حفاری تاریخ برده‌داری در اروپا

معترضان هفته گذشته مجسمه کلستون را از جا کندند و آن را درون آب‌هایی انداختند که کشتی‌های وی صدها سال پیش در همین نقطه پهلو می‌گرفتند تا زنان، مردان و کودکان آفریقایی را در این نقطه پیاده کنند و سپس آنها را به‌عنوان برده به آمریکا بفروشد.

قتل جورج فلوید ماه گذشته در ایالات‌متحده جنبش ضد نژادپرستی را به‌شدت تحریک کرد. حالا اروپا مجبور شده تاریخ استعماری‌اش را مورد بازبینی قرار دهد و حتی تا آنجا پیش رفته است که سوالاتی هم در باب هویت‌های ملی به‌وجود آمده است.

معدود اروپایی‌هایی پیدا می‌شوند که به صراحت از تاریخ برده‌داری کشورهایشان دفاع کنند اما همچنان ستایش نمادهای آن دوران و وجود مجسمه‌های بازرگانانی که از خوی استعماری آن زمان به سود خود استفاده کردند، یک چالش بزرگ برای اروپایی‌ها به حساب می‌آید.

در بریستول، مدارس، خیابان‌ها، میخانه‌ها و حتی سالن اصلی شهر به نام کلستون است. کلستون در بریستول به اندازه راکفلر در نیویورک و برج ایفل در پاریس مشهور است. این امر به مساله نهفته در آن شهر تبدیل شده است.

نقش کلستون در برده‌داری در این شهر بر کسی پوشیده نیست و هنوز کسی از آنچه وی انجام داده، درسی نگرفته است. او عضو کمپانی رویال آفریقا بود که بیش از ۱۰۰ هزار برده را از غرب آفریقا به آمریکا منتقل کرد. برخی از آنها، یعنی نزدیک به ۱۰ هزار نفرشان در طول مسیر تلف شدند و اجساد آنها از کشتی به آب دریاها پرتاب شد. قدم زدن هر روزه در کنار مجسمه کلستون که سمبل این شهر به حساب می‌آید، به‌فوریت به شما پیغام می‌دهد که مورد ظلم واقع شده‌اید. مایلز چمبرز،‌ شاعر اهل بریستول هفته گذشته به معترضان گفت: « اجداد شما، خانواده شما در گذشته مورد سوءاستفاده قرار گرفتند. آنها شکنجه و کشته شدند یا به آنها تجاوز شد.» او تصریح کرد که افزون بر ۲۰ سال پیش با جمع‌آوری امضا از شورای شهر خواسته بودند مجسمه را پایین بکشند. او گفت: «حالا نیاز است که تکه‌تکه و به پایین کشیده شود.»

این احساس مشترک بسیاری از بریتانیایی‌ها است. حتی اندی مارش، رئیس پلیس بریستول به نیروهای خود دستور داد کنار بایستند و اجازه داد معترضان مجسمه را پایین بکشند. شاید این امر تا پیش از قتل جورج فلوید در ایالات‌متحده امری نشدنی به حساب می‌آمد، اما افرادی هم پیدا می‌شوند که چنین احساسی ندارند، دست‌کم چنین احساسی را نسبت به رهبران و بزرگان کشورشان ندارند. دولت محافظه‌کار گفت که سقوط این مجسمه با زور و تهدید رخ داده است. بوریس جانسون، نخست‌وزیر بریتانیا گفت: «من از اقدام کسانی که قانون را می‌شکنند، به پلیس حمله می‌کنند یا حرمت یادبودهای عمومی را نگه نمی‌دارند، حمایت نمی‌کنم.» او تصریح کرد هرکسی که به اموال عمومی حمله کند باید با قانون طرف شود.

روز جمعه بوریس جانسون بالاخره به منتقدان پیوست و گفت: «سرنگونی مجسمه‌ها تلاشی برای پاک کردن تاریخ بریتانیا است، به ویژه کسانی که به مجسمه وینستون چرچیل، نخست‌وزیر دوران جنگ جهانی دوم آسیب رساندند، دنبال پاک کردن تاریخ این کشور هستند.» این در حالی است که چرچیل هم به‌عنوان فردی نژادپرست شناخته می‌شود و هفته گذشته نیز روی دیوار، پس از نام وی «نژادپرست» نوشته شده بود.

ظهور خود جانسون به‌عنوان رهبر این کشور زبان گویای گذشته این کشور به حساب می‌آید. به‌عنوان یک روزنامه‌نگار، جانسون در سال ۲۰۰۲ در یک مقاله که در مجله اسپکتیتور نوشت، تیتر زده بود: «آفریقا یک هرج و مرج است اما تاریخ استعماری را نباید مقصر دانست.» در این یادداشت، وی نوشته بود: «مساله این نیست که زمانی مسوولیت آنجا با ما بوده است، چرا که الان ما دیگر در آنجا اختیاری نداریم.»

این فقط همین یک مورد نبود. جانسون به‌طور مرتب ستون‌های جنجالی می‌نوشت و از اصطلاحات نژادپرستانه علیه آفریقایی‌ها و سایر اقلیت‌های نژادی استفاده می‌کرد. اگرچه آنها به‌عنوان یک سند معتبر همچنان وجود دارند اما وی در سال ۲۰۱۶ به‌عنوان وزیر خارجه بریتانیا مشغول به‌کار شد و یک سال بعد نیز با حمایت اکثریت اعضای حزب خود به نخست‌وزیری رسید. اما تغییرات در سراسر کشور در حال اتفاق است، حتی اگر به وست‌مینیستر نرسد.

