محمد هاشمی عضو سابق مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره نگاه آیت الله هاشمی به مفهوم اصلاحات سیاسی در سال ۷۶ که از سوی نیروهای چپ به کار رفت چه بود اظهار کرد: رویکرد آقای هاشمی به دولت، با توجه به شرایطی که پس از جنگ بود، رویکرد سیاسی نبود. آقای هاشمی در دولت سازندگی اعلام کرد که سیاست را به من واگذار کنید و شما(وزرا) باید کار کنید و کشور را بسازید؛ در حقیقت رویکردی فنی و تخصصی به مسائل داشت که بعدها به تکنوکرات ها تعبیر شد.

اهم اظهارات هاشمی به شرح زیر است:

*در زمان نخست وزیری مهندس موسوی، همزمان که رئیس صداوسیما بودم، عضو دولت هم بودم. در آنجا وقت دولت به اخبار سیاسی می گذشت؛ مثلا ابتدای جلسات دولت، پس از قرائت قرآن، قرار می شد به مدت یک ربع، اخبار روز گفته شود اما اخبار که آغاز می شد، کل دو ساعت وقت دولت را می گرفت!

* آقای هاشمی در دولتش گفت که ما دولت کار هستیم؛ بنابراین بررسی اخبار سیاسی را برای یک ربع آخر جلسه می گذاشت و می گفت هر کسی می خواهد، بنشیند و گوش بدهد. نگاه آقای هاشمی به دولت، نگاه سیاسی و جناحی نبود؛ دولتش فراجناحی بود. آقای هاشمی نسبت به این صحبت که در دولت، کار سیاسی بر اجرایی، اقتصادی و فنی تقدم دارد، نظر مساعدی نداشت. آقای هاشمی می گفت که کشور را باید ساخت و رفاه را باید تقسیم کرد.

*{درباره دستگیری اعضای نهضت آزادی در سال ۶۹ به دلیل نامه نگاری انتقادی به هاشمی}: دلایل مختلفی برای دستگیری افراد وجود دارد. اینکه دیگران چه می گویند، حرف دیگران است اما من نمونه هایی از این دست را قبول ندارم. تعداد روزنامه، نشریات، کتاب و حجم کارهای فرهنگی و سیاسی که در زمان آقای هاشمی انجام شد، در کشور بی سابقه است. اگر همه این ها را نبینید و یک نامه را ببینید، درست نیست! این طرز نگاه مانند همان نگاهی است که بخشی از جریان اصلاح طلب که تندرو بودند، به مسائل داشتند.

*{درباره اینکه آیت الله هاشمی رفسنجانی در انتخابات سال ۷۶ از میان ناطق و خاتمی به چه کسی رای داد}: نمی دانم به چه کسی رای داد چون رای وی مخفی بود. زمانی که حزب کارگزاران تشکیل شد و ما انتخابات مجلس پنجم را آغاز کردیم، ناطق رئیس مجلس بود و ترکیب اصلی مجلس چهارم هم از اصولگرایان امروز(جریان راست) بود. این ها هم به دولت آقای هاشمی نقدهای زیادی می کردند و این طور نبود که آن ها همکاران آقای هاشمی را قبول داشته باشند.

*{درباره دلیل نامزدی آیت الله هاشمی برای انتخابات مجلس ششم}: فضایی که در دوره اصلاحات حاکم بود، مورد تایید جریان اعتدالی کشور نبود؛ در آن زمان، مراجعات زیادی به آقای هاشمی می شد تا وی جلوی این حرکات را بگیرد. در این زمینه آقای هاشمی برای اینکه پاسخی به این درخواست ها داده باشد، به انتخابات ورود کرد. در همان تبلیغات انتخابات، هجمه شدیدی به وی شد که نهایتا از ورود به مجلس انصراف داد.

*{درباره این تحلیل که گفته می شود هاشمی رفسنجانی با حضورش در انتخابات مجلس ششم قصد برهم زدن ائتلاف جبهه دوم خرداد را داشت}: این صحبت ها، تعبیرهای متفاوتی است اما آقای هاشمی هیچ وقت نیامد اعلام کند که من می خواهم جبهه دوم خرداد را هم بزنم یا تقویت کنم!دیگران در این زمینه، حرف هایی می زدند که تحریک کننده بود؛ برخی از این اصولگرایان مثلا می گفتند که راه ریاست جمهوری از مجلس می گذرد؛ یعنی الان که آقای هاشمی می خواهد وارد مجلس شود، پس از آن می خواهد بار دیگر به ریاست جمهوری بازگردد.

*{درباره این نظر اصلاح طلبان که می گویند هاشمی با کاندیداتوری در انتخابات مجلس، قصد داشت جا را برای نیروهای دوم خردادی تنگ کند}: این نظر اصلاح طلبان است. اصلاح طلبان برنامه ای برای خودشان داشتند. آن ها تحلیل و تفسیری از شرایط کشور داشتند و برای خودشان طراحی می کردند اما اینکه آقای هاشمی این حرف را بزند(اینکه می خواست جای نیروهای دوم خردادی را تنگ کند) من چنین چیزی از وی نشنیدم.

