محمدباقر قالیباف، سیاست‌مدار اصول‌گرایی که بلندپرواز است و همچنان ردای ریاست جمهوری را برازنده خویش می‌داند. قالیباف، اگرچه به نوعی در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم برای سومین بار طعم شکست را پذیرفت، اما همچنان خود را بازیگری مؤثر در فضای سیاست ایران می‌داند. این‌بار با یک ایده جدید به میدان آمده است. آمده تا اصولگرایانی را که حاضر نشدند از او حمایت کنند تا کاندیدای نهایی آنها برای رقابت با حسن روحانی باشد، کنار زده و جریانی جدید و به گفته خودش کار آمد، ایجاد کند. 

 

او همچنان خود را در اردوگاه اصول‌گرایی می‌داند و جریان جدید را «نواصول‌گرایی» نامیده است. در این باره با امیررضا واعظی‌آشتیانی، سیاست‌مدار اصول‌گرا و عضو اسبق شورای اسلامی شهر تهران، به گفتگو نشسته‌ایم که در ادامه آن‌را می‌خوانید.

 

***

 

آقای قالیباف این روزها با دو چالش عمده روبروست؛ یکی افشاگری‌ها و بیان برخی از تخلفاتی که اطلاح‌طلبان ادعا می‌کنند ایشان در زمان تصدی‌شان بر شهرداری تهران انجام داده‌اند و چالش دوم، انتقادهای تند اصول‌گرایان علیه ایشان به‌واسطه مطرح کردن، «نو‌اصول‌گرایی» است. ارزیابی شما از وضعیت کنونی آقای قالیباف چیست؟

 

با این نکته شروع کنم که تاجرها، در معاملات خود توجه به سود می‌کنند و نیم‌نگاهی هم به زیان دارند. حکایت گروه‌های سیاسی ما هم شده همین تاجرها؛ واقعیت امر این است که باید ببینیم از طرح چنین مباحثی و احیاناً افشاگری علیه همدیگر چه سودی حاصل می‌شود. در هر صورت من معتقدم این‌گونه رفتارها، درصد بدبینی مردم را افزایش و آنها را نسبت به عملکرد مسئولین، مأیوس می‌کند. البته در همه جای دنیا، رسانه‌ها و گروه‌های سیاسی دست به افشاگری می‌زنند؛ این مرسوم است و بارها آن را مشاهده کرده‌ایم. اما زمانی‌که رسانه‌ها و یا گروه‌های سیاسی دست به افشاگری می‌زنند، استنادشان به مدارک محکم و محکمه پسند است. چون می‌دانند که قانون با کسی شوخی ندارد که بخواهند تهمتی بی‌اساس بزنند و بتوانند خیلی راحت از این ماجرا عبور کند. آنها اگر دست به افشاگری می‌زنند و مدارکی را رو می‌کنند؛ خیلی محکمه پسند وارد این قضیه می‌شوند.

 

شما به مناظرات انتخاباتی ریاست جمهوری سال ۱۳۹۶ نگاه کنید؛ واقعاً برخی از کاندیداها دستاوردهای نظام را زیر سوال بردند. چرا عده‌ای به این نتیجه رسیده‌اند که برای کسب یک عنوان و مسئولیت، تیشه به دست بگیرند و ریشه‌ها را نشانه بگیرند.  افراد و گروه‌هایی که چنین کاری می‌کنند، یا از روی عمد مرتکب می‌شوند یا بر اساس ناآگاهی؛ کسی منکر این نیست که انتخاب بعضی از مدیران بر اساس لیاقت انجام نمی‌شود و شایسته‌سالاری وجود ندارد و تا زمانی که باند و باندبازی حاکم باشد، چنین فضاهای آلوده‌ای هم قابل تصور است.

 

پس بحث در خصوص این ادعاها در شرایط فعلی و بدون ارائه سند را کاربردی نمی‌دانید؟

 

زمانی که ایران با کفر و داعش مبارزه می‌کند و به پیروزی می‌رسد، می‌بایست این دستاورد بزرگ را جشن بگیریم، درست در همین زمان، برخی از بداخلاقی‌های سیاسی شکل می‌گیرد و به گفتمانی می‌پردازند که به استناد ابتدای صحبت‌هایم مثل یک تاجر هم به این قضیه نگاه نمی‌کنند که ببیند آیا گفتمان‌شان در این برهه از زمان چه سودی برای گروه و تشکیلات‌شان دارد؟ سودش برای جامعه و مردم چیست؟ اگر کسی تشکیلاتی را درست می‌کند، ادعای خدمت به نظام و مردم را دارد. خدمت به مردم این نیست که به گونه‌ای رفتار کنند که دستاوردها و زحمات برخی از مسئولین زیر سوال برود. 

