احمد غلامی،‌ سردبیر شرق در سرمقاله روز شنبه این روزنامه نوشت:

«حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح

ورنه طوفان حوادث ببرد بنیادت

پیش‌بینی‌ها درباره چهار سالِ دوره دوم دولت روحانی درست از آب درآمد. این دولت روزهای سختی را پشت‌ سر گذاشت و روزهای سخت دیگری نیز پیش‌ رو دارد. شاید روحانی بیش از هر کس دیگری به این امر واقف بود اما آگاهیِ صرف در سیاست کارساز نیست. استراتژی و عملیاتی‌ کردنِ آن استراتژی، از آگاهی و انباشت اطلاعات اهمیت بیشتری دارد. به بیان دیگر آگاهی، تنها پیش‌درآمدِ تبیین استراتژی است. در اواخر دوره اول دولت روحانی عیان بود که دیگر نمی‌توان به برجام دل خوش کرد و باید برای سیاستِ پسابرجام تدبیری دیگر اندیشیده می‌شد که نشد. تحلیلگران سیاسی در ستایش و نکوهش سیاست‌های حسن روحانی بسیار نوشته‌اند و در این نوشته‌‌ها بیش از آن چه لازم بوده است، سخن گفته‌اند. این که این نقدها تا چه‌ حد به‌ کار گرفته شده یا اصلا زمینه‌هایی برای عملیاتی‌ شدن آنها وجود داشته است، مسئله این یادداشت نیست. نکته مهم اینجاست که رئیس‌جمهوری خود نیز در مصاحبه‌های تلویزیونی و کنفرانس‌های مطبوعاتی به عمقِ مشکلات و مسائل نپرداخته و آنان را در پیش چشم مردم به‌ تصویر در‌نیاورده است. او بیش از هر چیز به موضوعات کلی آرامش‌بخش پرداخته تا ضمیر خود و مخاطبانش را تسلی بدهد. اگر چه این تسلی پسندیده است اما کنشی سیاسی نیست.

اگر دولت روحانی در بیست‌وچهارمِ خرداد ٩٢ توانست در کوتاه‌زمانی بر آنتاگونیسم سیاست داخلی غلبه کند از همان دوران تاکنون نتوانسته است بر بحران انباشت سرمایه و طردشدگان جامعه فایق آید. در برنامه‌ها و سیاست‌های دولت روحانی نه‌ تنها برای این دو بحرانِ اساسی چاره‌ای اندیشیده نشده، بلکه این بحران‌ها عمیق‌تر نیز شده است. روحانی در تلاش است تا با سخنرانی‌های خود از تلخی این مشکلات بکاهد. از این‌روست که نسبت به رؤسای جمهورِ دیگر سخنان تندتری بر زبان می‌آورد. اما این سخنان به‌ ندرت حامل کنشی سیاسی است. روحانی در خطابه‌هایش همواره از پیش‌کشیدنِ مصادیق عینی و آنالیز وضعیت موجود پرهیز می‌کند؛ آنالیزی واقع‌گرایانه که لازمه کنش سیاسی و فرایند سیاست‌آفرینی است. البته روحانی در یکی، دو سخنرانیِ ابتدای دوره دوم چند باری روایتی جزئی و واقع‌گرایانه از وضع موجود به‌ دست داد که با اقبالی عمومی مواجه شد. این اقبال عمومی به سخنان روحانی چنان مشروعیتی بخشید که رئیس‌جمهوری می‌توانست دست به عمل بزند اما چنین نشد. عمل روحانی منطبق با سخنانش نبود و این عدم انطباق این تصور را به‌ وجود می‌آورد که روحانی با این سخنان بیش از آن که قصدِ جراحی اقتصادی و اصلاحات ساختار را داشته باشد، در پی چانه‌زنی و مذاکره و تعامل است. حتی اگر این‌ گونه نباشد، تصور غالب مردم چنین است و زدودنِ این تصور از اذهان مردم، با روش‌های پوپولیستی، کاری بس دشوار است. درست مانند وضعیت احمدی‌نژاد، که انگار به جزیره‌ای متروک تبعید شده است و همچون رادیویی تک‌موج فراخوان می‌دهد و مردم خیالی را به صحنه می‌خواند و شبانگاه دست خالی به غار تنهایی خویش بازمی‌گردد. شاید به‌ نوعی این سرنوشت نافرجام تمام پوپولیست‌هاست که از خرده‌مطالبات مردم در جهتِ اهداف اقتدارگرایانه خود بهره‌برداری می‌کنند. این واقعیت انکارناپذیر است که سخنان روحانی دیگر نمی‌تواند همچون گذشته مردم را خطاب قرار دهد و آنان را بسیج کند. با پذیرش این واقعیت بخشی از مشکلات دولت حل‌وفصل خواهد شد.

