نخست اینکه حلقه دوستان نزدیک رییسی یا کسانی که در انتخابات حامی او بودند، هنوز در حال و هوای انتخابات هستند و فکر می‌کنند که باید او را برای انتخابات آتی آماده نگه دارند. علت دوم نیز این است که احتمالا نتیجه انتخابات ریاست‌جمهوری برای آنها غیرمترقبه بوده است. آنها تلقی و تصوری داشتند که با نتیجه انتخابات هماهنگ نبود. این کابوس یا هر تعبیر دیگری که داشته باشیم موجب شده که نتوانند ذهن خود را از اتفاقی که افتاد، خالی کنند.

از اظهارنظرهای آقای رییسی که به طور غیرمستقیم و از طریق نقل‌قول دوستان یا خبرگزاری‌ها به ما منتقل می‌شود، این طور برمی‌آید که گمانه دوم به واقعیت نزدیک‌تر است و تلخکامی شکست در انتخابات هنوز در وجود رییسی باقی مانده است. این امر مطلوبی نیست و یک فرد مدعی سیاست نیازمند سعه‌صدر بیشتری است که بتواند اتفاقات را به راحتی بپذیرد.

نکته‌ای که آقای رییسی و نزدیکان او باید در نظر داشته باشند این است که جامعه از هر اظهارنظری برداشت خاص خود را خواهد کرد لذا با توجه به فاصله بسیار تا انتخابات ١٤٠٠ نباید به نوعی اظهارنظر کنند که جامعه تلقی کند، آنها ظرفیت شکست خوردن را نداشته‌اند. البته آقای رییسی از این جهت که تجربه کار سیاسی نداشتند و بیشتر در حوزه قضایی فعالیت کرده بودند، هنوز الزامات یک رقابت سیاسی را در وجود خود نهادینه نکرده بودند و یکباره به عرصه انتخابات وارد شدند. طبیعتا این ورود یکباره برای ایشان انتظاراتی ایجاد کرده بود که با نتیجه حاصل شده همخوان نبود. 

اکنون تلقی ما از اظهارات او این است که شکست در انتخابات برای او خیلی تلخ و سخت بوده است. بدون شک این شیوه برخورد برای فردی که مدعی کار سیاسی است، یک نقص به حساب می‌آید. یک فعال سیاسی باید ظرفیت تحمل شکست را در خود ایجاد کند و بداند که ورود به یک رقابت انتخاباتی به صورت معمول حواشی خاص خود را دارد و جلب نظر مردم کار سختی است. فردی که به عرصه سیاست وارد می‌شود باید بداند که ممکن است در جلب نظر مردم موفق نباشد اما مساله مهم توجه به خواست مردم است. به نظر می‌رسد که این ظرفیت در آقای رییسی نهادینه نشده بود. البته او تازه فعالیت سیاسی را آغاز کرده و ان‌شاءالله سعی می‌کند که به مرور این ظرفیت را در خود ایجاد کند.

به هر حال گمانه تلاش برای حضور و باقی ماندن در عرصه سیاست را نیز نمی‌توان نادیده گرفت. رییسی و حامیان او اگر چنین هدفی داشته باشند باید به یک نکته مهم توجه کنند. آن نکته مهم نیز لمس مطالبات مردم است. اگر دایره‌ای که دور خود می‌کشند دایره محدودی باشد طبیعتا نمی‌توانند مردم را اغنا کنند. خصوصا وقتی بحث ریاست‌جمهوری است، گستره وسیعی از مردم را باید در نظر گرفت و رییسی موفق نمی‌شود مگر اینکه یک ادبیات جدید و متفاوت برگزیند. ادبیاتی که مردم به راحتی بفهمند و به آن انس بگیرند. به اضافه اینکه ادبیات او با خواسته‌ها و مطالبات واقعی مردم هماهنگ باشد. آقای رییسی در انتخابات ٩٦ ادبیاتی شبیه به ادبیات احمدی‌نژاد را انتخاب و روی یک قشر خاص تمرکز کرد.

او ابزارهای خاصی نیز انتخاب کرده بود. تصور رییسی این بود که اکثریت قریب به اتفاق مردم فقیر هستند و به نان شب خود محتاج هستند. شاید یک بخشی از جامعه چنین شرایطی داشته باشند اما همان قشر نیز با وجود تنگدستی‌هایی که دارند و مسائل اقتصادی را در اولویت قرار می‌دهند، خواستار یک اقتصاد توام با عزت نفس و شرافت انسانی هستند. این موضوع در ادبیات رییسی نادیده گرفته شده بود لذا نتوانست همان قشر مستضعف را جلب کند. او اگر تصمیم داشته باشد که در صحنه سیاست مانده و آمادگی خود را برای انتخابات آتی حفظ کند باید ادبیاتی را برگزیند که هم با مطالبات مردم همخوان باشد و هم اقشار مختلف جامعه را جلب کند.

به نظر من رییسی در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ٩٦ موفق نشد چون یکباره وارد عرصه رقابت شد لذا زمان محدودی داشت و مطالعه دقیق نیز نکرده بود. ادبیات مورد استفاده او بسیار ابتدایی بود. مردم با گذشت چهل سال از انقلاب انتظار دارند که مسوولان کشور توانسته‌اند خود را پرورانده و خواسته‌های مردم را بشناسند. ناگفته نماند که بعد از این مرحله نیز برای جلب نظر مردم هنرمندی‌های دیگری لازم است که آقای رییسی با آن به عنوان ابزار اصلی کار، آشنا نیست .

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.