تراژدی اجتناب‌ناپذیر: کیسینجر و جهان او

اما کیسینجر این استعداد را داشت که می‌توانست به درون ذهن دشمن برود؛ یعنی با همدلی‌ای که برخاسته از فقدان پارسانمایی و ظاهرسازی است. یک زندگینامه‌نویس، کیسینجرِ «اهل شهود و همدل» را «به لحاظ روان‌شناختی برجسته‌ترین و مصمم‌ترین تمام متفکران و بازیگران سیاست خارجی» نامید؛ اظهارنظری که برای هر کسی که پیکره‌های داستانی قاطعانه و غنی کیسینجر را در سه جلد کتاب خاطراتش خوانده باشد، تعجبی ندارد. در نتیجه، او توانست نقطه ضعف را در MAD پیدا کند. او می‌گفت، ایالات‌متحده در حال تمرین استدلال همه یا هیچ بود در حالی که روس‌های زیرک‌تر از تاکتیک سالامی بهره می‌گرفتند و خواستار مزیتی بودند به‌گونه‌ای که موجب تحریکِ تقابل هسته‌ای نشود. در این صورت واشنگتن با گزینه غیرممکنِ رها کردن یک سیل بزرگ مواجه می‌شد که غیرمتناسب با مساله موجود بود یا گام به گام و بحران به بحران تسلیم توسعه‌طلبی شوروی می‌شد تا اینکه مسکو به برتری جهانی دست یافته و در اصل برنده جنگ سرد شود. در ذهن کیسینجر، MAD شکلی از خلع سلاح یکجانبه بود زیرا هیچ رئیس جمهوری در آمریکا مایل نبود وارد جنگ هسته‌ای با یک کشور دوردست شود یا وارد جنگ هسته‌ای با مردمانی شود که بیشتر آمریکایی‌ها چندان علاقه‌ای به آنها ندارند. «نابودی حتمی متقابل» غیر از اینکه موجب دلسرد کردن سوء‌رفتارها می‌شد، اما دعوتی برای پرخاشگری شوروی بود.

راه‌حل کیسینجر برای این مشکل راه‌حلی نگران‌کننده بود: ایالات‌متحده باید ذهنیت و ظرفیت انجام یک جنگ هسته‌ای «محدود» را توسعه دهد تا با چالش‌های تسلیحات هسته‌ای تاکتیکی شوروی در صورت نیاز مقابله کند اما نه به شیوه‌ای که موجب نابودی متقابل دو کشور شود. منتقدان- که هانس مورگنتا هم در میان آنها بود- به سرعت به نقص در استدلال کیسینجر اشاره کردند: یک خط روشنی میان جنگ غیرهسته‌ای و جنگ هسته‌ای وجود نداشت اما چنین خطی میان جنگ هسته‌ای تاکتیکی و جنگ هسته‌ای استراتژیک وجود نداشت. وقتی بمب‌ها شروع به ریختن می‌کردند، هیچ نقطه توقف روشنی وجود نداشت. هر گونه استفاده‌ای از سلاح هسته‌ای، هرچند محدود، خطر بدتر شدن غیرقابل انکار و نابودی جهانی را به‌دنبال دارد. این استدلالی گویا بود؛ استدلالی که کیسینجر به آن پی برد، اما با این وجود کتاب «تسلیحات هسته‌ای و سیاست خارجی» تفکر ارتدوکسی را به چالش کشیده بود، پرسش‌های ناراحت‌کننده‌ای مطرح کرده بود که هیچ پاسخ ساده‌ای برای آن وجود نداشت و پرتوی بر تیره‌ترین و ترسناک‌ترین گوشه‌های سیاست نظامی آمریکا تابانده بود.

این کتاب غلغله‌ای نه فقط در میان سیاست‌گذاران به پا کرده بود. این کتاب در قالب گزیده‌ای از «باشگاه کتاب ماه» حدود ۱۴ هفته در فهرست پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز قرار گرفته بود. اولین چاپ آن ۷۰ هزار نسخه بود. منتقدان آن را به‌عنوان «دقیق‌ترین» و «چالش برانگیزترین» کتاب تحسین کردند هرچند خودِ کیسینجر هیچ تردید و توهمی در مورد کم عمق بودن موفقیت غافلگیرانه‌اش نداشت.