عمل‌گراتر فراهم سازد. هیچ راهی برای دانستن این مساله وجود ندارد که آیا چنین امیدهایی برآورده خواهد شد یا نه؛ آنچه معلوم است این که تلاش‌های دیپلماتیک در تابستان ۲۰۱۵ اوج گرفت یعنی زمانی که ایالات‌متحده، ۴ کشور عضو شورای امنیت سازمان ملل، آلمان و ایران قرارداد موسوم به «برجام» (برنامه جامع اقدام مشترک) را امضا کردند؛ توافقی که فرصتی برای تنفس ایران از تحریم‌ها (و دسترسی به مقادیر عظیمی پول) فراهم آورد در ازای پذیرش محدودیت‌هایی بر سانتریفیوژهایش به مدت ۱۰ سال و بر کمیت و کیفیت غنی‌سازی اورانیوم به مدت ۱۵ سال. این محدودیت‌ها و بازرسی‌ها تاثیر مطلوبی بر افزایش احتمالی زمان بازگشت (از چند ماه به یک سال طی یک و نیم دهه‌ای که محدودیت‌های این توافق باقی است) داشت. ایران همچنین توافق کرد که مجموعه‌ای از بازرسی‌های بین‌المللی را به منظور راستی‌آزمایی بپذیرد تا نشان دهد که این کشور به تعهدات خود طبق این توافق‌نامه متعهد است. نتیجه، یک وضعیت باثبات در کوتاه‌مدت بود که طی آن جهان سطح بالایی از اعتماد را به‌دست آورد. اما این اعتماد با قیمت گزافی به‌دست آمد زیرا ایران به مقادیر کلانی پول دسترسی یافت که توانایی زیادی به این کشور در پیگیری اهداف سیاست خارجی‌اش در این بازه زمانی داد. ایران در موقعیتی بود که پس از سپری شدن این بازه ۱۰ و ۱۵ ساله می‌تواند برنامه هسته‌ای خود را توسعه دهد. باری، مساله هسته‌ای ایران موجب ظهور برخی چالش‌های مهم دیپلماتیک شد؛ از جمله اینکه چگونه برخی همسایگان ایران را از دنبال کردن این مسیر (دستیابی به پیش‌شرط‌های برنامه هسته‌ای خاص خود) بازداریم.

111111111111111111111