ساعت هشت و نیم شب آن هم بعد از یک روز نسبتا خسته کننده، زمان دلپذیری برای سینمارفتن نبود اما دل به دریا زدم و با پسرم"طه" که او هم کوله به پشت از دانشگاه امده بود، روی صندلی راحت سالن سینمای "موزه سینما" نشستم.

خیلی اهل سینما نیستم و خیلی تر،اهل موسیقی. اما دیدن فیلمی مستند در باره موسیقی ،توانست ۱۲۰دقیقه بدون حتی یک لحظه چرت زدن مرا هم اهل سینما کند و هم موسیقی.

 

"بزم رزم" برای من فیلم نبود. لحطه لحظههایی که نشان می داد و قطعه قطعه نواهایی که پخش می کرد ، زندگی من بود بین سالهای ۱۳۵۷ و ۱۳۶۷. از این پس هر خاطره ای که از آن روزها یادم بیاید حتما بک گراندش تصاویر فیلم "بزم رزم" خواهد بود و موسیقی متنش،نواهایی که در "بزم رزم" شنیدم.

قبل از انقلاب بنا به تربیت خانوادگی ام - که بشدت از ان دفاع می کنم - اهل موسیقی و سینما نبودم . به همین دلیل اگر شرایط جوری پیش می امد که در روزهای نخست انقلاب ،جبر زمانه به سمت موسیقی ام می کشاند،حتما مانند همان آدمهایی می شدم که دشمن موسیقی بودند و در "بزم رزم" تیغ نقد، بر چهره آنها کشیده شد، بی انکه حتی نماینده ای از آنها در "بزم رزم" از خود دفاع کند.حتی آقای شاهنگیان که نماد مدیرحکومتی موسیقی در اوایل پیروزی انقلاب است، از تصمیمات آن روزهای خود دفاع جانانه نمی کند. گاهی به نعل می زند و گاهی به میخ.

در ۱۰سالی که در"بزم رزم" روایت می شود همیشه شاهد و ناظر همه حوادث بوده ام اما گواهی می دهم حتی یک لحظه از ۱۲۰ دقیقه ای را در این فیلم روایت می شود،حس نکرده بودم. و بالاتر اینکه عمق شهامت امام در دفاع از موسیقی و نیز حمایت رئیس جمهور وقت(حضرت آیت الله خامنه ای) را از موسیقی و هنر نفهمیده بودم.

تقریبا همه اصحاب موسیقی که در این مستند جلوی دوربین قرار گرفته اند، آدمهایی صادق و عاشق یافتم. هیچکدامشان دکمه تقوا را نبسته بودند و خودشان را به شریعت مداری نزده بودند. اما همه شان قربان صدقه معشوقی می رفتند بنام "میهن" و سجده می کردند بر سازهایی که هویت شان و شغل شان و موجودیت شان را ساخته بود.و البته که انگیزه همه انها رزمندگانی بودند که آینه دار غیرت ملی و دینی بودند و بسیاری شان به گل شهادت نشستند.

ویژگی دوست داشتنی"بزم رزم" آن است که نوحه ها و نوحه سراهای دفاع مقدس را آورده است در متن فیلم. نه با انها قهر نکرده که به زیباییفنشان داده است چقدر آن نوحه ها الهام بخش ساز به دستان و موسیقی سازان جنگ بوده اند.

بعد از فیلم،سیدوحید حسینی،کارگردان جوان فیلم را دیدم. به او تبریک گفتم. نمی دانم چندسال از دوران جنگ را زنده بودهه اما شمایلش نشان می دهد که جنگ و موسیقی جنگ را زندگی نکرده است و نکاه قوتش همین است که به خوبی حسی را که در  همه سلولهای آدمی همسن و سال من نهفته است برمی انگیزد.

بعد از پایان فیلم،پسرم طعنه اش را قورت نمی دهد:"بابا! صندلی سینما خیلی راحت بود،اما خوابت نبرد"

نذر آقای اسدزاده قبول!

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.