استاد بازی‌‌ها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانه‌‌ای

معمولا تشکیلات امنیت ملی واشنگتن تمایل عمیقی برای اتکا به اسرائیل برای حفاظت از منافع آمریکا در جهان عرب نداشت. آنها می‌‌ترسیدند که ناصر و دیگر رادیکال‌‌های عرب از آن برای بی‌‌اعتبار کردن نیات ایالات‌‌متحده و تضعیف پادشاهان محافظه‌‌کار عرب که وابسته به آمریکا بودند، استفاده کنند. مداخله‌ اسرائیل به نمایندگی از حسین می‌‌توانست مشروعیت او را در چشم مردمش و اعراب در همه‌‌جا زیر سوال ببرد. اما ازآنجا‌که او ایده‌‌ دخالت اسرائیل را مطرح کرده بود و جایگزین ایالات‌‌متحده مشکل‌‌ساز به نظر می‌‌رسید، WSAG به اجماع سریع دربارهاستفاده از نیروهای اسرائیلی «برای عملیاتی در حمایت از ملک حسین علیه فدائیان و احتمالا عراقی‌‌ها دست ‌‌یافت.» وقتی کیسینجر این نتیجه را به نیکسون اطلاع داد، رئیس‌‌جمهور توصیه را رد کرد. او معتقد بود که مداخله اسرائیل، پادشاه را در جهان عرب و در میان اتباعش تضعیف خواهد کرد. او ترجیح داد از نیروهای آمریکایی برای مقابله با مداخله عراق و سوریه استفاده کند؛ نمایشی از نیروی آمریکایی که به اعتقاد او شوروی را تحت تاثیر قرار می‌‌دهد.

سه‌‌شنبه، ۱۵سپتامبر۱۹۷۰، امان، اردن. اکنون فداییان، گروگان‌‌ها را از چهار هواپیما جابه‌جا کرده و در یک لحظه هواپیماها را منفجر کردند. ملک حسین به این تصمیم رسید که دیگر نمی‌‌تواند این چالش بر اقتدارش را تحمل کند. او به «ال.این.براون» سفیر آمریکا اطلاع داد که تصمیم به اقدام علیه فلسطینی‌‌ها گرفته است. بر اساس پیام تلگرافی براون به واشنگتن، حسین تاکید کرد که «بسته به واکنش‌‌های فداییان، ممکن است از آمریکا یا اسرائیل کمک بخواهد.» جلسه‌‌ WSAG در آن شب به اجماع رسید: حسین احتمالا فدائیان را شکست می‌‌دهد و اگر نیروهای عراقی مداخله کنند، امکان دارد اسرائیل دست به اقدام بزند. در این صورت، ایالات‌‌متحده باید کنار بماند؛ اما علیه مداخله‌‌ شوروی یا تلافی علیه اسرائیل هشدار دهد. وقتی کیسینجر این را به رئیس‌‌جمهور منتقل کرد، واکنش او «تند» بود. او یادداشت کیسینجر را با «اظهارات نوشتاری خشمگینانه» پوشاند و تاکید کرد که اگر تقابل غیرقابل‌‌اجتناب شود، خواستار استفاده از نیروهای آمریکایی است. او به کیسینجر هشدار داد که «مخالف هرگونه تحرک نظامی اسرائیل است مگر اینکه خودم [منظور شخص رئیس‌‌جمهور است] از قبل آن را تایید کرده باشم.» دو روز بعد، گلدا مایر با رئیس‌‌جمهور در کاخ سفید بر اساس دیداری از قبل برنامه‌‌ریزی‌‌شده تماس گرفت. نیکسون به او نیز نسبت به اقدام شتاب‌‌زده هشدار داد.