 

من فکر می‌کنم، بحث نفوذ نرم درحال شکل‌گیری است آن هم توسط افرادی که چه از روی آگاهی چه از روی ناآگاهی برای منحرف کردن افکار عمومی ورود پیدا می‌کنند و مباحثی را مطرح می‌کنند که سودی برای جامعه و پیشرفت کشور ندارد. چرا عده‌ای نمی‌خواهند قبول کنند که آرامش در فضای سیاسی – اجتماعی کشور باید حاکم باشد؟ باید بپذیرند که از فضای غبارآلود نمی‌شود بوی پیشرفت را استشمام کرد، بلکه در این فضا، همیشه تهمت زدن‌ها و انگ زدن‌ها و بی‌اخلاقی‌ها وجود دارد. نمی‌دانم واقعاً از طرح مسائلی مثل این موضوع، که یک گروه سیاسی علیه گروهی دیگر یا علیه یک فرد وارد مباحثی می شود، هدف‌شان چیست؟ نه می‌خواهم از آقای قالیباف دفاع کنم و نه می‌خواهم از گروهی که بر علیه ایشان هستند، دفاع کنم. اما می‌گویم بهتر است اگر مدیری تخلف کرده است، این‌ها را به محاکم [قضایی] بسپارند. چرا ما یاد نگرفتیم که قانون را سرلوحه امور قرار دهیم؟ هر زمانی هم که قانونی به تخلفات رسیدگی شد، ماجرا را رسانه‌ای کنند تا مورد عبرت دیگران هم قرار گیرد.

 

در مورد آقای قالیباف هم همین است؛ اگر مسائلی وجود دارد، آن را برای رسیدگی به قوه قضائیه بدهند. خود آقای قالیباف هم بارها گفته‌اند که اگر مسئله‌ای هست، قانون رسیدگی کند. ضمن این‌که اصلاح‌طلبان به گونه‌ای صحبت می‌کنند که انگار در دوران مدیریت خودشان هیچ تخلفی صورت نگرفته است. سبقه تخلف را این جماعت به راه انداختند. حالا نمی‌خواهم یک‌طرفه قضاوت کنم. ولی کسی می‌تواند مدعی این قضایا باشد، که خودشان عاری از هرگونه خطا باشند؛ البته این عرض بنده، نافی رسیدگی به تخلفات نیست. هر فرد و مسئولی در هر سمت و پستی، باید پاسخ‌گو باشد.

 

معتقدم آرامش سیاسی و گفتمان با ادبیات فاخر، می‌تواند به‌لحاظ فرهنگ‌سازی در جامعه دستاورد خوبی داشته باشد. مردم تا کی باید شاهد حرف‌های تکرای باشند؟ آیا بیان یک‌سری از حرف‌هایی که سندی ندارد اثرات تخریبی ندارد؟ برخی از برخوردها و رفتارها، جفا به افرادی است که خالصانه برای انقلاب و نظام جان فشانی می‌کنند. چقدر خوب است که طرفین بحث، آستانه تحمل خود را در ارتباط با انتقاد و یا حتی انتقام در ارتباط با گروه‍های سیاسی و افراد بالا ببرند. هرچند که معتقدم برخی از انتقادات شبیه به انتقام است. در هر صورت، در این ماجرا، سودی دیده نمی‌شود، چرا که همه‌اش تسویه حساب سیاسی است تا استیفای حقوق مردم.

 

آقای قالیباف ایده عبور از «اصول‌گرایی» به «نواصول‌گرایی» را مطرح کرده‌اند. واکنش‌های تندی هم نسبت به آن انجام شده است. به‌نظر شما، قالیباف می‌تواند لیدر اصلاحات در درون جناح اصول‌گرایی باشد و نواصول‌گرایی را به سرانجام برسانند؟

 

کسی که می‌خواهد به این مباحث ورود پیدا کند، بایستی تئوریسین باشد. یعنی کسی باشد که از قابلیت خوبی در تحلیل مسائل سیاسی برخوردار باشد. به‌نظرم آقای قالیباف به‌جای طرح چنین مسائلی، حزب و گروه تشکیل دهند؛ با حزب و گروه تشکیل دادن می‌توانند نگاه و مباحث خود را در آن قالب مطرح کنند. او می‌تواند تلاش کند تا اگر توانایی دارد، بخشی از جامعه را به خود جلب کند. از این‌که هر از گاهی ایشان، بیاید و مباحثی را مطرح کند که موجب واکنش بخشی از طیف اصول‌گرایی باشد، قطعاً عایدی به دنبال نخواهد داشت و تبدیل به یک تخریب متقابل خواهد شد. 

