پایان آشفتگی بریتانیا؟

جانسون ناامیدانه به قدرت چسبیده بود و استدلال می‌کرد که دستور مستقیم مردم را دارد؛ در حالی که مشروعیت او از پارلمان نشات می‌‌‌گرفت. بیش از ۵۰وزیر، دستیار و نماینده به این کناره‌‌‌گیری پیوستند و در نهایت جاهای خالی دولت آنقدر زیاد شد که دیگر نمی‌توانست کار کند و این یکی از دلایلی است که جانسون نباید به عنوان سرپرست باقی بماند. حزب محافظه‌کار امیدوار است که سختی دیگر به پایان خود نزدیک شده است، اما این به آن بستگی دارد که درس‌‌‌های درستی از شکست جانسون گرفته باشد. یکی از این موارد شخصیت در سیاست است. جانسون این مساله را که حکومت به معنای انتخاب است، رد می‌کرد. او فاقد قدرت درونی برای اتخاذ تصمیم‌‌‌های سخت به نفع منافع ملی بود و ثبات و درک جزئیات برای بررسی سیاست‌ها را نداشت.

محافظه‌‌‌کاران به سرعت همه‌‌‌چیز را به گردن جانسون انداخته‌‌‌اند، اما رفتن او تنها در صورتی مفید خواهد بود که آنها حقیقت دوم را که وجود تناقضات در این حزب است نیز تصدیق کنند. بسیاری از نمایندگان حزب محافظه‌کار امروز متعلق به سنت مالیات کم، آزادی‌‌‌خواهی بیشتر و بازار آزاد هستند، در حالی که بسیاری دیگر از هزینه‌‌‌های کلان، مداخله‌‌‌گری و حمایت طرفداری می‌کنند. اما بزرگ‌ترین درسی که دولت بعدی باید بگیرد در حوزه اقتصاد است. نخست‌وزیر انگلستان اغلب به خود می‌‌‌بالید که کارنامه اقتصادی انگلستان باعث حسادت جهانیان است، اما انگلستانی که او پشت سر گذاشته است با مشکلات اقتصادی و اجتماعی زیادی روبه‌روست. انگلستان بیشترین تورم را در میان کشورهای گروه هفت دارد؛ میانگین رشد تولید ناخالص داخلی در دهه منتهی به بحران مالی جهانی ۷/ ۲‌درصد بوده است در حالی که درحال حاضر نزدیک به ۷/ ۱‌درصد است؛ به طوری که در دوره پانزده ساله بهره‌‌‌وری پایین گرفتار شده است.

به علاوه، این کشور با تقاضای بی‌‌‌سابقه‌‌‌ای روبه‌روست و با افزایش هزینه‌های زندگی، به دولتی منسجم و مصمم نیاز است که مخارج را تاب بیاورد.  انگلستان در شرایط حساسی قرار دارد. این کشور از آنچه که نشان می‌دهد ثروت کمتری دارد. کسری حساب جاری به شدت افزایش پیدا کرده، ارزش پوند کاهش یافته است و هزینه‌‌‌های بهره بدهی رو به افزایش است. اگر دولت بعدی بر افزایش مخارج و کاهش مالیات به طور همزمان پافشاری کند، دچار بحران می‌شود. زمانی که همه چیز ممکن است به پایان رسیده باشد. با کناره‌‌‌گیری جانسون سیاست باید بار دیگر به واقعیت بپیوندد.