وقتی اعتراضات و مشکلات جامعه راهی برای شنیده شدن و اثرگذاری در سازوکار دولتی نداشته باشند، ناگهان به صورت اتفاقات پیش‌بینی نشده بروز می‌یابند. اصلاح ساختارهای سیاسی در این راستا بی‌شک می‌تواند پیشگیری از وضعیت‌های بحرانی را رقم بزند.

در روزهای اخیر از خلال تظاهرات‌ها و تجمعات مختلف در سراسر کشور صدای مطالباتی شنیده می‌شود که در شرایط عادی برای مسوولان نامریی بوده‌اند. این صدای نامریی از چه راه‌هایی در ایران امکان شنیده شدن داشت و بسترهای لازم برای این امر در ایران چیست؟حمیدرضا جلایی پور، عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت ایران و جامعه‌شناس ضمن تشریح چهار موج در اعتراضات اخیر، سازماندهی اصناف و اقشار مشترک‌المنافع را راه اصلی کشور برای عبور از بحران‌های اینچنینی می‌داند. او پیشنهاد می‌کند که وزرا مطالبات و حرف‌های نمایندگان واقعی این اقشار را باید طی نشست‌هایی بشنوند و سازوکارهایی برای تاثیر آن بر تصمیمات کلان تبیین کنند.

 

 

اعتراضات اخیر در شهرهای مختلف ایران چه ماهیتی داشت؟ آیا این رخداد همگون بود یا ناپیوستگی‌هایی داشت؟

 

حرکت اعتراضی‌ای که در چند روز گذشته با آن روبه رو بودیم شامل چهار موج بوده است. موج اول در روز پنجشنبه بود که بیشتر مضمونی در ابتدا سیاسی و سپس اقتصادی داشت. در نقطه‌ای امن از شهر مشهد فضایی فراهم شده بود و مخالفان آقای روحانی که در حاکمیت موقعیتی داشتند، از این اعتراض دفاع کردند. چنین اعتراضی در آن نقطه از شهر مشهد قبلا امکان پذیر نبوده و مجوزی برای آن دریافت نشده بود. اساسا شعار علیه دولت برای مردم خیلی پرهزینه نبوده است. حاملان این اعتراض کسانی بودند که بیشتر مالباخته و تحت ضربه مالی قرار گرفته بودند. بنابراین ماهیت بخش اول اعتراضات سیاسی- اقتصادی بود. از این بابت سیاسی بود که عده‌ای راه را باز کردند تا چنین اتفاقی رخ دهد. ما شرایط اعتراضات را می‌دانیم. اگر همین کار را اصلاح‌طلبان انجام داده بودند، نام برانداز می‌گرفتند. تصور می‌کردند چه بسا مخالفت با روحانی از این اعتراضات حاصل شود. افرادی هم که اعتراض می‌کردند، ناراضیان اقتصادی بودند.

 

موج دوم این اعتراضات وقتی رخ داد که در بیش از ۱۰ شهر مردم به خیابان‌ها آمدند. حاملان این حالت از اعتراض بیشتر جوانان بی‌آینده و بریده از وضع موجود بودند و البته همه موبایل به دست و آنلاین بودند. ۱۰ سال در دنیا و ایران شاهد این نوع حرکت‌های اعتراضی آنلاین بوده‌ایم. این حرکت متناظر و هدایت شده توسط جوانان بی‌آینده بود. البته نه به این معنا که مالباختگان و افرادی با سنین بالاتر در این تجمعات نباشند اما بدنه و پیکره اصلی این تجمعات جوانان بی‌آینده بودند.

 

موج سوم این اعتراضات در روزهای سوم و چهارم بود. عنصر دیگری به این وضعیت اضافه شد و تا ۴۰ شهر هم رفت. همان جوانان معترض بی‌آینده و تقریبا آنلاین به اضافه عنصر سرنگونی‌طلبان به میدان آمدند. این مساله را از به خشونت کشیده شدن تجمعات می‌توان دریافت. عده‌ای کشته می‌شوند و اعتراضات به آشوب کشیده می‌شود. بانک‌ها آتش زده می‌شود. اینها کار سرنگونی‌طلبان است که در سایت‌های‌شان کد و خط می‌دهند.

 

موج چهارم اعتراضات در روز پنجم اعتراضات اتفاق افتاد که از تعداد و گستردگی آن کم شد اما این موج ویژگی به خصوصی داشت و آن شدت تخریب زیادش بود. در قهدریجان کار به درگیری کشید.

 

دولت و در مجموع نیروهای امنیتی با مردم محترمانه صحبت می‌کنند اما مردم را پرهیز می‌دهند که کار به خشونت و ناآرامی نکشد. بنابراین بر اساس شواهد می‌توان چنین تقسیم‌بندی‌ای از ماهیت اعتراضات داشت.

 

بخش اول به لحاظ اینکه بعدی جناحی و سیاسی دارد را فعلا از تحلیل کنار بگذاریم و به سراغ بخش دوم برویم؟

 

ولی فراموش نکنیم که جامعه ایران دو دهه است که جامعه‌ای جنبشی است. البته جناح‌ها هم در بروز این خصلت بی‌تاثیر نیستند. من هم موافقم که بحث را جناحی نکنیم. ولی عده‌ای می‌گفتند این اعتراض راه بیفتد، علیه روحانی است و اشکالی ندارد. این تصور واقعا شوخی بود و نتیجه آن را هم دیدیم. می‌بینیم که دو سال در کشور مالباخته‌ها فریاد زدند. هر روز هم صداو سیما می‌گفت که مقصر دولت روحانی است. حتی نمی‌گفتند ماجرا از کجا و چه زمانی و چرا شروع شده است.

 

مساله از همین جا آغاز می‌شود. زنگ خطر این اتفاقات را در سال‌های گذشته به خوبی می‌توان دید. هم مالباخته‌ها و هم جنبش‌های اعتراضی دیگری مثل اعتراض کارگران در هفت تپه، هپکو و آذرآب در اراک، معدن یورت و معدن آق دره و بازنشسته‌ها و معلمان رخ داده است. زنگ خطر نواخته شده و به هیچ‌وجه این اتفاق آنی و یکباره نبوده است. برخورد نظام‌های سیاسی اساسا با مطالبات و خواسته‌های انکار نشدنی مردم چه باید باشد؟ از چه مجرایی باید شنیده شود و چه راهی برای ابراز آن وجود دارد؟

 

در پاسخ به سوال شما دو نوع علت قابل توجه است. یک علت بنیادی این است که ما در حکمرانی‌مان ناکارآمدی‌هایی داریم. ۲۰ سال است که جامعه این مساله را فهمیده و ضرورت اصلاحات را درک کرده است. در برابر اینکه مرتب در این مدت مردم رای می‌دهند پاسخ مناسبی به رای دادن‌ها داده نمی‌شود. با امکانات بخشی از حاکمیت در برابر کسانی که رای می‌آورند مقاومت می‌شود. این علت بنیادی است. به مطالبات پاسخ داده نمی‌شود و آن هم مطالبات مدنی. وقتی فردی رای می‌آورد باید بتواند به وعده‌هایش عمل کند. باید بتواند وزرای دلخواهش را روی کار بیاورد باید بتواند با دنیا تعامل اقتصادی داشته باشد. الان مشکل کشور اقتصادی است و سرمایه باید وارد کشور شود تا آمار بیکاری کمتر شود. ما باید با دنیا کار اقتصادی کنیم. اولین عامل این است. راه اصلاح امور پاسخ داده نمی‌شود؛ آن هم به مردمی که مرتبا در انتخابات شرکت می‌کنند. آخرین آن انتخابات چند ماه پیش بود که ۷۰ درصد شرکت‌کننده داشت. این عامل بسیار بنیادی است.

 

این نکته قابل بررسی است که چرا با مشارکت نسبتا بالا در انتخابات چنین تظاهراتی را در شهرهای مختلف شاهد هستیم. چرا چنین اتفاقی رخ می‌دهد؟

 

مردم امید می‌بندند و رای می‌دهند اما می‌بینند دولت نمی‌تواند کار کند. جامعه ما توانمند است و تحمل می‌کند. همین رخداد‌ها را بررسی کنید. بخش ریشه‌دار جمعیت به این اعتراضات نپیوسته است. تفاوت این اعتراض با سال ۸۸ در همین است. باید تمهیداتی کرد که دولت و بقیه ارکان حکومت به اعتراضاتی که فعال شدند پاسخ دهند، به‌طوری که از تعداد معترضین کم شود. کسانی که با برخی از معترضان در ارتباط بوده‌اند مشاهده کرده‌اند که آنها جوانان بی‌آینده هستند. ایران را برای همه ایرانیان نمی‌بینند. نظام سیاسی را برای همه نمی‌دانند. آنها بریده‌اند. ما با چنین افرادی طرف هستیم. در چنین جامعه‌ای که مانع برای اصلاح جویی پیش می‌آید؛ چنین شوخی‌هایی هم در مشهد می‌شود.

 

عامل دوم این است که با مردمی که اعتراض‌شان برآورده نشده است و اعتراض دارند اما راه و مجاری اعتراض قانونی خوب عمل نمی‌کند و ضعیف است. در همه جوامع دنیا اعتراض وجود دارد. جایی را مشخص می‌کنند تا اعتراض شود و راحت مجوز داده می‌شود. در ایران به کنسرت مجوز نمی‌دهند. حتی برای چهارشنبه‌سوری هم ایجاد

مشکل می‌شود.

 

آقای خاتمی نمی‌تواند با وزرا شام بخورد. این دو عامل یکدیگر را تقویت می‌کند که وقتی پلی گذاشته شود تا اعتراضات جوانان بی‌آینده بیرون بزند.

 

بیان اعتراض یک مساله است و مساله مهم دیگر تاثیر اعتراض و مطالبه در فرآیند قانونگذاری و عملی است. در دنیا راهکار مشخص برای این امر ایجاد تشکل‌های صنفی، قشری و سیاسی از جمله احزاب است. این تشکل‌ها امکان چانه‌زنی در قدرت را پیدا می‌کنند و در تصمیمات نقش ایفا می‌کنند. مشکل امروز چقدر ریشه در چنین ضعفی دارد؟

 

جامعه ایران ۲۰ سال این مساله را فهمید و در شعار انتخاباتی توسعه سیاسی را انتخاب کرد. توسعه سیاسی یعنی مردم ان جی او داشته باشند؛ اصناف تقویت شوند؛ احزاب اصلی شکل بگیرند. بین مقاماتی که حکومت می‌کنند و مردم باید جامعه مدنی تقویت شود. وقتی جامعه مدنی تقویت شود اعتراض به این شکل درنمی‌آید. در امریکا دیدیم در ۹۰ شهر جنبش وال‌استریت رخ داد. سه ماه هم طول کشید. جایی برای این اعتراضات مشخص شد و حتی امکانات در اختیارشان قرار گرفت. حق اعتراض پذیرفته شد. بعد از سه ماه بخشی از خواسته‌های‌شان تحقق پیدا کرد. اوباما ۴۰ میلیون نفر را بیمه کرد. در کشور ما از یک طرف اجازه اصلاح‌جویی به خوبی داده نشد و از طرفی نهادها و مجاری قانونی تقویت نشد.

 

اتفاقات اخیر نتیجه این وضعیت است. ویژگی این اعتراضات این است که استادهای دانشگاه و کارشناسان در مورد آن هشدار داده‌اند. البته زمان رخ داد مسائل اجتماعی بطور دقیق قابل پیش بینی نیست. اما دیدیم که بالاخره آقای دکتر نیلی گزارش اقتصادی نوشته و پیش بینی کرده بود. حاکمیت قانون و تقویت نهادهای مدنی اصول اساسی حکمرانی است. وقتی با اینها شوخی می‌کنید؛ مخصوصا وقتی مردم به طور گسترده رای می‌دهند و عده‌ای هم آگاهانه به مردم می‌گویند که چیزی تغییر نکرده است، شوخی بدی با جامعه است.

 

گفتید جنبش وال‌استریت توانست به مطالبه‌اش دست پیدا کند. فکر نمی‌کنید ایجاد سازوکاری که بتواند اعتراض و مطالبه را به قدرت منتقل کند، مهم‌تر از این است که مطالبه خاص از مردم محقق شود؟ سازوکار مطالبه‌گری و راهکار چانه‌زنی‌اش در قدرت چقدر مهم‌تر است؟

 

بله. در حکومت باید به راهبردهای متعارض پایان داده شود؛ جامعه مدنی تقویت شود؛ امکان اعلام اعتراضات قانونی فراهم شود. دو نوع راه‌حل وجود دارد. مشکل فقط به دولت مربوط نمی‌شود بلکه به کل ساختار نظام سیاسی و جامعه مدنی مربوط است. این مشکل اساسا جناحی نیست. بیش از ۳ میلیون مالباخته داریم. دولت نقشی نداشته و پولی را نگرفته است. در دولت قبل به عده‌ای مجوز دادند و عده‌ای هم خطا کرده‌اند. صندوق‌های اعتباری ورشکسته شده است. همه ارکان نظام باید چاره جویی برای این مشکل کند. باید معلوم شود چه کسانی این پول‌ها را گرفته‌اند. همه ارکان نظام باید برخورد قاطع با رانت‌جویی را نشان بدهند.

 

رانت‌خواری و ویژه‌خواری باید درست شود. صداو سیما هم فقط مساله را علیه دولت می‌بیند. ۳ میلیون از این معترضان مالباختگان هستند و برخی هم تقاضای اقتصادی دارند. دولت و وزرا باید نمایندگان واقعی اقشار را ملاقات کنند. نه کسانی که در دستگاه‌ها گزینشی انتخاب می‌شوند. نمایندگان واقعی اقشار یعنی افرادی که زبان کارگران، معلمان و... می‌شوند و خود آن اقشار قبول‌شان دارند. جامعه‌شناسان به اینها روشنفکر ارگانیک می‌گویند. یعنی روشنفکری که درباره قشر و صنفی که به آن تعلق دارد مسائل و مشکلات را به خوبی درک می‌کند. وزرا باید حرف‌های این افراد را گوش کنند. این اقشار باید بتوانند خود را سازماندهی کنند. مطمئن باشید اگر این افراد بتوانند خودشان را سازماندهی کنند چرا باید اعتراض خیابانی کنند که جریانی هم بخواهد از آنها سوءاستفاده کند و نهایتا به خشونت کشیده شود؟ وقتی کار به ناامنی می‌کشد اولین کسانی که ضرر می‌کنند، همان معترضان هستند. اقتصاد ضعیف می‌شود و توان دولت کم می‌شود.

 

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.