سناریوی اول: دولت جمهوری‌خواه در آمریکا (ترامپ) و دولت اصولگرا در ایران

پیروزی ترامپ در انتخابات ۱۳ آبان، نه تنها منجر به تشدید فشارهای تحریمی علیه ایران خواهد شد، بلکه امکان مذاکره و تماس آمریکا و ایران را در حوزه‌های مختلف هسته‌ای و غیرهسته‌ای به نازلترین سطح خود در ۴ دهه اخیر کاهش می‌دهد. تشدید احتمالی فشارهای اقتصادی، سیاسی و امنیتی آمریکا پس از انتخاب مجدد ترامپ، تا زمان برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری ایران در ۲۸ خرداد ۱۴۰۰، نه تنها مقبولیت سیاسی گفتمان مذاکره در سیاست خارجی جمهوی اسلامی ایران را کاهش خواهد داد، بلکه منجر به تضعیف این گفتمان در سطوح اجتماعی نیز خواهد شد. تاکید دولت جمهوری‌خواه آمریکا بر کمپین فشار حداکثری علیه ایران، و تاکید همزمان دولت اصولگرا بر تقویت محور مقاومت در سطح منطقه، ممکن است منجر به تشدید مناقشات منطقه‌ای ایران و آمریکا از سطح جنگ نیابتی به جنگ محدود شود. همچنین فروپاشی برجام از محتمل‌ترین پیامدهای سناریوی اول است.

سناریوی دوم: دولت جمهوری‌خواه در آمریکا (ترامپ) و دولت اصلاح‌طلب یا اعتدالگرا در ایران

گرچه نظرسنجی‌های عمومی در آمریکا عمدتا پیروزی جو بایدن را پیش‌بینی کرده‌اند، اما نظام انتخاباتی آمریکا، وزن بیشتری را به ایالت‌های چرخشی داده که اتفاقا اختلاف دو کاندیدا در آن کمتر از سطح فدرال است. لذا تحولات هفته‌های منتهی به انتخابات، اثرگذاری بسیاری بر نتیجه انتخابات خواهد داشت که می‌تواند منجر به پیروزی دونالد ترامپ شود. عوامل دیگری که می‌تواند منجر به پیروزی دونالد ترامپ شود، بروز اختلاف و در نهایت ارجاع پرونده انتخابات آمریکا به مجلس نمایندگان و یا دیوان عالی است که در هر دو نهاد، جمهوری‌خواهان از اکثریت برخوردارند. گرچه پیروزی دونالد ترامپ مقبولیت گفتمان مذاکره در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، را تضعیف خواهد کرد؛ اما این جریان در انتخابات یازدهم و دوازدهم ریاست‌جمهوری، با پیونددهی معیشت جامعه با سیاست خارجی در ایجاد دوگانه پارادوکسیکال «تحریم-مذاکره» موفق عمل کرد و با اتکا بر همین رویکرد، در انتخابات ریاست‌جمهوری پیروز شد. با این وجود جریان‌های طرفدار مذاکره در انتخابات ۱۴۰۰، احتمالا به دوگانه‌های قدرتمندتری همچون «جنگ-مذاکره» در رقابت‌های سیاسی پناه خواهند برد به نحوی که انتخاب جناح مقابل را مترادف با ورود به عرصه جنگ برساخته نمایند و از این طریق جامعه رای دهندگان ایرانی را در مقابل دوراهی برساخته «جنگ یا گریز از جنگ» قرار دهند.

سناریوی سوم: دولت دموکرات در آمریکا (بایدن) و دولت اصولگرا در ایران

سناریوی سوم مبتنی بر پیروزی بایدن در انتخابات آمریکا و روی کار آمدن یک دولت اصولگرا در ایران است. تحقق این سناریو می‌تواند در نتیجه کاهش مقبولیت دولت‌های مستقر در دو کشور (دولت جمهوری‌خواه در آمریکا و دولت اعتدالی در ایران) رخ دهد. تجربه ۷ ساله دولت‌های یازدهم و دوازدهم، مقبولیت این جریان و میزان مشارکت اصلاح‌طلبان که حامیان اصلی جریان اعتدالی بودند را تحت‌تاثیر قرار خواهد داد که اثرگذاری مستقیمی بر انتخابات ایران نیز خواهد داشت. با روی کار آمدن جو بایدن و در صورت عدم تحقق مذاکره میان دولت دوازدهم و دموکرات‌ها (در فاصله ۵ ماهه از شروع دولت بایدن تا انتخابات ایران)، امکان مذاکره و کسب نتیجه میان اصول‌گرایان و دموکرات‌ها دور از ذهن خواهد بود. در این سناریو، تنها حالت همکاری و مذاکره میان دو کشور، بر سر مساله هسته‌ای و برجام خواهد بود. به عبارتی دیگر، احتمالا آمریکا به برجام بازخواهد گشت و مذاکرات ایران نیز صرفا در رابطه با بازگشت و تعهد مجدد آمریکا به برجام خواهد بود.