آن چه بیش از هر چیز دوای دردِ دولت روحانی است، عملگرایی است؛ عمل به بازتوزیع ثروت در زمان حال و نه احاله آن به آینده‌ای نامعلوم. اگر چه پرواضح است که نهادهای خصولتی اقتصادی که توسط دولت قدرت گرفته‌اند و نیز نهادهای رسمی و دولتی مانع بزرگی برای این بازتوزیع هستند. از این‌ رو تنها راهکارِ روحانی این است که هرم سیاست خود را واژگون کند و پیش از خطاب ‌قرار دادن مردم دست به عمل بزند. دولت روحانی به‌ جای آن که خرده‌مطالبات را تجمیع کند و درصدد بهره‌برداری از آنها باشد - کاری که در شرایط کنونی امکان‌ناپذیر است - بهتر است خرده‌مطالبات را به سیاستی خلاقانه تبدیل کند و مردمی را که به‌دنبالِ خواسته‌های مشروع خویش‌اند جدی بگیرد. در چنین شرایطی که آمیزه‌ای از مطالبات سیاسی و اقتصادی است، با این کار شاید سیاست‌ داخلی احیا و راه برای نقش‌آفرینیِ موثر اصلاح‌طلبان باز شود. آنان مانند روزهای انتخابات می‌توانند در کنار دولت از خواسته‌های مردم حمایت کنند. تجمیعِ مردم و ایجاد انگیزه در آنان برای رویارویی با فقر و فساد و بی‌عدالتی کارساز است. البته این‌ هم نوعِ دیگری از کنش پوپولیستی است که راه به جایی می‌برد. بدترین نوعِ سیاست، دستکاری و انحراف این خرده‌مطالبات است و دستکاری یعنی کُدگذاریِ نادرست و ابداع جریان‌های سیاسیِ جعلی. اگر این دستکاری به ‌همتِ دستکاری‌کنندگان در کوتاه‌مدت جواب بدهد، بی‌شک در درازمدت به ضد خودش تبدیل خواهد شد. سرانجام این خرده‌مطالبات به خرده‌اعتراضات می‌انجامد و این خرده‌اعتراضات تجمیع‌ شده و باز همچون طوفانی سهمگین وزیدن خواهد گرفت و کشتی دولت و به‌ تبع آن مردم را دچار تلاطم خواهد کرد. تمام کنشگرانِ سیاسی در داخل و خارج از کشور، چشم به همین خرده‌مطالبات دوخته‌اند تا از رهگذر آن خرده‌مقاومت‌ها را شکل دهند و در مواقع ضروری عملیاتی کنند. دولت روحانی در مقطع کنونی وظیفه سنگینی بر دوش دارد. دولت به‌ معنای «دولت»، باید «ملت» را از وضعیت کنونی به‌ سلامت عبور دهد و این کار ممکن نخواهد شد مگر آن که دولت روحانی باوری جدی به اراده مردم داشته باشد؛ باوری که می‌تواند مانعِ سوءاستفاده مخالفانِ دولت از مردم باشد.

* در نوشتن این یادداشت از کتاب «سیاست اعتدالی در بوته نقد اقتصاد سیاسی»، محمد مالجو نشر لاهیتا استفاده شده است.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.