ناگفته‌های گفتنی

در پی این تحولات و دیداری که از آثار درگیری‌ها در شمال داشتم، از تاریخ ۲۵/ ۱۲/ ۱۹۸۳ فعالیت سیاسی را ترک و تا ۲۵/ ۴/ ۱۹۸۴، خانه‌نشینی و انزوا پیشه کردم. می‌خواستم به‌صورت تدریجی از صحنه غایب شوم و در نهایت جنبش را ترک کنم. در این مدت، دوستان و اعضای تشکیلات، به سراغم آمدند تا مرا از این کار بازدارند. در نتیجه به کار در تشکیلات بازگشتم، با این تصمیم که وارد کارزاری علیه رهبری انتفاضه شوم. همین تصمیم، هجوم علیه مرا در داخل «انتفاضه» برانگیخت و با اینکه بسیار بیشتر از آنچه انجام دادم، به من نسبت داده شد؛ اما انکار نمی‌کنم که در تلاش برای برکناری رهبری تشکیلات بودم. من در برکناری آنها که در آن زمان از رهبری «انتفاضه» برکنار شدند، تنها نبودم؛ اما برای تحقق این هدف از هیچ کاری فروگذار نکردم. البته بارِ مسوولیت این کار، بیش از سهم من، بر عهده‌ام گذاشته شد.

 به عنوان مثال برکناری چه کسانی؟

اگر نام افراد را می‌خواهید: «ابوصالح»، سپس «قدری». با ابوصالح، «ابواکرم» هم برکنار شد؛ اما بازی بعدتر به‌طور کامل تغییر کرد. برنامه من برای بلندمدت چه بود؟ هر چه بود، در سطح ایده‌پردازی ماند و عملی نشد. در این مرحله، تناقض‌ها درباره اینکه جهت‌گیری بعدی ما چه باشد؟ به درون «هیات موسس جریان دموکراتیک» نیز کشیده شد. پاسخ برخی اعضای هیات به چنین پرسشی این بود: سیطره بر جنبش فتح، با همه معایب آشکار و پنهان آن. اینجا بود که سختی شرایط را احساس کردم و بر آن شدم که ورود مستقیم به رویارویی علنی با صاحبان این ایده مناسب نیست؛ چون از اینکه بتوانم در آن شرایط از این معرکه موفق بیرون آیم، اطمینان نداشتم. از این رو به‌صورت تاکتیکی عقب‌نشینی کردم، بی آنکه نظر پیش‌گفته را بپذیرم. در این دوره، احتیاط حتی در رابطه با نزدیک‌ترین نزدیکان، ویژگی غالب روابط درونی من در جنبش بود. از افکار خود درباره ترکیب تشکیلاتی که برای آینده‌ در نظر داشتم، به دیگران چیزی نمی‌گفتم. ایده‌هایی که البته به دلایل مختلف، محقق نشود. یکی از دلایل هم شتاب‌ورزی شماری از کادرهای جریان دموکراتیک بود که می‌خواستند بر «انتفاضه» و رهبری آن با سرعتی بیش از اندازه مجاز، سیطره یابند.

 آیا در نبردهای شمال لبنان و طرابلس، طرف‌های دیگر فلسطینی به جز انتفاضه هم مشارکت داشتند؟ آن هنگام حتی از مشارکت برخی طرف‌های عربی صحبت می‌شد. این مداخله در درگیری‌های داخلی فتح چگونه انجام شد؟

 بعدتر به‌صورت دقیق‌تری دانستم که «جبهه خلق - فرماندهی کل» در تصمیم‌گیری برای نبردهای شمال شریک بود؛ اما «جبهه خلق» و «جبهه دموکراتیک» مخالف این عملیات بودند. البته «جبهه خلق» در مخالفت خود با نبردهای شمال، متاسفانه به کارهای شیطانی روی آورد. به‌ویژه آن هنگام که تصاویری از جنایت «صبرا» و «شتیلا» در نشریه خود «الهدف» منتشر کرد و آن را به‌عنوان رویدادهای اردوگاه های شمال جا زد.

تهاجم سیاسی علیه «انتفاضه» بی‌رحمانه بود و ویرانی‌های پدیدآمده در اردوگاه‌های شمال، آن‌گونه نبود که طرف‌های مخالف ما می‌گفتند. البته برخی از داخل «انتفاضه» هم کوشیدند، مرا فریب دهند که زدن اردوگاه‌ها از سمت دریا انجام شده است. پس از پایان درگیری‌ها از اردوگاه‌ها دیدار کردم و از این موضوع مطمئن شدم که هدف گرفتن اردوگاه‌ها به هیچ وجه از سمت دریا نبوده است. البته ما تنها گروه مخالف تصمیم عرفات نبودیم و «صاعقه»، «ارتش آزادی‌بخش فلسطین» و «فرماندهی کل» هم در این زمینه با ما همراه بودند.

 آیا تناقض‌های درونی جنبش فتح - انتفاضه به نبود همگونی فکری بازمی‌گشت؟ روشن است که تنها جریان دموکراتیک به‌صورت نسبی، از یکپارچگی فکری برخوردار بود؛ اما ترکیب نیروهای بدنه انتفاضه، نسخه‌ای مانند جنبش مادر بود؟

این برداشت کاملا دقیقی است. «انتفاضه»، یک نافرمانی سیاسی بود و به معنای انشعاب یک مجموعه همگون نبود. به‌عنوان مثال یک عضو جنبش فتح که مقیم اردوگاه‌های سوریه بود، هیچ منفعتی در رفتن به الجزایر یا یمن یا تونس، نداشت و تصمیم به خروج از بیروت، به منافع او صدمه می‌زد. پس حداقل برای شخص او بهتر بود که به خانواده و اردوگاه خود بازگردد. به همین خاطر، برخی افراد، جدای از برداشت‌های فکری یا سیاسی خود، پیوستن به «انتفاضه» را تنها گزینه در دسترس در شرایط پیش آمده می‌دانستند. ضمن اینکه ارتباط تشکیلاتی غالب نیروهای جنبش فتح، پیوندی با پس‌زمینه فکری و ایدئولوژیک آنها نداشت. البته باید بر این نکته تاکید کرد که گرایش عمومی نیروهای بدنه فتح، در مجموع ملی بود؛ به‌ویژه اگر این نیروها به کسانی دسترسی می‌یافتند که آنها را به حرکت درمی‌آورند و آگاهی سیاسی‌شان را افزایش دهند. خاستگاه ذهنی و سیاسی اقدام شمار زیادی از کادرها و افسران «فتح» در پیوستن به «انتفاضه»، این بود که «فتح»، عامل تداوم انقلاب فلسطین است. در مجموع، بدنه تشکیلات «انتفاضه» همگون نبود و از همین زاویه دید، برای من هم طبیعی بود که با روشن‌تر شدن امور، ضرورت افزون‌تری برای گرفتن موضعی همراه با احتیاط بیشتر ایجاد می‌شد.

jaberiansari۱۹۶۹@gmail.com

p04 (3) copy