ریشه‌های نظم سیاسی: از دوران پیشا انسانی تا انقلاب فرانسه

یک شیوه متداول از زندگی در تمام چین برقرار شد؛ شیوه‌ای که به مزیت موروثی کمتر وابسته بود؛ یک ادبیات بومی و رمان‌ها و تاریخ‌های به آسانی قابل دسترس و محبوب جایگزین نوشته‌های بسیار رسمی دوره تانگ شد. نائیتو مشابهت‌های آشکاری با دوره اولیه مدرن در تاریخ اروپا ترسیم کرد که امتیازات فئودالی پایان داده شد و برابری شهروندان تحت نظارت یک دولت قدرتمند مطلقه باب شد. در حالی که درباره فرضیه نائیتو بسیار بحث شده است (به‌ویژه تلاش او برای متناسب‌سازی تاریخ شرق آسیا با دوره‌بندی غربی) اما بسیاری از نتیجه‌گیری‌های گسترده او توسط دانشمندان معاصر پذیرفته شده است. ما اکنون می‌توانیم به چهار سوال اساسی در مورد نظم سیاسی چین که در آغاز فصل مطرح کردیم بازگردیم و با مساله استبداد شروع کنیم و اینکه آیا این استبداد در چین نسبت به دیگر تمدن‌ها شدیدتر بود یا خیر. 

 امپراتریس شیطان صفت «وو»

ماجرای «وو ژائو» (624- 705) – که نزد یادبودنگاران بعدی چین به «امپراتریس شیطان‌صفت وو» معروف شد- آنقدر قانع‌کننده است که شایسته بازگویی کاملا جداگانه‌ای از آن چیزی است که به ما در مورد ماهیت سیاست‌های چین می‌آموزد. «امپراتریس وو» تنها زنی بود که با نام خودش بر چین حکمرانی و سلسله خاص خود را تاسیس کرد. ظهور و سقوط او تاریخی است پرفراز و نشیب از فتنه، قساوت و بی‌رحمی، ترور، شهوترانی، عرفان‌گرایی و تقویت قدرت زنان. او سیاستمداری فوق‌العاده بااستعداد بود که قدرت را با اراده و خدعه محض به دست آورد؛ دستاوردی کاملا چشمگیر آن هم با توجه به ماهیت کاملا ضد زن ایدئولوژی کنفوسیوسی. در بحث‌های اولیه از حاکمیت قانون، خاطرنشان ساختم که این مساله اغلب و در ابتدا به نخبگان قابل اطلاق است نه توده‌های وسیع مردمی که انسان‌هایی کاملا در معرض حمایت قانون تلقی نمی‌شدند. از سوی دیگر، جایی که حاکمیت قانون وجود نداشته باشد، مساله غالبا این است که عضو جامعه نخبگان بودن - با توجه به احتمال بالا و رقابت شدید برای قدرت در صدر و رأس ساختار- خطرناک‌تر از عضو توده‌ای از مردم عامی بودن است. این وضعیتی بود که در دوره حکومت «امپراتریس وو» در جریان بود که وحشت و ترور گسترده‌ای را علیه خاندان‌های کهن آریستوکرات به راه انداخت. 

تعدادی از مورخان- به‌ویژه مورخان مارکسیست- شاهد عواقب اجتماعی گسترده‌ای در صعود «امپراتریس وو» بودند. برخی استدلال کرده‌اند که «وو» نماینده طبقه در حال ظهور بورژوازی بود؛ برخی دیگر استدلال می‌کنند که او «قهرمان توده‌ها» بود؛ با این حال، برخی دیگر هم می‌گویند او نقش مهمی در کنار زدن نخبگان موروثی دوران سلسله‌های «سوئی» و «تانگ» داشت و اینکه مقام‌های غیراشرافی را جایگزین آنها کرد. روشن نیست که در نهایت هر یک از این تئوری‌ها چقدر صحیح است: «وو» شخصا یک تبار بی‌عیب و نقص آریستوکراتیک داشت که به خاندان سلطنتی «یانگ» در سلسله «سوئی» مرتبط می‌شد. صرف‌نظر از بالا بردن عوام توانمند و توانا، او آزمون‌هایی برای چندین سال را لغو کرد. بنابراین او می‌توانست بوروکراسی را با گزینه‌های مطلوب خود پر کند. به میزانی که او به گذار گسترده تانگ- سونگ کمک کرد، به این دلیل بود که تصفیه‌های او از مخالفان واقعی و مشکوک آریستوکرات از تعداد آنها کاست و این طبقه را به‌طور کلی تضعیف کرد و زمینه را برای شورش «آن لوشان» هموار کرد که نشان‌دهنده آغاز پایان سلسله تانگ بود و تحولات اجتماعی عظیمی را در جامعه چین رقم زد. «وو ژائو»- همانند بسیاری از زنان دیگر در دربار چین- شروع خود را به‌عنوان صیغه «تای زونگ»، دومین امپراتور تانگ، رقم زد. پدرش حامی «گائوزو»، اولین امپراتور تانگ، بود و سپس مقامی بالا در دستگاه وی به دست آورد و مادرش، چنان‌که ذکر شد، از تبار خاندان سلطنتی «سوئی» بود. شایع شده بود که او [مادر «وو»] سَر و سرّی با «گائوزونگ»، فرزند گائوزو، حتی پیش از مرگ پدرش [منظور امپراتور گائوزو است] داشت. در هنگام مرگ پدرش، این زن [مادر «وو»] سر خود را تراشید و وارد یک صومعه بودایی متعلق به زنان شد اما زوجه ارشد و جدید امپراتور گائوزونگ یعنی «امپراتریس وانگ» می‌خواست گائوزونگ را از صیغه دیگر دور نگاه دارد و به عمد این زن را به‌عنوان رقیب وارد دربار کرد. این اقدام امپراتریس وانگ یک اشتباه مهلک بود. امپراتور گائوزونگ شیفته و شیدای «وو ژائو» شد و در دوره حکمرانی طولانی‌مدت خود نشان داد که ضعیف است و به راحتی تحت تاثیر «وو» قرار می‌گیرد. «وو ژائو» دختری داشت که در کنار امپراتور بود و پس از اینکه امپراتریس وانگ بی‌فرزند این کودک را در کاخ دیده بود، ترتیبی داد تا او را سر به نیست کنند. امپراتریس به قتل دختر «وو ژائو» متهم شد؛ وانگ و یکی از معشوقه‌های سابق دیگر از چشم امپراتور افتادند و به جایگاه یک انسان معمولی و عادی تقلیل مقام داده شده و خانواده‌هایشان به یک استان دوردست در جنوب چین تبعید شدند. «وو ژائو» سپس به جایگاه معشوقه ارشد ارتقا یافت. به محض اینکه «وو» در سال 655 به جایگاه امپراتریس ارتقا داده شد، دستور داد امپراتریس وانگ، رقیب عشقی سابقش را تکه تکه کرده و تکه‌های او را در خمره شراب قرار دهند. مقام‌های درباری که حامی امپراتریس سابق بودند یا با روی کار آمدن «وو» مخالفت ورزیده بودند- از جمله کسانی که به امپراتور تانگ سابق وفادارانه خدمت کرده بودند- یک به یک یا تبعید شدند یا به انتظار مرگ خود نشستند. 

22222