ریشه‌های نظم سیاسی:  از دوران پیشاانسانی تا انقلاب فرانسه

سازوکار سومی که به واسطه آن نظام اجتماعی برهمنی قدرت سیاسی را محدود کرد همانا کنترل سواد بود؛ میراثی که تا دوران معاصر ادامه یافته و حجم زیادی از هندی‌ها را به دست فقر و فقدان فرصت سپرد. هندِ معاصر یک جور پارادوکس است. از یک سو، تعداد زیادی از هندی‌های به‌شدت باسواد وجود دارند که در زمینه‌های مختلف به رتبه‌های برتر جهانی رسیده‌اند؛ از فناوری اطلاعات گرفته تا پزشکی و از صنعت سرگرمی تا اقتصاد. هندی‌های خارج از هند هم همواره از درجه بالایی از تحرک اجتماعی رو به بالا برخوردار بودند، واقعیتی که سال‌ها پیش رمان‌نویس هندی «وی. اس. ناپال» به آن اشاره کرده بود. از زمان اصلاحات اقتصادیِ اواخر دهه ۸۰ و ۹۰، آنها هم در هند رونق گرفتند. از سوی دیگر، باسوادها و تحصیل‌کردگان در کشوری با سطوح بسیار بالای بی‌سوادی و فقر همچنان در اقلیت هستند. در کنار شهرهایی که سریع در حال رشد هستند مانند بنگلور و حیدرآباد، مناطق وسیع روستایی وجود دارند که رتبه توسعه انسانی‌شان در میان پایین‌ترین‌ها در جهان است.

ریشه‌های تاریخی این اختلافات در نهایت در نظام جاتی و وارنا نهفته است. برهمن‌ها البته دسترسی به آموزش و دانش را از طریق نقش خود به عنوان حافظان مناسک در کنترل خود دارند. تا پایان هزاره اول قبل از میلاد، آنها بی‌علاقگی بسیار قوی‌ای به نگارش مهم‌ترین بخش‌های متون ودائی نشان دادند. به گفته سابروال، «حفظ کردن سرودها برای استفاده در مناسک - برای خود و برای موکلان‌شان- مشخص‌ترین شکل آموزش و یادگیری برهمنی بود. اثربخشی در مناسک و بنابراین فرآیند آموزش و یادگیری، ضرورتا مستلزم آن نبود که آنچه حفظ شده، درک شود... برهمنی‌های بسیار زیادی بخش‌های زیادی از زندگی‌شان را در مقیاس وسیع به حفظ و ازبرسازی یا بحث‌ها و تحلیل‌های منطقی اختصاص داده بودند.» حفظ دقیق متون ودائی در صورتی ضروری بود که آنها تاثیر مناسکی مطلوب خود را داشته باشند؛ باور به این بود که اشتباهات کوچک در قرائت می‌تواند منجر به فاجعه شود.

شاید تعجبی نباشد که تعهد برهمن‌ها به انتقال شفاهی وداها برتری اجتماعی‌شان را با خلق موانع مضاعف برای ورود به وارناهایشان تقویت و تحکیم کرد. برخلاف یهودیان، مسیحیان و مسلمانان که از همان آغازِ سنت‌های مذهبی‌شان «اهل کتاب» شمرده می‌شدند، اما برهمن‌ها قویا در برابر خلق نوشتن و فناوری‌های مرتبط با آن مقاومت می‌کردند. مسافران چینی که در قرون پنجم و هفتم پس از میلاد به دنبال منابع سنت بودیسم به هند رفتند، برای یافتن اسناد مکتوب در تنگنا بودند. مدت‌ها پس از آنکه چینی‌ها و اروپایی‌ها به نگارش روی کاغذ پوستی [پوست حیوانات] روی آوردند، هندی‌ها هنوز روی برگ‌های نخل و پوست درخت می‌نوشتند. ناسازگاری برای نوشتن پایدار روی این کاغذهای پوستی [پوست حیوانات] در اصل ریشه‌ای مذهبی داشت چرا که از پوست حیوانات ساخته می‌شد. اما برهمن‌ها زمانی که فناوری کاغذ در قرن یازدهم در دسترس قرار گرفت، باز هم در اتخاذ و پذیرش کاغذ کُندی و کاهلی به خرج می‌دادند. در ماهاراشترای روستایی، کاغذ در امور روزمره تا نیمه قرن هفدهم مورد استفاده قرار نگرفت و وقتی هم که مورد استفاده قرار گرفت، به شدت کارآیی حسابداری و نظارت را بهبود بخشید.

این نبود تا هزاره دوم پس از میلاد که نوشته‌ها متداول‌تر شد و به فراتر از برهمن‌ها و به گروه‌های دیگری در جامعه هند تسری یافت. بازرگانان شروع به ثبت سوابق تجاری و آحاد جاتی‌ها هم شروع به ثبت شجره‌نامه‌های خانوادگی کردند. در کرالا، نایارهای «دودمان‌های سلطنتی و نجیب» شروع به آموختن سانسکریتِ مکتوب کردند و طبقه سیاسی در آن ایالت [کرالا] شروع به تولید سوابق گسترده‌ای از معاملات سیاسی و تجاری کرد. (در اواخر قرن بیستم، کرالا، زیر لوای یک حکومت کمونیستی محلی، به عنوان یکی از دولت‌هایی که به بهترین شکلی در هند اداره می‌شود ظاهر شد؛ نمی‌دانیم آیا این عملکرد ریشه‌های عمیقی در سنت سواد طبقه سیاسی در آنجا در قرون اولیه داشت یا خیر). در مقایسه با چینی ها، انحصار برهمن‌ها بر آموزش/ یادگیری و مقاومت شان برای پذیرش نگارش تاثیر غیرقابل محاسبه‌ای بر توسعه یک دولت مدرن داشت. از دوره سلسله شانگ به این سو، حاکمان چین از کلمات نوشتاری برای مبادله دستورات، ثبت قوانین، ثبت گزارشات و نوشتن تاریخ‌های مفصل سیاسی استفاده کردند.

22222