 

به‌نظرم اصول‌گرایی و نواصول‌گرایی مباحثی نیست که بتواند مشکلاتی را حل کند. باید تمام احزاب و گروه‌های سیاسی، شرایط خود را با حفظ اصول و ارزش‌های نظام، نگاه خود را با توجه به واقعیت‌های جامعه، مورد بازبینی قرار دهند؛ این کار پسندیده‌ای است. اما این‌که بگوییم از فلان گروه عبور کنیم و به آن یکی برسیم؛ چه ضمانتی وجود دارد با عبور از اصول‌گرایی به نو اصول‌گرایی، دستاورد مثبتی حاصل شود؟ چه بسا در آخر سر به این نتیجه برسیم که باید به سر خانه اول بازگردیم. چه الزامی برای این کار وجود دارد؟ پیشنهادم به آقای قالیباف این است به جای طرح مباحث پراکنده که باعث پاسخ‌گویی و موضع‌گیری خانواده اصول‌گرایی نسبت به خودش می‌شود، بروند و حزب تشکیل دهند.

 

به نظرتان مطرح کردن بحث نواصول‌گرایی چه میزان تحت تأثیر باخت آقای قالیباف در انتخابات ریاست جمهوری اخیر و دل‌خوری ایشان از اصول‌گرایان است؟

 

اگر ما اعتقاد به تشکل داریم و گروه‌های سیاسی که نسبت به آن علاقه و توجه داریم و خودمان را جزئی از آن طیف و تشکیلات می‌دانیم؛ می‌بایست تصمیماتش را هم محترم بشماریم. خود بنده در انتخابات دور سوم شورای اسلامی شهر تهران، تا روز سه‌شنبه جزء لیست «جبهه پیروان خط امام و رهبری» بودم و روز پنج‌شنبه مرا از لیست کنار گذاشتند. من که نباید شعار بدهم و علیه تشکیلات کار کنم، حالا به هر دلیلی این عمل انجام شده باشد؛ معقد به کار گروهی بودم و برای آن احترام قائلم. این موضوع هم در سطحی دیگر شبیه همان ماجراست. این‌که آقای قالیباف در انتخابات ریاست جمهوری کاندیدای نهایی نشده‌اند و بنا به صلاح‌دید، فردی دیگر را انتخاب کرده و معرفی کرده‌اند؛ ایشان اگر خودشان را با آن گروه منطبق کرده بود – که قطعاً هم همین‌طور بوده است – ناراحتی ندارد و جای دل‌خوری نیست. کار تشکیلاتی به معنای تبعیت کردن و تابع بودن است. ایشان از همان ابتدا می‌توانست تشکیلات را نپذیرند و مستقلاً ورود پیدا کرد. به اعتقاد من، حتی اگر قالیباف ناراحتی از طیفی از اصول‌گرایان دارد، دلیلی بر این نیست که هر از گاهی در مورد برخی از مسائل صحبت‌های انتقادی را بیان کند. ایشان می‌تواند بگوید، خط و ربط سیاسی و منش گفتمانی‌ام در غالب یک تشکل و حزب باشد. در آن صورت می‌تواند مواضع خودشان را اعلام نمایند.

 

ارزیابی و پیش‌بینی شما از آینده چیست؟ به‌نظر شما هر دو طیف اصول‌گرایی و اصلاح‌طلبی چه رویکری را نسبت به قالیباف در پی خواهند گرفت؟ آیا مماشات به خرج خواهند داد یا همچنان بر انتقادات و افشاگری‌های خود ادامه خواهند دارد؟

 

فکر می‌کنم بخشی از هر دو جناح سیاسی اصول‌گرا و اصلاح‌طلب به این نتیجه رسیده‌اند که کشمکش‌های سیاسی، نه سودی برای تشکل خودشان داشته و نه سودی برای جامعه؛ بلکه این کشمکش‌ها روی فکر و اندیشه مردم تأثیر گذاشته است و این به نفع هیچ‌کدام از این دو طیف نبوده است. باز برخی از افراد در هر دو طیف هستند که به این نتیجه رسیده‌اند که می‌شود مذاکره کرد. منظور این است که گفتمانی داشته باشند که هم در بر دارنده انتقاد باشد و هم مبین برنامه‌های خودشان. این دو رویکرد و نگاه وجود دارد؛ و معتقدم طیف دوم نتایج بهتری را در آینده به‌دست خواهد آورد. رفته رفته موجب استفاده و به‌کارگیری نسل جوان و نیروهای متخصص و در نتیجه شایسته‌سالاری می‌شود. امروز چه اصلاح‌طلب و چه اصول‌گرا از عدم شایسته‌سالاری نگران هستند. این ظرفیت و پتانسیلی که در کشور وجود دارد و مدیرانی که بر اساس شایسته‌سالاری انتخاب نشده‌اند، از موقعیت‌ها به‌عنوان یک مدیر شایسته نمی‌توانند بهره بگیرند.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.