آلمان با رهبری آنگلا مرکل نرخ مرگ به مراتب پایین‌تری از فرانسه، بریتانیا، ایتالیا و اسپانیا در اروپا داشت. فنلاند جایی که خانم سانا مارین، ۳۴ ساله، نخست‌وزیر این کشور است و با ائتلاف ۴ زن دیگر از احزاب کشورش، ویروس کرونا را اداره می‌کنند، ۱۰ درصد کمتر از سوئد مرگ و میر ناشی از این بیماری پاندمی داشته‌اند. تسای اینگ ون، رئیس‌جمهوری تایوان، توانست خود را به‌عنوان یکی از موفق‌ترین رهبران در سطح دنیا برای مهار این بیماری مهلک نشان دهد. او با آزمایش‌های فراوان، ردیابی و قرنطینه و تعطیل کردن کل کشور توانست کووید-۱۹ را مهار کند.

ما باید در مقابل این نظریه که چند زن استثنایی توانسته‌اند در یک موقعیت استثنایی، موفق عمل کنند، مقاومت کنیم. اما کارشناسان می‌گویند که موفقیت زنان هنوز هم می‌تواند درس‌های ارزشمندی داشته باشد و در بحران‌های آتی نیز به کمک ما بیاید.

زنان و مردان سیاستمدار

حضور یک زن به‌عنوان رهبر یک کشور ممکن است نشانگر این باشد که کشوری از نهادها و ارزش‌های سیاسی فراگیرتری برخوردار است. دیوی سریدهار، رئیس بهداشت جهانی در دانشکده پزشکی ادینبورو، در یکی از ژورنال‌های پزشکی بریتانیا نوشت: «منابع اطلاعاتی متنوع و رهبرانی که با فروتنی به صداهای بیرونی گوش می‌دهند، نسبت به بیماری پاندمی واکنش بهتر و موفق‌تری داشته‌اند.» او در ادامه تصریح کرد: « تنها راه برای رهایی از نقاط کور این است که مطمئن شویم در لحظات حیاتی و مهم، هنوز جا برای متخصصان، تفکرات گوناگون و پیش‌زمینه‌های متنوع در پشت میزهای جلسات وجود دارد.» داشتن رهبر زن نشانه آن است که افراد با پیش‌زمینه‌های متنوع و متفاوت قادر به کسب کرسی قدرت هستند. برای مثال در دولت خانم مرکل در آلمان، به منابع اطلاعاتی متنوعی توجه شد تا سیاست‌های مربوط به مبارزه با ویروس کرونا ترسیم شود. از این منابع می‌توان به مدل‌های اپیدمولوژی، داده‌های تولیدکنندگان دارویی و توجه به برنامه موفق کره جنوبی در مهار این بیماری اشاره کرد. آلمان با توجه به الگوی کره جنوبی میزان آزمایش‌ها را افزایش داد و قرنطینه سفت و سختی نیز برقرار کرد. نتیجه آن شد که دستاورد آلمان در مبارزه با ویروس کرونا، مرگ کمتر نسبت به سایر کشورهای اروپای غربی بود. در مقابل ما رهبران مرد سیاستمداری در اروپای غربی داریم مانند سوئد و بریتانیا که کشورهایشان بالاترین میزان نرخ مرگ و میر را تجربه کردند. اطلاعات این دو به نظر می‌رسد محدود به برنامه‌های اپیدومولوژی مشاوران و تعدادی متخصصان مخالف خارج از دولت محدود بوده است. با این حال یک سیگنال نمی‌تواند هنوز مدرک کافی باشد. سیستم سیاسی می‌تواند چشم‌اندازهای متفاوت از گروه‌های مختلفی را به نمایش بگذارد. زمانی که روث کارلیتز، استاد علوم سیاسی در دانشگاه تولین سوابق فرمانداران زن در ایالات متحده را بررسی می‌کرد، متوجه شد که زنان سریع‌تر از مردان برای قفل کردن ایالت‌هایشان اقدام نکرده‌اند (این تحقیق اخیرا صورت گرفته و هنوز تحقیق همتا به منظور مقابله صورت نگرفته است).این امر ممکن است به این دلیل باشد که جنسیت تحت تاثیر قدرت سیاسی و حزبی موجود باشد. دکتر کارلیتز متوجه شد که فرمانداران زن و مرد جمهوری‌خواه نسبت به همتایان دموکرات خود، مدت طولانی‌تری صبر کردند تا تعطیلی‌ها را فراگیر و دستور «در خانه بمانیم» صادر کنند. پس از اینکه دونالد ترامپ حاضر نشد در جلسات عمومی خود از ماسک استفاده کند، دیوید مارکوس، روزنامه‌نگار محافظه کار در سایت «فدرالیست» در توجیه ماسک نپوشیدن رئیس‌جمهوری ایالات متحده استدلال کرد که این عمل ترامپ به منظور نشان دادن قدرت آمریکا صورت گرفته است. او در ادامه توجیهات خود نوشته است: «اگر ترامپ ماسک به‌صورت خود بزند، این نشان از بی‌قدرتی آمریکا علیه دشمن نامرئی بوده که از سوی چین منتشر شده است. چینی که رئیس‌جمهورشان از ترس خود را پشت ماسک پنهان کرده بود.

دسترسی‌های دارویی و تجهیزات پزشکی معمولا برای درگیری‌های ابرقدرت‌ها، مهم تلقی نمی‌شوند. اما تحلیل مارکوس در واقع منطبق با ایده سنتی مشخصات رهبری قدرتمندانه آمریکا است: کسی که قدرت را به دست می‌آورد، تهاجمی عمل می‌کند و بالاتر از همه، ترسی به دل راه نمی‌دهد، از این طریق دشمنان ملت آمریکا را وادار به تسلیم می‌کند. به سخن دیگر، یک رهبر قوی کسی است که با آرمان‌های متکبرانه مردانگی سازگاری داشته باشد.

این امر اغلب برای زنان حاضر در سیاست مشکل ایجاد کرده است. آلیس ایوانز، جامعه‌شناس در کالج کنیگ لندن که در مورد چگونگی کسب قدرت در زنان تحقیق می‌کند، می‌گوید: «این انتظار وجود دارد که زنان نیز تهاجمی و سلطه‌گر باشند. اما اگر زنان این خصلت‌ها را نشان دهند، به‌عنوان غیرفمینیست شناخته می‌شوند.» او می‌افزاید: «این عوامل باعث می‌شود تا پیشرفت زنان به‌عنوان رهبر با دشواری‌های زیادی روبه‌رو شود.»

 

رویکرد اولیه خانم آردن، نخست‌وزیر نیوزیلند برای مبارزه با بیماری همه‌گیر نمی‌تواند از الگوی اصلی سنتی به دور باشد. اما در مورد این نوع بحران جدید، رهبری محتاطانه وی موفقیت‌آمیز بوده است. دکتر ایوانز می‌گوید: «من می‌گویم تعطیلی زودهنگام کشور، یک راهبرد جلوگیری از یک ریسک بود. برای اینکه کسی اصلا نمی‌دانست قرار است چه رخ بدهد و راهبرد اول وی حفظ جان مردم این کشور بود.»

پس از اینکه نخست‌وزیر نیوزیلند کشورش را در ۲۵ مارس تعطیل کرد، از طریق ارتباط زنده فیس‌بوک وی ابتدا فرزند نونهال خود را روی تخت خواباند و سپس با مردم این کشور از خانه با آنها صحبت کرد. او با لباس خانگی و راحتی با شهروندان مضطرب خود صحبت کرد و از اینکه مجبور به تعطیلی کشور شده است، از مردم خود عذر خواست. او با اندوه فراوان گفت: «هیچ راهی برای ارسال هشدارهای اضطراری مدنی روی تلفن‌های همراهتان نبود، جز اینکه با صدای بلند این هشدار را بشنوید. در واقع این چیزی بود که مورد بحث قرار دادیم. آیا راهی وجود داشت که بتوانیم پیام هشداردهنده بدهیم، به گونه‌ای که چندان نگران‌کننده نباشد؟» در عوض دونالد ترامپ، سعی کرد جنبه عالی به ویروس ببخشد و آن را یک «دشمن درخشان» بنامد. اگرچه ممکن است این شیوه مورد خوشایند پایگاه وی باشد اما برای مهار این بیماری مهلک و پاندمی کمکی به آمریکا نکرده است. ایالات متحده در حال حاضر بیشترین تعداد کشته را در بین تمام کشورهای دنیا دارد.

در بریتانیا، بوریس جانسون به‌عنوان یک حامی برگزیت به قدرت رسید و قول داد که بهترین امتیاز را در معامله با اتحادیه اروپا به دست آورد. اما مهارت‌های وی که در میدان نبرد با بوروکرات‌های بروکسل به چشم آمده بود، برای مبارزه با بیماری پاندمی مفید واقع نشد. دولت وی با تاخیر تعطیلی را در انگلستان اعلام کرد و از قافله آزمایش‌های تشخیص کرونا و تامین تجهیزات پزشکی عقب افتاد. شمار تلفات انگلستان اکنون در رتبه دوم جهانی قرار دارد. البته رهبران مرد هم می‌توانند بر انتظارات جنسیتی غلبه کنند اما این کار همان‌قدر که برای آنها هزینه‌زا است، برای زنان کمتر هزینه دارد، زیرا برای اتخاذ سیاست‌های محتاطانه و دفاعی مجبور نیستند هنجارهای جنسیتی درک شده را نقض کنند.   این سبک رهبری ممکن است ارزش فزاینده‌ای پیدا کند. با افزایش پیامدهای تغییرات آب و هوایی، احتمالا بحران‌های ناشی از آن و بلایای طبیعی افزایش پیدا کند. توفان‌ها و آتش سوزی‌های جنگلی را نمی‌توان همچون ویروس مرعوب یا تسلیم کرد. تغییرات آب و هوایی نیز خود به خود بهبود پیدا نمی‌کند.

سرانجام، این می‌تواند در برداشت‌ها از آنچه یک رهبر را قوی نشان می‌داد، تغییراتی ایجاد کند. دیکتر ایوانز می‌گوید: «آنچه ما از کووید-۱۹ یاد گرفتیم در واقع این بود که سبک رهبری متفاوت می‌تواند بسیار مفید واقع شود. شاید مردم رهبران دلسوز و متفکر را بشناسند و برای آنها ارزش بیشتری قائل شوند.»