بخشی از اظهارات او را می خوانید:

*روزهای اول که به زندان منتقل شده بود، سایر زندانیها با او درگیر شدند. ماموران هم او را به بندی دیگر بردند و اکنون شرایط خوبی دارد. پسرم در کلاسهای قرآن شرکت کرده و پشیمان است. صدبار به من گفته توبه کرده و حاضر است توبه نامه بنویسد.» وی افزود: «محمد هر روز از زندان تماس می گیرد و می خواهد برای گرفتن رضایت، تلاش کنیم. هفته ای دو بار هم به ملاقاتش می رویم. او شیشه را کنار گذاشته است و در کلاسهای ترک اعتیاد زندان شرکت می کند.

سکته قلبی در جلسه دادگاه

آن روز وقتی می‌خواستم وارد سالن محاکمه شوم، حالم بد شد و روی زمین نشستم. سربازی آنجا بود. کمکم کرد و مرا به بیمارستان رساند. به دلیل سکته قلبی بستری و بعد از پنج روز مرخص شدم.

پسرم در سالن ملاقات زندان گفت قصد قتل نداشت و نمی‌دانست کودکی در ماشین است. او به پیشنهاد مهدی (متهم ردیف دوم) ماشین را دزدید، اما وقتی از وجود بنیتا در خودرو باخبر شد، آن را در یک جای پر رفت و آمد رها کرد تا مردم پیدایش کنند و کودک را تحویل خانواده اش بدهند. محمد گفت آن روز به دلیل مصرف شیشه، حالت طبیعی نداشت برای همین حتی بعد از رها کردن ماشین به خانه دوستش رفت و خوابید.

شیشه، پسرم را بیچاره کرد

شیشه پسرم را بیچاره کرد. من چهار پسر دارم و محمد سومی آنهاست. خودم راننده هستم و تا حالا پایم به کلانتری باز نشده؛ غیر از یک بار که با ماشین تصادف کرده بودم. دو پسر بزرگم صافکار و راننده هستند و پسر ۱۴ ساله ام هم درس می‌خواند. محمد مدرسه را دوست نداشت و پس از کلاس نهم، یک مغازه برای خودش گرفت و وارد کار تعمیر موتور شد. او با ما زندگی می‌کرد و روابط خوبی هم داشتیم، اما خیلی وقت‌ها می‌شد که ۱۵ روز یک‌بار هم به خانه نمی‌آمد. خودش می‌گوید از ۱۲ سال پیش به مواد، خصوصا شیشه اعتیاد پیدا کرده است، اما من از سه سال پیش متوجه این موضوع شدم. چند بار او را در کمپ خواباندم اما هر بار که بیرون آمد، دوباره سراغ مواد رفت.

قاتل بودنش را باورم ندارم

سه بار به خاطر مواد و سرقت به زندان افتاد. خیلی تلاش کردم دست از خلاف بردارد. حتی بار آخر گذاشتم ۱۴ ماه در زندان بماند. بعد از این مدت به ملاقاتش رفتم. قول داد دیگر دنبال این کارها نرود، اما دو ماه بعد از این که بیرون آمد، ماجرای بنیتا اتفاق افتاد. ما آن زمان یک هفته‌ای می‌شد که از محمد خبر نداشتیم؛ خانه نیامده بود. شرح حادثه را هم در تلگرام دیدیم. چند روز بعد هم پدر مهدی (متهم ردیف دوم) به من زنگ زد و گفت پسرت را به جرم قتل گرفته‌اند. ما باورمان نشد.

عذرخواهی از پدر و مادر بنیتا

پس از تائید حکم قصاص، شماره وکیل اولیای دم را پیدا کردم و سه بار تماس گرفتم، اما نتوانستم با او صحبت کنم. ما تاکنون نتوانسته ایم پدر و مادر بنیتا را ببینیم.  از بخشش ناامید نیستیم و هرچه خدا بخواهد، همان می‌شود. پسرم در زندان شیشه را کنار گذاشته و گفته حاضر است توبه‌نامه بنویسد. او از من خواست رضایت اولیای دم را جلب کنم. ما به پدر و مادر بنیتا حق می‌دهیم قصاص بخواهند و تنها کاری که از دستمان برمی آید، عذرخواهی است. محمد قصد قتل نداشت.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.