پنج‌شنبه، ۱۷سپتامبر۱۹۷۰، واشنگتن دی.سی بعد از یک روز تاخیر به این دلیل که پادشاه از فالگیرِ دامادش در لندن هشداری درباره نامطلوب بودن آن تاریخ دریافت کرد، نیروهای حسین به مواضع فلسطینی‌‌ها در پایتخت حمله کردند. نبرد به شهر شمالی «ایربید» کشیده شد. به دستور کیسینجر، روسای ستاد مشترک فرمان دادند که ناو رزمی و هواپیمابر «یو اس اس ساراتوگا» به ناو «یو اس اس ایندیپندنس» در خارج از ساحل لبنان ملحق شود؛ یک رزمناو و چهارده ناوشکن آنها را همراهی می‌‌کردند. به ناوهای‌‌ «یو اس اس جا اف.کندی» و ناو هلی‌کوپتربر «یو اس اس گوام» دستور ورود به مدیترانه در راستای انجام نمایش بعدی قدرت داده شد. یک نیروی ویژه دوزیست متشکل از ۱۲۰۰تفنگدار دریایی در خارج از «کرت» در موقعیت آماده‌‌باش قرار گرفتند. نیکسون تمام این ماجرا را دوست داشت.

در یک تماس تلفنی در همان روز، او به کیسینجر گفت اگر نیروهای عراقی یا سوری جنبیدند، «ما باید از نیروهای هوایی آمریکا برای زمین‌‌گیر کردن آنها استفاده کنیم». نیکسون همچنین خواستار تحرک علنی کشتی‌‌ها بود: «می‌‌خواهم آنها بدانند که ما داریم می‌‌آییم... استهلاک و فرسودگی اعصاب میان سوری‌‌ها و عراقی‌‌ها بسیار مهم است.» کیسینجر به او اطمینان داد که این تحرکات از سوی رسانه‌ها و اطلاعات شوروی رصد می‌‌شود؛ اما استدلال کرد که بهتر است آن را اعلام نکنیم. بااین‌‌حال، نیکسون می‌‌خواست یک سیگنالِ عمومی واضح ارسال کند. او مستقیماً به جلسه‌‌ای در «شیکاگو تریبیون» رفت؛ جایی که او به روزنامه‌‌نگاران و رسانه‌های جمع‌شده در آنجا گفت اگر سوری‌‌ها یا عراقی‌‌ها در اردن مداخله کنند، برای آمریکا مرجح این خواهد بود که آنها را متوقف سازد. او همچنین هشدار داد که روس‌‌ها هزینه‌‌ هنگفتی برای انتقال موشک‌‌های خود به سمت کانال سوئز خواهند پرداخت. او وعده داد که «اگر موشک‌‌ها جابه‌جا نمی‌‌شدند، اسرائیلی‌‌ها پنج برابر آنها را مورداستفاده قرار می‌‌دادند.» او با خاطرنشان کردن اینکه «ما در حال اتخاذ یک سیاست سختگیرانه در خاورمیانه هستیم» هشدار داد که ایالات‌‌متحده در صورت لزوم آماده‌‌ مداخله نظامی است.

زمانی که «فرانک شکسپیر»، مدیر آژانس اطلاعات ایالات‌‌متحده (که نیکسون را در هنگام ملاقات با رسانه‌ها همراهی کرده بود) کیسینجر را از اظهارات نیکسون مطلع کرد، کیسینجر دستپاچه نشد. کیسینجر به شوخی گفت که «وزیر امور خارجه‌‌ آمریکا دچار حمله قلبی خونین می‌‌شود... آن احمق‌‌ها در وزارت خارجه خیال می‌‌کنند که من او را مجبور می‌‌کنم.» متقاعد کردن نیکسون برای همراهی با گزینه‌‌ مداخله اسرائیل ساده‌‌تر از ساکت نگه‌‌داشتن او درباره تحرکات نیروهای آمریکایی نبود. بااین‌‌حال، در کمال تعجب و خوشحالی کیسینجر، او اکنون دریافت که هنگامی‌‌که او در ۱۷سپتامبر از طریق تلفن با راجرز مشورت کرد، وزیر خارجه طرفدار موضع‌‌گیری اسرائیل بود. راجرز می‌‌گفت: «تقریبا امری قاطعانه است. این به جلوگیری از عراق به دست داشتن در اقدامات دولت اردن کمک می‌‌کند. پادشاه می‌‌تواند مدعی شود که دلیل حضور اسرائیل در خاک کشورش اقدامات فداییان است. سوم، اگر قرار است صلحی داشته باشیم، اردن و اسرائیل باید به‌‌هرحال با هم همکاری کنند.»

04 (1) copy