جاده جدید امپراتور

این رویکرد بدبینانه شاید حیله‌گرانه به نظر برسد؛ اما پر از خطر هم هست. فساد با کنارگذاشتن هزینه‌های اقتصادی خود، موجب کینه می‌شود. الزام به ارزیابی تاثیرات مالی، حقوق بشری، زیست‌محیطی و... بسیار عمل‌گرایانه است. این ارزیابی‌ها مستلزم زمان مضاعفی است؛ اما اینها مستلزم به‌حداقل‌رساندن خطرات کاملا مستند مرتبط با پروژه‌هاست. این خطرات اگر نادیده گرفته شود، می‌تواند بازگشته و در میان رهبران جلوه‌گری کند؛ به‌ویژه رهبران در کشورهای دموکراتیک‌تر.

ابتکار BRI که به‌عنوان تلاش چند دهه‌ای برای متحد کردن جهان مورد حمایت مالی است – همان‌طور که فصل‌های بعد توضیح خواهد داد - در حال دامن‌زدن به «پس‌زنی‌ها» و واکنش‌های منفی است. وقتی آفتاب در خزر غروب می‌کند، موتورهای «پروفسور گل» با سرعت آرام و ده گِرِه یا یازده و نیم مایل دریایی ما را به جلو می‌برد. خدمه یک جدول زمانی سفت‌وسخت را دنبال می‌کنند، شیفت‌ها را چرخشی می‌کنند و سر ساعت مقرر غذا می‌خورند. بااین‌حال، کسی برآورد مستقیمی درباره زمان حضور و رسیدن ما تعیین نمی‌کند. مهندس ارشد کشتی، یک دانشجو در آکادمی نیروی دریایی آذربایجان می‌گفت که او بیش از ۲۰۰ بار عبور کرده است. او تاخیرها در دریا و بندر را اعلام کرد: جاهایی که ازدحام می‌تواند موجب شود که کشتی‌ها قبل از لنگر انداختن تا یک هفته در انتظار بمانند. هوا هم در این میان می‌تواند به‌هم بخورد. در سال ۲۰۰۳، یک کشتی که داشت از آکتائو به باکو می‌رفت غرق شد و ۴۳ نفر از ۵۱ سرنشینی که در آن بودند، جان خود را از دست دادند. آنچه من به‌اشتباه با بی‌علاقگی تصور کردم «احتیاط» و «تدبیر» بود. با سفری بیست‌ساعته همراه با دو کاسه آبگوشت روسی، سرعت باد بیشتر شد و ما به آذربایجان نزدیک شدیم. کشتی ناامیدانه نزدیک ساحل لنگر انداخت و در انتظار بهبود هوا ماند. از آشپز پرسیدم چقدر منتظر می‌ماند؟ او خندید و گفت: «تنها مادر طبیعت می‌داند.» حدود ساعت ۲ بامداد روز بعد ما در نهایت عازم «آلات» - بندری نزدیک باکو- شدیم. از این اسکله به آن اسکله، سفر ما حدود ۳۲ ساعت به طول انجامید. این در دنیای امروز که همه‌چیز به‌موقع تحویل می‌شود، واقعا «معضل» بود و انقلاب محسوب نمی‌شد؛ اما در وضع موجود می‌تواند به یک «بهبود» تبدیل شود؛ به‌ویژه اگر پشتیبانان بندر جدید بتوانند وعده خود را مبنی بر عبور ۱۸ساعته محقق سازند. حتی دستاوردهای بیشتر می‌تواند با کاهش زمان انتظار در خشکی به‌دست آید. اما همه ناکارآمدی‌ها تصادفی نیست یا به‌راحتی برطرف نمی‌شوند. هنر دلال تبدیل عدم اطمینان به مزیت است. هرچه فرآیند پیچیده‌تر باشد، دلالان نیز ارزش بیشتری به‌عنوان راهنما می‌یابند. هر چه نقاط مسدود بیشتر باشد، فرصت‌های بیشتری برای میان‌بُر زدن هست. انتقاد از فساد آسان است. ترغیب مردم به اینکه چند صد دلار در ماه به دست آورند تا قید کسب سودهای بیشتر از شرکتی که ثروتش سرریز است بزنند، بحث دیگری است. وقتی به فساد دستبند زده می‌شود چهره‌اش زشت به نظر می‌رسد؛ اما معمولا فساد ظاهری خودمانی دارد. وقتی کشتی‌ام در نهایت به آذربایجان رسید، از گمرک ترخیص شدم و از نیروی امنیتی درخواست تاکسی برای سفر به باکو کردم. با درک اینکه من در میان مسافران عادی نبودم- نه در سوارشدن بر ترک موتورسیکلت و نه دوچرخه و نه در اسکورت کالاها- انتظار سوالات زیادی درباره ماهیت سفرم داشتم. وقتی می‌توانستم پروازی یک‌ساعته را تجربه کنم، چرا سفر یک‌روزه و نیمه با قایق را تجربه کردم؟ اما نگهبان علاقه‌ای نداشت که بداند چرا آنجا هستم، بلکه فقط می‌خواست بداند کجا می‌روم. او موبایل خود را برداشت، زنگ زد و چند کلمه آذری صحبت کرد. پشت خود را به من کرد و گفت: «پسرعمویم می‌تواند تو را برساند. ۲۵ دلار.می‌دهی؟»

