زن‌ستیزی بیشتر، ثبات کمتر

مرگ‌ومیر نوزادان نصف شد. ازدواج‌های اجباری غیرقانونی اعلام شد. بسیاری از آن مدارس ابدا در شرایط خوبی نبودند و بسیاری از خانواده‌ها نیز به قانون تن نمی‌دادند؛ ولی هیچ‌کس در اینکه زنان و دختران افغان در طول ۲۰ سال گذشته به دستاوردهای بزرگی رسیده بودند یا اینکه آن دستاوردها حالا در خطر است، شکی ندارد. به گفته وزارت امور خارجه، ایالات متحده «متعهد به پیشبرد برابری جنسیتی» از طریق سیاست خارجی خود است؛ ولی رهاکردن میلیاردها دلار اسلحه و یک کشور متوسط برای یک گروه خشن زن‌ستیز راهی بسیار عجیب برای نشان دادن آن است. البته سیاست خارجی دربرگیرنده بده‌بستان‌های دشواری است. ولی شواهد زیادی وجود دارد مبنی بر اینکه هیلاری کلینتون زمانی که یک دهه پیش عنوان کرد «مطیع‌سازی زنان تهدیدی برای امنیت مشترک جهان ماست» چیزهایی می‌دانسته است. جوامعی که زنان را سرکوب کنند احتمال وقوع خشونت و بی‌ثباتی در آنها بیشتر است. دلایل احتمالی متعددی برای این موضوع وجود دارد. در نقاط بسیاری دختران سقط می شوند یا مورد غفلت و بی‌توجهی قرار می‌گیرند. این مساله نسبت‌های جنسیتی را بر هم زده که به معنای مجرد ماندن میلیون‌ها مرد جوان است. احتمال اینکه این مردان جوان ناامید مرتکب جرائم خشن شوند یا به گروه‌های شورشی بپیوندند بیشتر است. جذب‌کنندگان نیرو در گروه‌های بوکوحرام و «دولت اسلامی» به این موضوع واقف هستند و به آنها قول همسرانی را به‌عنوان غنائم جنگی می‌دهند. از سوی دیگر چندهمسری سبب ایجاد مازاد در مردان مجرد می‌شود. داشتن همسران متعدد برای مردان در رتبه‌های بالا به معنای تجرد برای مردانی است که در مراتب پایین‌تری قرار دارند. تمام درگیری‌ها دلایل پیچیده‌ای دارند. ولی شاید تصادفی نباشد که کشمیر یکی از نامتعادل‌ترین تناسبات جنسیتی در هند را دارد، یا اینکه چندهمسری در تمامی ۲۰ کشور آشفته جهان موجود در شاخص کشورهای بی‌ثبات که توسط صندوق صلح در واشنگتن گردآوری شده‌اند، جریان دارد. در گینه که در پنجم سپتامبر کودتایی در آن رخ داد، ۴۲درصد از زنان متاهل بین ۱۵ تا ۴۹ ساله در گروه‌های چند همسری هستند. دولت چین روی مازاد مردان خود سرپوش می‌گذارد؛ اما همسایگانش گمان می‌کنند که پرخاشگری آنها روزی از روزنه‌ای بیرون خواهد زد. بیرون از دموکراسی‌های ثروتمند، گروه خویشاوندی مردان هنوز واحد اصلی بسیاری از جوامع است. این گروه‌ها در اصل برای دفاع از خود ظهور پیدا کرده‌اند: پسرعموها برای دفع عوامل خارجی متحد می‌شوند. اما امروز بیشتر مایه دردسر هستند. نزاع‌های قبیله‌ای در سراسر خاورمیانه و ساحل (منطقه‌ای که میان صحرای بزرگ آفریقا و ساوانای سودان قرار گرفته است) خون به پا می‌کند. قبایل برای کنترل کشور اغلب با خشونت با یکدیگر در جنگ هستند تا مشاغل را میان خود تقسیم کنند. این کشورها فاسد و ناکارآمد می‌شوند، شهروندان را از خود دور می‌کنند و حمایت از جهادی‌ها را افزایش می‌دهند؛ جهادی‌هایی که قول می دهند عادلانه‌تر حکومت کنند. جوامعی که اساس آنها پیوندهای مردانه است تمایل به مطیع‌سازی زنان دارند. پدران انتخاب می‌کنند که دخترانشان با چه کسی ازدواج کنند. اغلب قیمتی هم برای عروس وجود دارد؛ خانواده داماد مبالغ هنگفتی را به خانواده عروس پرداخت می‌کنند و این سبب می‌شود که پدران بخواهند دخترانشان زودتر ازدواج کنند. این مساله یک مشکل کوچک نیست.  قیمت‌گذاری عروس در نیمی از کشورهای جهان رایج است. یک‌پنجم زنان جوان جهان قبل از هجده‌سالگی و یک‌بیستم پیش از پانزده‌سالگی ازدواج می‌کنند. کودک‌همسران به احتمال زیاد ترک تحصیل می‌کنند، نمی‌توانند در برابر شوهران خشن ایستادگی کنند و احتمال اینکه فرزندان سالم و تحصیلکرده پرورش دهند، کمتر است. محققان در دانشگاه‌های Texas A&M و Brigham Young شاخصی جهانی از نگرش‌های ماقبل مدرن به زنان گردآوری کرده‌اند که شامل جنسی‌ترین قوانین خانوادگی، حقوق مالکیت نابرابر، ازدواج زودهنگام برای دختران، ازدواج فامیلی، چندهمسری، قیمت‌گذاری عروس، ارجحیت پسران، خشونت علیه زنان و تبرئه از جرایم قانونی آن (به‌عنوان مثال آیا یک متجاوز می تواند به وسیله ازدواج با قربانی از مجازات فرار کند؟) است؛ به‌طوری‌که مشخص شده تا حد بسیاری با خشونت‌های بی‌ثبات‌کننده در کشورها در ارتباط است. درس‌های زیادی می‌توان از این مساله گرفت.

 علاوه بر ابزارهای تجزیه و تحلیل رایج، سیاستگذاران باید ژئوپلیتیک را توسط منشور جنسیت نیز مورد مطالعه قرار دهند. اگر این شاخص از آداب و رسوم جنسیتی ۲۰ سال قبل وجود داشت، به آنها هشدار می‌داد که ملت‌سازی در عراق و افغانستان تا چه اندازه دشوار است. امروز هم نشان می‌دهد که نمی‌توان ثبات را در عربستان سعودی، پاکستان و هند امری مسلم دانست. زنان باید در گفت‌وگوهای صلح شرکت داشته باشند. بین سال‌های ۱۹۹۲ تا ۲۰۱۹، تنها ۱۳درصد از مذاکره‌کنندگان و ۶ درصد از امضاکنندگان معاهدات صلح زن‌ها بوده‌اند. ولی زمانی که زن‌ها پشت میزها باشند، صلح‌ها پایدارتر خواهند بود؛ ممکن است این مساله به این علت باشد که آنها برای سازش آماده‌تر هستند یا شاید به این علت که اتاقی که در آن زنان حضور ندارند، شبیه معامله‌ای میان مردان مسلح است که غیرنظامی در آن حضور ندارد. لیبریا این حق را به‌دست آورد و به یک جنگ داخلی وحشتناک پایان داد؛ اما حاکمان جدید افغانستان چنین نکردند. به‌طور کلی، زمانی که دولت‌ها از آزاد کردن نیمی از بشریت صحبت می‌کنند، باید درباره آن جدی باشند. دخترانی را آموزش دهید که مدرسه را به‌دلیل کار یا ازدواج ترک کرده‌اند؛ چرا که کرونا خانواده‌هایشان را فرسوده و فقیر کرده است. ازدواج کودکان و ختنه زنان را با وجود سختی آن در روستاهای دورافتاده ممنوع کنید. با وجودی که بیشتر این موارد وظایف دولت‌های داخلی است، عوامل خارجی نیز اثرگذار هستند. از زمانی که نهادهای حمایتگر غربی شروع به ترغیب به آموزش دختران کردند، دختران بیشتری به مدرسه می‌روند (ثبت‌نام مدارس ابتدایی از ۶۴درصد در سال ۱۹۷۰ امروز به ۹۰درصد رسیده است). مبارزان علیه ازدواج زودهنگام از سال ۲۰۰۰ بیش از ۵۰ کشور را ترغیب کرده‌اند تا حداقل سن ازدواج را بالا ببرند. پسران باید دوری از خشونت را از مربیان محلی بیاموزند؛ ولی چگونگی طراحی چنین برنامه هایی توسط شبکه ای جهانی از خیریه‌ها و اتاق‌های فکر به اشتراک گذاشته می‌شود. نهادهای حمایت‌کننده چون USAID و بانک جهانی اقدامی مثبت در زمینه ارتقای حقوق مالکیت زنان انجام داده‌اند؛ حتی اگر تلاش‌های آنها در افغانستان در حال دودشدن باشد. سیاست خارجی نباید ساده‌لوحانه باشد. کشورها منافع حیاتی دارند و باید دشمنان خود را دور کنند. ژئوپلیتیک نباید صرفا از دریچه زنانه دیده شود، بیشتر از آن باید صرفا از جنبه اقتصادی یا عدم گسترش سلاح‌های هسته‌ای دیده شود. ولی سیاستگذاران که منافع نیمی از جمعیت را در نظر نمی‌گیرند، نمی‌توانند امیدوار به فهم جهان باشند.