ناگفته‌های گفتنی

همین جا باید بگویم، حتی نیروهای فعال و مخلص انتفاضه اقصی که مخالف مذاکرات بودند، طرحی حقیقی برای انتفاضه نداشتند و بینش و آگاهی آنها از روند این جنبش مردمی، منسجم و هدفمند نبود. مخلص‌ترین و جدی‌ترین فعالان انتفاضه نیز این انتفاضه را انتفاضه استقلال نامیدند و از معامله‌ای برای تبادل سرزمینی میان اسرائیل و خودگردانی فلسطینی سخن راندند که بر اساس آن، اسرائیل اراضی اشغالی سال۱۹۴۸ را نگه داشته و خودگردانی فلسطینی، اراضی اشغالی ۱۹۶۷ را در اختیار می‌گرفت. اینها نیز جدای از موضع متفاوت درباره مذاکرات فلسطینی - اسرائیلی، به لحاظ بنیادین، تفاوت زیادی با رویکرد رهبری فلسطینی نداشتند. آنها به‌خاطر موضع ملی که دارند و دیگران، هیچ یک از چنین نمایندگی برخوردار نیستند که از حقوق مردم فلسطین در مناطق اشغالی ۱۹۴۸ کوتاه بیایند. اما متاسفانه نهادهای سازمانی متکاملی در صحنه فلسطین وجود ندارد که مسائل را از همه ابعاد آن بررسی کند و تصمیمهای خود را با کنار گذاشتن مواضعی بگیرد که منافع یک بخش از ملت فلسطین را به حساب منافع کل این ملت، نمایندگی می‌کند. در نبود چنین چارچوب جامع و سیاسی، اتفاقاتی روی می‌دهد که شاهد آن هستیم. دوباره تاکید می‌کنم، انتفاضه اقصی اگر به عقبگردی اسرائیلی، ولو با عنوان جدایی یک‌جانبه می‌انجامید، یک دستاورد و پیروزی مبارزاتی بزرگ بود. اما آنچه مانع این موفقیت شد، پافشاری رهبری فلسطین بر راه‌حل نهایی و ورود به مذاکرات درباره مسائلی بود که راه‌حل نهایی نامیده می‌شود.

با پایان سال ۲۰۰۰، دولت جدید آمریکا به رهبری جمهوری خواهان و جرج بوش پسر بر سر کار آمد. با این تحول، چه تغییراتی در مواضع و اولویت‌های راهبردی آمریکا در منطقه و در روندهای مذاکراتی مختلف پیش آمد؟

تغییری ریشه‌ای در راهبرد ایالات متحده، پیش‌بینی نمی شد و در عمل نیز تنها برخی تغییرات تاکتیکی انجام شد. البته وقتی از امور تاکتیکی در سیاست مرکز (آمریکا) سخن می‌گوییم، آثار آن می‌تواند برای کشورهای منطقه و طرف‌های محلی، راهبردی باشد.[...] همین‌جا اشاره‌وار می‌گویم که نوعی مشابهت میان «بوش» پسر و روشی که به کاخ سفید رسید، با «رونالد ریگان» و روشی که ریاست‌جمهوری را تحویل گرفت، وجود داشت. هر دو راست‌گرا و جمهوری‌خواه و جایگزین دو رئیس‌جمهور دموکرات یعنی «کلینتون» و «کارتر» شدند.

jaberiansari۱۹۶۹@gmail.com

p04 (3) copy