تراژدی اجتناب‌ناپذیر: کیسینجر و جهان او

آنچه تمام این ارزیابی‌ها را یکی می‌سازد،همانا این اعتقاد است که کندی و جانسون چند هزار مشاور را از ویتنام بدون خدشه به وجهه‌شان توانستند بیرون بکشند اما زمانی که جانسون تعهدات گسترده‌ای را متقبل شد، مداخله آمریکا در ویتنام رنگ‌آمیزی کاملا متفاوتی به خود گرفت. عقب‌نشینی دیگر مساله کوچکی نبود که به صفحه آخر یا لایی روزنامه‌ها گره بخورد. این اکنون به مساله تعهدات جهانی آمریکا گره‌خورده بود. ایالات متحده اعتبار خود را وارد میدان کرده بود. در اوایل ژانویه ۱۹۶۹، درست همان زمانی که وی مسوولیت سیاست‌های ویتنام در کشور را برعهده گرفت، کیسینجر در یک اعلام موضع مهم نوشت: «تعهد ۵۰۰ هزار نیروی آمریکایی بر مساله اهمیت ویتنام تاکید می‌کند. به همین دلیل، آنچه اکنون دخیل است اعتماد به وعده‌های آمریکاست. اگرچه مسخره کردن عبارات «اعتبار» و «پرستیژ» مُد روز شده است اما عباراتی بی مفهوم و تهی نیز نیستند». او نتیجه گرفت که عقب‌نشینی صرف و ساده «یا راه حلی که ناخواسته به همان چیز برسد» می‌تواند به ازدست‌رفتن اعتماد در میان دوستان آمریکا، حمله پرخاشگرانه در میان دشمنانش و «وضعیت بین‌المللی خطرناک‌تری» منجر شود. سه سال خونریزیِ سخت و بی‌نتیجه آن چشم‌انداز یا آن واقعیت را تغییر نداد. همان‌طور که نیکسون در اوت ۱۹۷۲ به کیسینجر گفت، درست قبل از اینکه مذاکرات جدی شود، «ما متحمل سختی‌ها و دشواری‌های دور و درازی شدیم و خدا می‌داند که چگونه از آن خارج شدیم. همه‌اش مساله خروج بود به شیوه‌ای که برای دیگر کشورها - نه فقط روس‌ها و چینی‌ها که برایشان راه‌حل مهم نبود چراکه می‌گفتند ما خارج از گود هستیم - چنین جلوه‌گر نشود که ما پس از ۴ سال زدیم به چاک. این تمام آن کاری بود که باید انجام می‌دادیم». در زمانی دیگر، او به کیسینجر گفت: «یک آسیای غیرکمونیستی بدون ایالات متحده به‌طور بالقوه خطرناک‌تر از آسیا با ایالات متحده است».  چنین برآوردهایی در مورد جزئیات مداخله آمریکا در جهان قابل‌بحث بودند اما بیشتر مخالفان جنگ به جزئیات یا به بحث و گفت‌وگو علاقه‌مند بودند. آنها به مطلق‌های اخلاقی می‌اندیشیدند؛درحالی‌که نیکسون و کیسینجر به شکلی ژئوپلیتیک یا به قول نیکسون «یک ترکیب عالی» می‌اندیشیدند که در آن هیچ اقدامی در سیاست خارجی را نمی‌شد در انزوا مورد بررسی قرار داد زیرا هر چیزی در جهان به چیزهای دیگر مرتبط و وابسته است؛ نه به شکلی ساده همچون دومینوهایی که در حال فروریختن بودند بلکه شبیه به وابستگی متقابل ارگانیک یک اسکلت یا سیستم عصبی.