سناریوی چهارم: دولت دموکرات در آمریکا (بایدن) و دولت اصلاح‌طلب یا اعتدالگرا در ایران

در چارچوب این سناریو، ابتدا دولت بایدن در انتخابات نوامبر ۲۰۲۰ پیروز خواهد شد و در ایران نیز اصلاح‌طلبان یا اعتدالیون موفق خواهند شد که نهاد ریاست‌جمهوری را برای چهار سال دیگر در اختیار بگیرند. با توجه به تعاملاتی که دولت ایران با بخشی از بدنه حاکمیت آمریکا در دوران اوباما داشته و بعضا این تعاملات تداوم پیدا کرده است؛ می‌توان ادعا کردکه پیروزی بایدن در آمریکا می‌تواند نقش مهمی در پیروزی اصلاح‌طلبان در ایران داشته باشد. به خصوص اینکه در بازه ۵ ماهه از به قدرت رسیدن بایدن در ۲۰ ژانویه (۱ بهمن) تا انتخابات ایران (۲۸ خرداد) و در صورت بازگشت آمریکا به برجام، دولت این کشور احتمالا با هدف اثرگذاری بر انتخابات ایران، مجوز آزادسازی بخشی از دارایی‌های مسدودشده ایران در سایر کشورها را صادر کند. بر اساس آمارهای مختلف میزان دارایی‌های مسدودشده ایران در خارج از کشور بین ۴۰ تا ۱۲۰ میلیارد دلار تخمین زده شده است که در صورت دستیابی دولت به بخشی از این منابع مالی، قیمت ارز که در سا‌ل‌های اخیر به‌عنوان یکی از شاخص‌های مهم عدم موفقیت دولت در نظر گرفته شده است، کاهش خواهد یافت.

با توجه به امکان آزادسازی برخی از منابع مالی مسدودشده ایران در کشورهایی از قبیل چین، عراق، ژاپن، کره‌جنوبی یا لوکزامبورگ، دولت آمریکا حتی اگر تنها بخشی از این منابع را آزاد کند (که البته در ازای آن نیز امتیازاتی را طلب خواهد کرد)؛ قدرت پول‌پاشی و تزریق منابع مالی دولت دوازدهم را به طرز چشمگیری افزایش خواهد داد. آزادسازی این منابع مالی دقیقا در بازه ۵ ماهه تا انتخابات ایران، می‌تواند سیاست‌های مالی دولت را نیز تحت‌تاثیر قرار داده و برای ایجاد رونق کوتاه‌مدت در اقتصاد، سخت‌گیری‌های مالیاتی را کاهش دهد. بازگشت آمریکا به برجام همچنین می‌تواند فرصت تبلیغات سیاسی را برای دولت دوازدهم در ماه‌های پیش از انتخابات فراهم سازد که به تقویت مجدد راهبرد پیوند معیشت و سیاست خارجی دولت می‌انجامد؛ راهبردی که در ۷ سال اخیر ناموفق بوده است.

تحقق این سناریو تا حدودی منافع آمریکا را نیز تامین خواهد کرد چراکه احتمالا دولت آمریکا در قبال آزادسازی منابع مالی متعلق به ایران، انتظار امضای توافقات بیشتری را در حوزه‌های فرابرجامی همچون مسائل منطقه‌ای و تسلیحاتی از ایران طلب خواهد کرد. این توافقات تنها در صورتی به نتیجه خواهند رسید که دموکرات‌ها در آمریکا و اصلاح‌طلبان یا اعتدالیون (گفتمان مذاکره) در ایران دولت را در دست داشته باشند.

نتیجه

مذاکره ایران و آمریکا در شرایطی تحقق پیدا خواهد کرد که جناح‌های چپ در هر دو دولت ایران و آمریکا، قدرت را در اختیار داشته باشند. بارزترین نمود تاریخی آن توافق برجام بود که حاصل همزمانی سه ساله دولت دموکرات در آمریکا و دولت اعتدالی در ایران بود.کمترین احتمال مذاکره نیز در صورتی خواهد بود که جناح‌های راست، قدرت را در هر دو کشور در اختیار داشته باشند. در صورتی که جناح‌های غیرهمسو در هر یک از دو کشور نیز در راس قدرت باشند (دولت دموکرات در آمریکا و دولت اصولگرا در ایران یا دولت جمهوری‌خواه در آمریکا و دولت اصلاح‌طلب در ایران)، احتمال مذاکره پایین خواهد بود که نمود بارز آن در زمان دولت اصلاحات در ایران و دولت جمهوری‌خواه بوش در آمریکا رخ داد. دوره دیگر آن نیز در دوران دولت اصولگرای احمدی نژاد در ایران و دولت دموکرات اوباما در آمریکا بود که با وجود مذاکرات فنی، اما توافقی شکل نگرفت. به هر ترتیب، گفتمان مذاکره با آمریکا در سال‌های اخیر تحت‌تاثیر ناکارآمدی برجام، در ضعیف‌ترین موقعیت خود در ۴۲ سال اخیر قرار گرفته و لذا این گفتمان برای ورود به عرصه انتخابات سیزدهم ایران به دوگانه قوی‌تری از «دوگانه شکست خورده تحریم و معیشت» نیاز دارد و چه بسا به برجسته‌سازی «دوگانه جنگ و صلح» اقدام کند. به هر روی، پیروزی بایدن و بازی سیاسی وی در زمین دولت دوازدهم، می‌تواند همچون سوختی باشد که چرخ دولت دوازدهم را در ردایی جدیدتر تا ۴ سال دیگر نیز بچرخاند؛ و در مقابل پیروزی مجدد دونالد ترامپ، شاید میخی باشد بر تابوت «گفتمان مذاکره با آمریکا» در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران.