جاده جدید امپراتور

مهندس مسوول ارتش پاکستان که از ناامید کردن «خان» می‌ترسید با زمان‌بندی غیرواقعی موافقت کرد. او بدون جمع‌آوری نیروی کار - چه رسد به نیروهای آموزش‌دیده- و بدون انجام بررسی‌های دقیق از مسیر، با آغاز پروژه ظرف چند ماه موافقت کرد. خالد می‌نویسد: «فوریت بی‌ملاحظه و بدون اندیشه به مشخصه بارز این ابرپروژه تبدیل شد و شاید این ویژگی به تمام مسیرهای آینده هم سرایت یابد.» او افزود: «هرگونه فرمان ریاست‌جمهوری یا هر فرمان بالادستی‌ای که صادر شود، صرف‌نظر از مشکلات فنی، مالی و اداری، محدودیت زمانی یا اختلاف زمین و هوا به‌ندرت از سوی مقام‌های ارشد یگان مهندسی مورد سوال قرار می‌گیرد.» وقتی نقشه‌برداران مسیر پاکستان طی تابستان ۱۹۶۶ به مرز چین رسیدند، یک غافلگیری در انتظارشان بود. یک افسر پاکستانی که در میان تیم نقشه‌برداری بود چنین به‌خاطر می‌آورد: «همان‌طور که به‌پیش می‌رفتیم و می‌دیدیم که هزاران چینی در حال کار روی مسیر هستند، کوه‌های ناهموار همراه با شیب‌های تند، رودهای پر جریان و یخچال‌ها ناگهان ناپدید شدند. درحقیقت، قبل از اینکه ما کارمان را شروع کنیم، آنها تمام کرده بودند.» تیم نقشه‌برداری پاکستان هیچ تجربه زمین‌شناختی‌ای نداشت؛ اما باید درباره ساخت بلندترین جاده جهان تصمیماتی اتخاذ می‌کرد. از آنها خواسته شد که نقشه‌برداری را که در ۶ هفته بیش از ۲۵۰ کیلومتر انجام شده بود، کامل کنند. در شمال، سربازان پاکستانی در کشور خودشان در عمل خارجی بودند.

آشفتگی برای چند هفته ادامه یافت آن‌گاه که مهم‌ترین نیروی ساخت‌وساز پاکستانی به گذرگاه خونجراب رسید. یک افسر پاکستانی می‌گوید: «یک ساعت پس از رسیدن به خونجراب، تازه‌واردان جاهل احساس سرگیجه و خواب‌آلودگی کردند. آنها ابتدا این را به‌عنوان خستگی معمولی به‌دلیل سفر طولانی در نظر گرفتند... برخی هم هنگام صحبت کردن بیهوش می‌شدند. روز بعد که هوشیاری‌شان را به‌دست آوردند، برخی احساس تهوع داشتند.» پیش از این هیچ‌کس به سربازان پاکستانی قبل از اعزام آنها به ارتفاع ۱۶ هزار پایی درباره بیماری ارتفاع توضیحی نداده بود یا به آنها چیزی درباره آب و هوای سخت نگفته بود. آنها فهمیدند که موتور بولدوزرهایشان برای شروع کار در اول صبح سرد سرد است و دیگر تجهیزاتشان هم به خوبی کار نمی‌کرد. این مساله نوعی اعلان و آگاهی قبلی نسبت به خطراتی بود که دامان کارگران جاده‌ای پاکستانی را می‌گرفت؛ کارگرانی که پول کمی به آنها داده می‌شد و به آنها گفته می‌شد که کوه‌ها را جابه‌جا کنند.

333