اما گرایش‌های اخوانی، یکی از مهم‌ترین انگیزه‌های اردوغان برای مداخله در این کشورها بوده، به گونه‌ای که ترکیه تلاش کرده از طریق جریان اخوان، یک شبکه گسترده اسلام‌گرایی همسو با آنکارا، علیه برخی حاکمان عرب منطقه ایجاد کند. اما هدف ترکیه از این اقدام، صرفا تقویت جریان اسلام سیاسی اخوان نبوده، بلکه دستیابی به مزیت‌های سیاسی، ژئوپلیتیک و اقتصادی، ضامن تداوم و پیگیری چنین سیاستی است.

ورود به بازی‌های پیچیده و چند لایه سیاسی و ژئوپلیتیک منطقه‌ای، هزینه‌هایی را در پی خواهد داشت که ترکیه به تنهایی از عهده آن برنخواهد آمد. از‌ این‌رو آنکارا بعد از آغاز بحران در سوریه در یک تلاش مستمر، قصد داشت تا امتیازات و مزیت‌های مورد نظر در یک منطقه را از طریق مداخله در منطقه‌ای دیگر نقد کند. ترکیه اگر در سوریه به بن‌بست رسید، عزم جدی یافت تا هزینه‌های متحمل شده و کسب امتیازات سیاسی در بحران سوریه را از طریق دخالت در اوضاع لیبی تامین کند. در واقع یکی از انگیزه‌های ترکیه از دخالت در لیبی، معامله با روس‌ها برای نقش‌آفرینی بیشتر در آینده سوریه بود. در حال حاضر ترکیه و روسیه، در لیبی در دو جبهه مقابل یکدیگر قرار گرفته‌اند؛ «جبهه وفاق ملی» به پشتیبانی آنکارا و قطر، در مقابل جریان ژنرال حفتر، که مصر، امارات و روسیه را در زمره حامیان خود می‌بیند. دخالت اردوغان در موضوع قره‌باغ نیز در همین چارچوب قابل بررسی است. ترکیه در حالی که در لیبی به دنبال دستیابی به منابع هلال نفتی کرت – جفرا است، می‌کوشد که با حضور در قفقاز، اهرم فشاری برای کسب امتیاز از روس‌ها در موضوع سوریه و لیبی به دست آورد.

طبعا اتخاذ چنین رویکردی در عرصه داخلی نیز آثار و پیامدهایی را به دنبال خواهد داشت. در اثر اقدامات ترکیه نظیر ورود به صحنه سوریه و رویارویی غیرمستقیم با ایران و روسیه، همچنین حمایت از برخی گروه‌های تکفیری در این کشور، مداخله در شمال عراق و حضور در منطقه موصل و حمایت از «جبهه وفاق ملی» در لیبی، بدون آنکه در هیچ یک از آنها، به اهداف از پیش تعیین شده دست یابد، هزینه زیادی بر اقتصاد ترکیه تحمیل شده است. به بیانی می‌توان گفت ترکیه تاکنون در هیچ یک از بحران‌هایی که در آن مداخله کرده، توفیق محسوسی به دست نیاورده و تنها یک صورتحساب سنگین از هزینه‌ها روی دست این کشور باقی مانده است. اثرات چنین سیاستی بر روی اقتصاد ترکیه نیز تا حدی آشکار شده که کاهش ۳۰ درصدی ارزش لیره یکی از نخستین نشانه‌های آن است. از سوی دیگر مخالفت جامعه بین‌الملل با جاه‌طلبی‌های آنکارا، این کشور را در مقابل یک موج تحریمی جدید و گسترده قرار داده که اقتصاد مبتنی بر «سرمایه‌های خارجی» ترکیه، توان تحمل یک فشار یکپارچه و جهانی را ندارد.

با این حال ترکیه تلاش می‌کند با دخالت در مناطق مختلف جهان، به منابع انرژی دسترسی یافته و وابستگی به واردات ا‌ز یک یا دو منبع را کاهش دهد. ترکیه تلاش‌ خود را معطوف کرده تا از طریق دخالت در لیبی به منابع انرژی مدیترانه شرقی دسترسی یابد و با همین هدف نیز وارد جنگ قره‌باغ و منطقه قفقاز شد. در واقع یکی از اهداف ترکیه از ورود به بحران قره‌باغ، حضور در کنار منابع انرژی خزر است. چنین سیاستی می‌تواند مزیت‌های اقتصادی مهمی برای ترکیه ایجاد کند که پشتوانه درآمدی مناسبی برای این کشور خواهد بود. طبعا بهبود وضعیت اقتصادی و توسعه رفاه در ترکیه به تثبیت حاکمیت اردوغان خواهد انجامید.

یکی دیگر از انگیزه‌های ورود ترکیه در جنگ قره‌باغ، ایجاد یک محور آذری - ترکی در شمال ایران بود. در این چارچوب پیگیری سیاست‌های ناسیونالیستی و پان‌ترکیستی از سوی اردوغان می‌تواند جریان‌های ملی‌گرای ترکی مانند «حزب حرکت ملی» به رهبری «دولت باغچه‌لی» را بیش از گذشته با آک پارتی همسو کرده و حاکمیت حزب عدالت و توسعه در عرصه سیاسی ترکیه را قوام بیشتری بخشد.

از منظر ژئوپلیتیک دسترسی مستقیم ترکیه به جمهوری آذربایجان از طریق نخجوان، برای ارامنه که همواره در یک رقابت پرتنش تاریخی با ترکان قرار داشته‌اند، یک نقطه هزیمت محسوب می‌شود. چنین دستاوردی می‌تواند از منظر هویت قومی، ترکیه را در موضع بالاتری نسبت به ارامنه قرار دهد. در سوی دیگر حضور ترکیه در حاشیه خزر و در مرزهای شمالی ایران، یادآور رقابت‌های تاریخی امپراتوری‌های ایران و عثمانی در قفقاز است. همچنین تغییر جغرافیای منطقه و برقراری ارتباط مستقیم باکو - آنکارا، می‌تواند ایران را با برخی محدودیت‌های ژئوپلیتیک مواجه کند. چنین حضوری از منظر تاریخی و رقابت‌های ژئوپلیتیک عصر حاضر در قفقاز، دارای ظرفیت بسیج‌کنندگی برای ترکیه خواهد بود. طبیعی است که اردوغان پروپاگاندای گسترده‌ای برای بهره‌برداری از شرایط فعلی در عرصه داخلی به راه انداخته تا حمایت‌های بیشتری از سوی گروه‌های سیاسی کسب کند.

از سمت دیگر برای ترکیه که در صحنه‌های مصر، سوریه و لیبی چندان به اهداف مطلوب خود دست نیافته، ورود در جنگ قره‌باغ و توفیق مشترک با جمهوری آذربایجان، می‌تواند ابزاری برای تقویت غرور ملی ترکیه‌ای‌‌ها قرار گیرد.

در کنار مجموعه این موارد، نباید این نکته را از نظر دور داشت که ترکیه برای دستیابی به اهداف خود در قفقاز با موانعی مواجه است. از یک سو روسیه حضور ترکیه در مرزهای جنوبی را در درازمدت برنمی‌تابد. از سمت دیگر روابط تاریخی ایران با حوزه تمدنی دیرین خود در منطقه قفقاز، می‌تواند مانعی بر سر توسعه‌طلبی‌های منطقه‌ای ترکیه باشد. همچنین فعال‌سازی سیاست تهران در منطقه قفقاز به ویژه با توجه به بروز حساسیت‌های اخیر در ایران که در پی سخنان اردوغان در جشن پیروزی جمهوری آذربایجان در جنگ قره‌باغ روی‌داد، می‌تواند زمینه ساز عرصه جدیدی از فعالیت‌ منطقه‌ای ایران در قفقاز باشد که چالشی برای حضور نامحدود ترکیه در منطقه خواهد بود. نکته پایانی اینکه سیاست‌های تهاجمی و توسعه طلبانه ترکیه با بحران اقتصادی عمیقی که این کشور گرفتار آن است، تناسب نداشته و این موضوع سبب خواهد شد حضور ترکیه در مناطق پیرامونی همچون قره‌باغ چندان تداوم نیابد.