ناگفته‌های گفتنی

پیش‌تر گفتید که به مدت چهار ماه در سال ۱۹۸۴، از کار در جنبش انتفاضه کناره‌گیری کردید. از بازگشت به فعالیت در جنبش تا سال ۱۹۹۲ که آن را برای همیشه ترک کردید، چه اتفاقی افتاد؟ آیا این هشت سال، از نظر مبارزاتی ضرورت داشت؟ چه دستاوردهایی در این سال‌ها به‌دست آوردید؟ آیا بهتر نبود که جنبش را در همان سال ۱۹۸۴ ترک می‌کردید؟

 در نگاه به گذشته، ارزیابی وضعیت سخت است. اینک، به‌طور طبیعی شاید از علم و آگاهی بیشتری نسبت به آن زمان برخوردار باشم. بازگشت من به جنبش پس از مدتی خانه‌نشینی، با درنظر گرفتن وضعیت سیاسی و سازمانی جنبش «انتفاضه» و درخواست کادرهای جریان دموکراتیک از من برای فعالیت در جهت گذر از این شرایط انجام شد. بحث‌های تشکیلاتی جریان دموکراتیک و فراخوان کادرهای این جریان از من، برای مشارکت در رویارویی‌های جاری در درون جنبش - با هدف جبران اشتباهات گذشته - در من اثر کرد.

یک ملاحظه درباره تجربه من از هنگام سفر به آمریکا تا خروج از جنبش انتفاضه، این است که ارزیابی همیشگی‌ام از اینکه شرایط نمی‌تواند بدتر از آنچه هست، بشود، هر بار، دقیق از کار درنیامد.

پس زمینه تصمیم من برای بازگشت دوباره به فعالیت در «جنبش انتفاضه» ورود به نوعی رویارویی با رهبری جنبش بود. اگر به عقب و سال ۱۹۸۴ و مرحله بعد از آن بازگردیم، می‌بینیم که تغییراتی در چارچوب‌های رهبری تشکیلات روی داد که من در زمینه‌سازی آن دست داشتم. در زمینه فعالیت جریان دموکراتیک هم هنگامی که بازگشتم و مسوولیت دفتر بسیج و تشکیلات «فتح-انتفاضه» را برعهده گرفتم، نقش کادرهای جریان دموکراتیک، نه از طریق مسوولیت های رهبری مستقیم، بلکه از خلال گرفتن جایگاه‌های کلیدی در بدنه جنبش، استوارتر شد.

اما هدف‌گیری نهایی ما از این انجام تحولات، برآورده نشد؛ چون خلل‌های موضوعی و بیرونی در پیوند با واقعیت‌ها وجود داشت و موانع موجود تنها شخصی و درونی نبود. امور داخلی جنبش، در حال فعل و انفعال بود تا اینکه کنگره «انتفاضه» در سال۱۹۸۹ برگزار شد. در این کنگره، اختلافی بر اثر یک اظهارنظر من پدید آمد که به رویارویی پُر سر و صدایی انجامید. من گفتم: ادامه این روش تشکیلاتی از سوی جنبش، کوتاه‌ترین راه به سوی پایان «انتفاضه» است. روشن است که کسانی از این اظهارنظر من برآشفته شدند که به میراث قدیمی «فتح» در زمینه اقدام سیاسی پایبند بودند.

درست است که من درسال ۱۹۹۲ «انتفاضه» را ترک کردم، اما واقعیت این است که از سال ۱۹۹۰، دیگر نقش جدی در جنبش نداشتم و به این جمع‌‌بندی رسیده بودم که ضروری است در کوتاه زمانی، این گروه را ترک کنم. اختلاف‌های سیاسی موجود درباره انتفاضه داخل که از سال ۱۹۸۷شروع شده و همچنان ادامه داشت، موجب اوج‌گیری اختلاف ما شد و خروج مرا از جنبش تسریع کرد. نظر من این بود که انتفاضه داخل، رهبری ویژه خود را به موازات رهبری اقدام ملی در خارج فلسطین داشته باشد. پاسخ کمیته مرکزی جنبش «فتح - انتفاضه» این بود که «ما خود، رهبری را برعهده داریم». درست، همان‌گونه که «عرفات» می‌گفت او رهبر انتفاضه است؛ درحالی‌که حقیقت این بود که انتفاضه با ابتکار و اقدام فلسطینی‌های داخل شعله ور شد و عرفات گروه ما، عامل حرکت آن نبودیم. شاید یادآوری این موضوع مفید باشد که در نشست کادرهای جنبش در هفته سوم شعله‌ور شدن انتفاضه داخل، از این سخن گفتم که وظیفه ما در خارج این است که از انتفاضه بر اساس نیازهای آن و با تکیه بر رهبری ویژه آن از درون صفوف مردم ما در داخل پشتیبانی کنیم. این موضوع را در نشریه داخلی جنبش هم نوشتم که همان زمان گردش داخلی شد. یک رویداد دیگر هم درباره انتفاضه تا جایی که به یاد می‌آورم در سال۱۹۹۱ اتفاق افتاد. در دیدار برخی اعضای کمیته مرکزی «فتح - انتفاضه» با یکی از روزنامه‌نگاران، او تلاش کرد نظر مرا نیز بداند که در طول این دیدار سکوت کرده بودم. رو به من کرد و گفت می‌خواهد نظر و موضع مرا بداند. من هم گفتم انتفاضه‌ای که شکل گرفته یک نقطه نورانی در تاریخ مبارزه ملت فلسطین است که می‌تواند به لکه‌ای سیاه تبدیل شود؛ اگر ما نتوانیم آن را از یک وضعیت انقلابی صرف، به انقلابی دارای برنامه سیاسی مشخص ارتقا دهیم. همین‌جا بود که برخی برادران عضو رهبری جنبش، برافروخته شدند و کلام مرا در جهت برانگیزاندن احساسات متراکمی تغییر جهت دادند که موضوعی نبود. یعنی معنایی بر سخن من بار کردند که در آن نبود. آنها تنها بر تعبیر «لکه سیاه» تمرکز کردند و سیاقی را که این تعبیر ضمن آن آمده بود، در نظر نگرفتند. هنگامی که جنگ دوم خلیج [فارس]آغاز شد، یک اختلاف دیگر میان ما در کمیته مرکزی درباره رفتار «صدام حسین» و نتایج این جنگ پیش آمد. هنگامی که ائتلاف ضد صدام با مشارکت کشورهای عربی تشکیل شد، مساله بسیار خطرناک‌تر شد. سپس کنفرانس مادرید و موضع آشفته ما درباره آن پیش آمد. من هم با این تحولات، از نوشتن پیش‌نویس بیانیه‌های جنبش امتناع ورزیدم، مگر در مواردی که اعضای رهبری جنبش، ایده‌ها و مواضعی را که باید در بیانیه می‌آمد، ارائه می‌کردند.

jaberiansari۱۹۶۹@gmail.com

444