سازمان ملل متحد «امنیت غذایی»را اینگونه تعریف کرده است: «همه انسان‌ها، در هر زمانی [توانایی] دسترسی مادی، اجتماعی و مالی به غذای کافی، ایمن و مغذی را داشته باشند که ترجیحات غذایی و رژیم مورد نیاز برای زندگی فعال و سالم را فراهم کند». از نظر سازمان ملل، موجود بودن غذا، دسترسی به غذا و پایداری در دریافت غذا سه عنصر اصلی امنیت غذایی هستند. اگر تعریف سازمان ملل را مبنا قرار دهیم، نظام تولید غذا در کشور چین با تعریف پذیرفته‌شده جهانی همخوانی نخواهد داشت. نظام غذایی کنونی چین برمبنای سیر کردن جمعیت تعریف می‌شود؛ یعنی خوردن هر آن چیزی که قابل خوردن باشد؛ یکی از پیامدهای چنین دیدگاهی به تامین امنیت غذایی، ترویج صید ترال در خلیج فارس و جارو کردن بستر خلیج فارس از آبزیان ارزشمند دریایی است که در عمق غیرقابل دسترس اقیانوس‌ها زندگی می‌کنند و اساسا به‌عنوان ذخیره ژنتیکی جهانی شناخته می‌شوند. صید ترال، در ظاهر، با توجیه تامین امنیت غذایی کشور چین انجام می‌شود حال آنکه مهم‌ترین پیامد آن بر هم خوردن توازن در زندگی دریایی است. در نتیجه نظام تامین غذایی چین ویژگی «پایدار بودن» تعریف پذیرفته‌شده جهانی را ندارد.

از سوی دیگر، نظام تولید غذای کنونی در چین اساسی‌ترین ویژگی تعریف جهانی امنیت غذایی یعنی سالم و ایمن بودن را هم ندارد. این فقدان ایمنی نه تنها باعث بر هم خوردن امنیت اجتماعی در داخل کشور چین شده بلکه بازتاب جهانی آن به حیثیت اجتماعی چین صدمات جبران‌ناپذیری وارد کرده است. طبق گزارش خبرگزاری‌های بین‌المللی از جمله رویترز و سی‌ان‌ان، پس از شیوع گسترده این بیماری، احساسات «ضد چینی» و «نژادپرستانه و بیگانه‌هراسی» در سراسر جهان تقویت شده است. براساس گزارش فارن‌پالیسی، افکار عمومی جهانی، «عادات کثیف غذایی چینی‌ها» را علت به زحمت انداختن دیگر کشورها و تحمیل هزینه‌های اجباری به دیگر ملت‌ها می‌داند. رویترز در این خصوص نوشته: شیوع گسترده بیماری کرونا موجی از احساسات ضدچینی را در پی داشته است، از ممانعت ورود گردشگران چینی به مغازه‌ها گرفته تا انجام آزمایش از کارگران چینی و تیترهای خبری توهین‌آمیز درمورد این کشور از جمله در یک روزنامه فرانسوی و دانمارکی.  در کنار ابعاد اجتماعی این بحران، شیوع پرسرعت بیماری کرونا پیامدهای اقتصادی هم داشته است که از آن جمله می‌توان به لغو موقت پروازهای بین‌المللی به چین اشاره کرد و تاکنون بیش از ۱۰ کشور جهان پروازهای خود را به چین محدود یا ملغی کرده‌اند. دولت چین هم در همان ابتدا دستور تعلیق سفرهای سال نو چینی را به آژانس‌های مسافرتی مستقر در چین، صادر کرد، در نتیجه درآمد برخی کشورهای دیگر از محل گردشگران چینی تحت‌الشعاع قرار گرفته است مانند استرالیا که سالانه میزبان حدود یک میلیون و ۴۰۰ هزار گردشگر چینی است و درآمد آن از این محل حدود ۱۲ میلیارد دلار تخمین زده شده. به این عوامل باید هزینه‌های درمانی و کنترل این ویروس را هم اضافه کرد. دولت چین حدود ۹ میلیارد دلار برای مقابله و کنترل این بیماری اختصاص داده است و پیش‌بینی شده در صورت تداوم وضعیت اضطراری ناشی از شیوع ویروس کرونا، کاهش نرخ رشد اقتصادی چین حداقل به میزان یک درصد محتمل باشد. کشورهایی که اقتصادشان وابسته به صادرات است آسیب بیشتری خواهند دید و کاهش صادرات هم تاثیرات قابل‌توجهی بر تولید ناخالص ملی این کشور بر جای خواهد گذاشت. برخی اقتصاددانان بیم آن دارند که کرونا وضعیتی مشابه شیوع بیماری سارس پیدا کند که نه‌تنها اقتصاد چین را به بحران کشید بلکه بر اقتصاد جهان تاثیر گذاشت. آن زمان چین تنها ۵ درصد از سهم اقتصاد جهان را داشت اما اکنون ۱۶ درصد اقتصاد جهانی را تشکیل می‌دهد. با تایید شدن منشا ظهور نسل جدید ویروس کرونا و با توجه به معایب نظام تولید غذا در چین می‌توان چنین استدلال کرد که این کشور باید نظام تولید غذای خود را باز تعریف کند؛ اگرچه دولت چین اعلام کرده دلیل این بیماری از یک محل غیرمجاز فروش غذا بوده اما روند فعلی بیانگر آن است که دولت چین برنامه مشخصی برای مقابله با آنچه اصطلاحا «همه‌چیزخواری» عنوان می‌شود ندارد. برخی بر این باورند که جمعیت زیاد چین باعث ترویج چنین شیوه تولیدی شده است که در این صورت باز هم دولت چین مسوول وضعیت موجود است. شیوه فعلی تولید غذای این کشور و سودی که از کشتار و تجارت حیات وحش به‌دست ‌می‌آید باعث شده چنین الگویی با هدف کسب سود، بدون توجه به پیامدهای مرگبار آن در ایران نیز مشاهده شود؛ نمونه آن قتل عام پرندگان مهاجر در شمال و جنوب کشور و فروش غذای تولیدی حاصل از آنها در رستوران‌های محلی بدون در نظر گرفتن پیامدهای آن است. پرندگانی که برخی از آنها جزو گونه‌های حفاظت‌شده سازمان ملل متحد هستند یا می‌توانند ناقل بیماری آنفلوآنزای فوق حاد پرندگان به انسان یا بیماری‌های مرگبار دیگر باشند. به هرترتیب تا زمانی‌که دولت چین تصمیم به تغییر وضعیت موجود نگیرد، تحمیل و تکرار هزینه‌های اینچنینی بر نظام جهانی کاملا قابل انتظار خواهد بود.