 فصل ۴

نگهبان روسیه

سرباز روسی می‌گفت: «بازدید از این مکان ممنوع است» درحالی که آرام‌آرام داشت گذرنامه‌ام را ورق می‌زد گویی رازی در این گذرنامه مخفی است و او دارد با دقت و تمرکز آن راز را درمی‌یابد. ما در اتاقی کوچک با دو پنجره بزرگ که رو به سوی یک مکان ساختمانی وسیع داشت، نشسته بودیم؛ فضایی مسطح با خاکی قهوه‌ای‌رنگ در «بلاگووشچنسک» که شهری است در شرق دور روسیه. باد صدای «تق‌تق» و «چکش»ها و دیگر ابزار را به گوشمان می‌رساند و کارگران روسی هم با کلاه‌های سفت بر سر در گروه‌های یک یا دونفره می‌خرامیدند. آنها در حال ساخت پلی به «هی هه» در چین بودند. این دو شهر یک رودخانه مشترک دارند که در روسیه به آن «آمور» و در چین به آن «هیلونگ جیانگ» یا «رودخانه اژدهای سیاه» می‌گویند. آنها همچنین یک گذشته خونین مشترک دارند. بلاگووشچنسک در لغت یعنی «شهر اخبار خوب» اما لحظات تعیین‌کننده‌اش کاملا بر خلاف این بوده است. این شهر به‌عنوان یک پایگاه نظامی در نیمه قرن نوزدهم و پس از دو معاهده که این رودخانه را به‌عنوان مرز تعیین کرد، تاسیس شد. طی شورش بوکسورها در سال ۱۹۰۰، روس‌ها قوم چینی را از این شهر بیرون راندند و با زور سرنیزه آنها را واداشتند تا از این رودخانه بدون قایق بگذرند. نتیجه این شد که پنج هزار مرد، زن و کودک چینی کشته شدند. در سال ۱۹۶۹، مقام‌های آمریکایی با وحشت نظاره‌گر بودند؛ درحالی که نیروهای شوروی و چین در پایین‌دست رودخانه با یکدیگر درگیر شدند. یک مقام وزارت خارجه آمریکا هشدار داد که «یک نبرد بزرگ میان شوروی و چین ممکن است به مناطق دیگر جهان هم تسری یابد و این جنگ در حقیقت تهدیدکننده بخش بزرگی از جمعیت جهان است.» ایده‌های آدم‌های کمتر احساساتی غالب شد؛ اما بی‌اعتمادی چین و شوروی به جوش آمد. این جدایی و شکاف پنجره‌ای به روی رویکرد «گشایشِ» هنری کیسینجر و ریچارد نیکسون گشود. مقام‌های چینی و روسی اکنون برای ساخت پل‌ها در امتداد مرزها به‌عنوان بخشی از شراکت استراتژیک- هم به‌صورت واقعی و هم در فضای مجازی- به خود می‌بالند. پل «بلاگووشچنسک - هی هه» که نخستین‌بار در اواخر دهه ۱۹۸۰ مطرح شد در نهایت در سال ۲۰۱۶ آغاز شد. این پل به نماد روابط رو به گرمی میان دو دارنده بزرگ زرادخانه هسته‌ای در جهان و دو اقتصاد بزرگ جهانی تبدیل شد.

p04 (2)