*{درباره نسبت اصلاح طلبان با هاشمی در دولت اصلاحات}: اصلاح طلبان با آقای هاشمی موافق نبودند. در دولت اول خاتمی، رسانه های اصلاح طلب آقای هاشمی را بسیار تخریب می کردند. آقای هاشمی اگر این تندروی ها را قبول داشت، همراهی می کرد. آقای هاشمی با تندروی اصلاح طلبان مخالف بود.

*{درباره دلیل هجمه ها و تخریب های اصلاح طلبان علیه هاشمی}: آقای هاشمی از زمان شاه مغضوب بود؛ چون مبارز معروفی بود که همه کارهای امام را انجام می داد؛ یعنی به نوعی امین امام بود. آقای هاشمی، هزار خانواده زندانی را سرپرستی می کرد. همین آقای هاشمی وقتی انقلاب پیروز شد، نقش تعیین کننده ای داشت و واقعا عصای دست امام بود. ما یک ضرب المثلی داریم که می گوید «هر چه فرد بزرگ تر باشد، دشمنش هم بزرگ تر می شود»؛ بنابراین آقای هاشمی نقش تعیین کننده ای در کشور، قبل و بعد از انقلاب داشت. طبیعی است که چنین شخصیتی مورد بغض عده ای قرار بگیرد.

*{درباره دلیل و انگیزه هاشمی برای نامزدی در انتخابات سال ۸۴}: آقای هاشمی برنامه های دوم و سوم توسعه را تعیین و جهت گیری کشور را برای توسعه مشخص کردند، برای آقای هاشمی مهم بود که خط سازندگی در کشور ادامه پیدا کند. عده زیادی به آقای هاشمی مراجعه می کردند. حضور آقای هاشمی در انتخابات سال ۸۴، عمدتا بر اساس مراجعات مردم یا احزاب و گروه ها و درخواست برای ادامه سیاست های تعدیل اقتصادی یا سیاست تنش زدایی در عرصه بین الملل بود.

*{ در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه ریزش رای هاشمی در حد فاصل دور اول و دور دوم انتخابات سال ۸۴ از کجا نشات می گرفت}: این سوالی است که برای ما هم وجود دارد؛ یعنی از نظر آماری وقتی یک نفر این هفته رای بالایی دارد و هفته بعد، رایش پایین می آید، سوالی است که برای ما هم وجود دارد.

*{در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه چرا هاشمی رفسنجانی در انتخابات سال ۸۸ موضع شفافی از خود در برابر قانون شکنی های دو نامزد معترض بروز نداد}: هر چه منتقدین بگویند، نه سند است و نه صحیح. آخرین خطبه ای که آقای هاشمی خواند و دیگر نخواند و در ضمن آن نامه ای که به رهبری نوشت، برای تاریخ و برای همه، گویای همه چیز است. آن نامه، بسیار شفاف و صریح است و بسیاری از مسائل را نشان می دهد.

*{درباره نظر هاشمی رفسنجانی نسبت به اقدامات و حرکات فرزندانش}: آقای هاشمی همیشه از فرزندانش دفاع می کرد. اینطور نبود که بگوید، فرزند من اشتباه کرده است. آقای هاشمی درباره «آقامهدی» (اشاره به مهدی هاشمی) ایستاد که بگوید وی خطایی ندارد.

*{درباره طرح ائتلاف میان اصلاح طلبان و اعتدالیون در سال ۹۲ که هاشمی رفسنجانی نخ تسبیح آن بود}: نگاه آقای هاشمی به کشور، نگاهی فراجناحی بود. اصولگرایان و اصلاح طلبان هر کدام در جامعه ۲۰ درصد ضریب نفوذ دارند؛ با توجه به این، اگر کسی می خواهد پیروز شود با ائتلاف می تواند پیروز شود؛ این نظریه هاشمی بود.

* اگر چنین ائتلافی در سال ۸۴ اتفاق می افتاد، کار در همان دور اول تمام می شد. بنابراین این شیوه عقلانی و عملگرایانه ای بود. در بین گروه هایی که از نظر فکری و سیاسی به هم نزدیک تر بودند و می توانستند در سال ۹۲ ائتلاف کنند، همین دو جناح اصلاح طلبان و اعتدالگرایان بودند.

*{درباره نظر برخی اصلاح طلبان که می گویند عارف در انتخابات سال ۹۲ رای داشت و نباید به نفع روحانی کنار می رفت}: این را خود اصلاح طلبان می گویند اما واقعیت جامعه این را نشان نمی داد. اگر روحانی و عارف با هم در انتخابات می ماندند، قطعا شکست می خوردند. اگر مقدار رای روحانی سه درصد بود، از آن طرف رای عارف هفت درصد بود؛ یعنی چندان تفاوتی نبود.

*{در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه در قرابت اصلاح طلبان و هاشمی به یکدیگر، آیا هاشمی دچار تغییر در عقاید پیشین خود شد}: مواضع آقای هاشمی تقریبا همیشه ثابت بود. آقای هاشمی تغییر نکرد البته هر کسی دچار تغییر می شود اما اینکه بگوییم آقای هاشمی در عقایدش دچار چرخش شد را قبول ندارم. یک انسان عاقل اگر شرایط زمانی را درک نکند، اساسا نمی تواند سیاست مدار باشد.اصلاح طلبان و هاشمی در یک نقطه به هم رسیدند؛ یعنی یک منافع مشترکی را تعریف کردند.

*{درباره تغییر پایگاه اجتماعی هاشمی رفسنجانی در طول ۳۸ سال گذشته از نیروهای ارزشی و انقلابی به نیروهای تحول خواه و اصلاح طلب}: معمولا ناظرین جامعه، مشغول رصد هستند که فرد یا افراد چگونه عمل می کنند و آیا با آن ها نقطه مشترک دارند یا خیر؛ اگر نقطه مشترک بود، به آن فرد یا افراد نزدیک می شوند. نمی توانیم این نزدیک یا دورشدن ها را دلیلی بر تغییر مواضع آن فرد یا افراد بدانیم. من تغییرات را بیشتر متوجه ناظرین می دانم تا شخص.

*{درباره این نظریه که می گوید دوری هاشمی از قدرت، علت تغییر مواضع وی در سال های اخیر شد}: باید قدرت را تعریف کنیم! آقای هاشمی در ابتدای انقلاب، معاون وزیر کشور بود اما قدرتش از رئیس جمهور هم بیشتر بود. قدرت افراد به جایگاه اداری شان بستگی ندارد.

*{در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه اصلاح طلبان در پنج سال گذشته، آیا از ائتلاف سال ۹۲ سود برده اند یا ضرر}: باید سود و زیان را تعریف کرد. آنچه معمولا به عنوان سود یا زیان در نظر می گیرند، میزان مشارکت یک جناح سیاسی در اداره دولت یا حکومت است. اگر شرایط اصلاح طلبان، قبل و پس از دولت روحانی را در نظر بگیریم، اصلاح طلبان قبل از دولت روحانی، محلی از اعراب نداشتند اما در دولت های یازدهم و دوازدهم، وارد صحنه شده اند و مشارکت می کنند. به اصلاح طلبان در دولت ارج نهاده شده؛ وزیر، استاندار و نماینده دارند و در تصمیم گیری ها و تصمیم سازی ها مشارکت دارند. به اصلاح طلبان در دولت سهم داده شده اما اینکه این سهم آن ها را ارضا می کند یا خیر، بحث دیگری است.

*{در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه رهبری در پیام تسلیت شان به مناسبت درگذشت هاشمی رفسنجانی فرمودند که «خناسین» در پی بهره برداری از اختلاف های نظری میان من و آقای هاشمی بودند؛ این خناسین چه کسانی بودند}: به بعضی از سوال ها نمی شود پاسخ داد! اما خب به هر حال افرادی بودند که می خواستند این اختلاف ایجاد شود.

* آقای هاشمی، ساختار نظام را قبول داشت و همیشه از آن دفاع می کرد. آقای هاشمی در عملکردها نقد داشت اما همیشه از اصل ساختار نظام دفاع می کرد و می گفت که بهتر از این ساختار نمی توانستیم داشته باشیم؛ این نظر آقای هاشمی بود. عده ای در کشور هستند که اصل ساختار را قبول ندارند و آقای هاشمی با این عده مرزبندی داشت.

* آقای هاشمی اصل و ساختار نظام را قبول داشت. آقای هاشمی با رهبری رفاقت ۶۰ ساله داشت. ما هیچ گاه تقابلی میان آقای هاشمی و رهبری ندیدیم. آقای هاشمی صراحتا گفت که من نظراتم را به رهبری می گویم و با هم بحث می کنیم اما وقتی بحث تمام می شود، به رهبری می گویم که من دلیل و توجیحی دارم که نظر شما را قبول کنم اما شما هیچ توجیحی ندارید؛ چون شما ولی فقیه هستید.

*{درباره برخی شائبه ها درباره اختلاف میان هاشمی و حسن روحانی}: آقای هاشمی در مجموع سیاست خارجی یا سیاست های اقتصادی روحانی را قبول داشت و هر وقت از وی کمک خواسته می شد، کمک می کرد. ما درباره وجود اختلاف میان آقای هاشمی و روحانی چیزی نشنیدیم و اگر اختلافی هم بود، در میان خودشان بود! من چیزی در این باره نشنیدم. یک زمان می گفتند که میان آقای هاشمی و روحانی اختلاف است اما پس از آن دیدیم که در ایام تعطیلات عید، سه روز در کیش نشستند و مسائل کشور را مرور کردند!

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.