در این شرایط روز چهارشنبه پارلمان اسکاتلند به اتفاق آرا تصویب کرد که تاسیس موزه برده‌داری آنجا مورد بررسی مجدد قرار گیرد. صادق خان، شهردار لندن نیز دستور به بازبینی مجدد در مورد نقاط دیدنی و گردشگری این شهر داده است. حزب کارگر نیز به ۱۳۰ شورای محلی خود دستور مشابهی صادر کرده است.

شاید لازم باشد آنها فورا اقدام کنند. فعالان با عنوان «گروه ساقط‌کننده ۶۰ مجسمه»، این تعداد از مجسمه‌ها را در سراسر بریتانیا یافته‌اند که به نوعی با خشونت یا تاریخ برده‌داری این کشور در ارتباط بوده‌اند. این در حالی است که مجسمه رابرت میلیگان، بازرگان برده‌دار قرن هجدهمی در شرق لندن، پیش از اینکه توسط معترضان به پایین کشیده شود، از جای خود برداشته شده است. دانشجویان دانشگاه آکسفورد نیز در اعتراضی خواستار برچیده شدن مجسمه سیسیل رودز، بازرگان و سیاستمدار انگلیسی در جنوب آفریقا که حامی سیاست‌های استعمارگرانه انگلیس نیز به‌حساب می‌آمد، بودند. البته موضوع فقط به بریتانیا محدود نیست. در بلژیک، فرانسه و آلمان نیز اخیرا اعتراضات ضدنژادپرستی افزایش یافته و درخواست‌های مشابهی پدید آمده است. در خیابان‌های بلژیک نیز مجسمه‌ها هدف معترضان قرار گرفت. در شهر آنتورپ مجسمه یکی از پادشاهان آنها به نام لئوپولد دوم به‌قدری توسط معترضان با آتش سوزانده شد که دولت به اجبار آن را برچید. آنها در نظر دارند آن را مرمت و در موزه بگذارند. این در شرایطی است که معترضان تنها به آسیب رساندن به مجسمه وی اکتفا نکردند و هر جا نام وی بود، مثل نام خیابان یا سردر جایی با تخریب روبه‌رو شد. در تاریخ سی‌ام ژوئن حدود ۷۰ هزار امضا جمع شد تا مجسمه لئوپولد دوم در بروکسل برچیده شود. این تاریخی است که با شصتمین سالگرد استقلال کنگو یکی شده بود.

حکومت لئوپولد دوم یکی از بی‌رحم‌ترین کشورهای استعماری اروپایی را تشکیل داده بود. برخی از مورخان تخمین می‌زنند که وی مسوول مرگ ۱۰ میلیون نفر به‌حساب می‌آید. منتقدان می‌گویند که یکی از مشکلات اساسی این است که از تاریخ برده‌داری به‌عنوان دوره‌ای مثبت در برنامه‌های درسی مدارس یاد شده است. در فرانسه، جنبش «جان سیاهان اهمیت دارد» می‌گوید باید برنامه درسی مربوط به دوران استعماری بازبینی و از نو یاد داده شود.

فرانسه به‌عنوان یکی از کشورهای معروف استعماری شناخته می‌شود که بیشتر آنها را در جنگ جهانی دوم از دست داد. در سال ۲۰۰۵ قانونی تصویب شد که در آن به آموزش و پرورش دستور داده شده بود تا نکات مثبت دوران استعماری فرانسه در برنامه درسی این کشور گنجانده شود. این قانون چنان بحث‌برانگیز بود که ژاک شیراک، رئیس‌جمهوری وقت مجبور شد آن را رد کند و در نهایت نیز با دستور دیوان عالی فرانسه، گفته شد که هیچ نهادی حق ندارد درخصوص برنامه درسی مدارس تصمیم بگیرد. اما هنوز در فرانسه روزنامه‌ها و رسانه‌های صوتی و تصویری محافظه‌کار غیرمستقیم به حمایت از آن دوران می‌پردازند. مثلا این رسانه‌ها اگرچه از دوران استعماری مستقیم حمایت نمی‌کنند اما می‌گویند که آن دوران دستاوردهای مثبتی برای فرانسه داشته است.

لاوینیا استنت که موسس «برنامه درسی سیاهان» است می‌گوید، تلاش می‌کنند که تاریخ مربوط به سیاهان را در سراسر دنیا تغییر دهند. به گفته وی تاریخ سیاهان هنوز از دریچه چشم اروپایی‌ها آموزش داده می‌شود. وی بر این باور است که این معلمان هستند که باید به شکل انفرادی حقایق را درخصوص آن دوران به دانش‌آموزان بگویند. استنت می‌گوید: «برنامه درسی فعلی اصلا شامل تاریخ سیاهان نیست و هیج بازتابی از تاریخ منفی دوران استعماری و امپراتوری ندارد. بیشتر در این تاریخ سعی شده است جنبه‌های مثبت آن بزرگ شود و اشاره‌ای به قتل و خشونت‌های آن دوران نشود.» استنت به‌عنوان یک بریتانیایی از دولت می‌خواهد تا قدمی برای اصلاح برنامه درسی بردارد و اینگونه بر ذهن‌ها تاثیر نگذارد.