مهرداد خدیر در عصر ایران نوشت: «اعلام برائت دسته‌جمعیِ ۴۳ تن از معاونان و وزیران و اعضای دو دولت محمود احمدی‌نژاد از مواضع و رفتارهای رییس‌جمهوری سابق ایران قابل تأمّل و توجّه و عبرت‌آموزی و البته نقد و مقایسه است؛ هم از حیث ادبیات به کار گرفته شده از جانب کارگزارانی علیه رییس سابق خودشان در یک دولت و هم از جنبه‌های دیگر.

این ۴۳ نفر البته طیف یک‌دستی نیست و اتفاقا شامل همۀ مردان احمدی‌نژاد هم نمی‌شود؛ خاصه آنان که در جامعه با صفت «احمدی‌نژادی» شناخته می‌شوند؛ چندان که افکار عمومی چهره‌های اصلی احمدی‌نژاد را همین حلقۀ اندک‌شماری می‌داند که غالب آنان اکنون در زندان به سر می‌برند و کم نیستند کسانی که فارغ از سوگیری‌های سیاسی بر مسند می‌نشینند و به یک طیف علقۀ خاص ندارند.

حتی آنان که احمدی نژادی از جنس مشایی شناخته نمی شوند اما امضا نکرده اند یا در نوبت اول امضا نکرده بودند؛ مانند سعید جلیلی یا کامران باقری لنکرانی که آیت الله مصباح یزدی یک بار شهادت داد در بین زمین و آسمان کاندیدایی مناسب تر از او نمی‌شناسد. (دربارۀ آقای لنکرانی البته شنیده شده که بعدتر اعلام حمایت کرده ولی نام او در فهرست اولیه نیست و می‌توان حدس زد که دیگرانی نیز مانند او عمل کنند.)

همچنین می‌دانیم که ساختار قدرت در ایران به گونه‌ای است که برخی از وزیران تنها به ارادۀ رییس جمهوری عضو کابینه نمی‌شوند و اختلاف آنها شاید از همان ابتدا شکل گرفته باشد و از این رو دیدیم که در میانۀ راه برکنار شدند یا نخست، سهمی داد و بعد که احساس کرد کنترل کار را در دست دارد و اصطلاحا سوار شده آنان را کنار زد و نیروی نزدیک به خود را گماشت و از این رو برخی از افراد اگر امضا نمی‌کردند یا بیانیۀ جداگانه می‌دادند چه بسا برای پرنسیب خودشان بهتر بود چون اساسا به احمدی‌نژاد منتسب نبودند تا اعلام برائت کنند.

مهم‌ترین نکات دیگری که می توان دربارۀ این نامه برشمرد این موارد است:

۱. همۀ اتهاماتی که این جمع برای محمود احمدی‌نژاد برشمرده ناظر به عملکرد او «پس از ریاست‌جمهوری» خصوصا در یک سال اخیر است.

به عبارت دیگر از عملکرد او «در آن هشت سال» -  که خود در بخشی یا تمام آن حضور یا شراکت داشته‌اند - اعلام برائت نمی‌کنند. از این رو می‌توان گفت هر قدر هم در سطوح رسمی مقبول افتد و در کارنامه‌شان ثبت شود اما الزاما به این معنی نیست که افکار عمومی و فعالان سیاسی هم به همان اندازه استقبال کنند؛ کمااین‌که احمدی‌نژاد می‌تواند به نامه‌های حمایتی دیگر از جانب رده‌های پایین‌‌تر طیف خود دلگرم باشد.

۲. مقایسۀ اعلام برائت معاونان و وزیران احمدی‌نژاد در سال ۹۷ با بیانیۀ معاونان و وزیران هاشمی رفسنجانی در ۲۳ سال قبل در انشعاب از راست سنتی و پایه گذاری کارگزاران هم جالب است.

۲۳ سال قبل ۱۶ نفر از معاونان و وزیران و مدیران ارشد رییس‌جمهور سازندگی با فهرستی از صفات مثبت و افتخارات و با ستایش فراوان هاشمی رفسنجانی بیانیه دادند و بعدتر و برای رفع موانع قانونی با جمعی کمتر موجودیت یک جریان تازه را برای تقویت اندیشه‌های رییس خود اعلام کردند ولی حالا جمعی از معاونان و وزیران یک رییس جمهور دیگر از او اعلام برائت می‌کنند. طعنه‌آمیز این که این گروه جدید هویت خود را بر پایۀ نفی کارگزاران هاشمی تعریف می‌کردند و در همین بیانیۀ اعلام برائت هم با طعنه‌های مکرر به دولت روحانی بر آن هویت پای فشرده‌اند منتها این بار منهای احمدی نژاد و بی آن که جانشینی برای او یافته باشند.

۳. این که معاونان و وزیران یک رییس جمهور سابق فهرستی از اتهامات او را ردیف کنند که چه بسا روزی در محکمه ای به کار آید از آن دست اتفاقات نادر است و تنها چون خود احمدی نژاد و دولت های او پدیده های نادری بودند قابل توجیه است. کافی است با رفتار اعضای دولت های سابق دیگر مقایسه شود که حاضر نیستند یک کلمه علیه رییس خود - نخست وزیر یا رییس جمهور وقت - موضع بگیرند یا برای او فهرستی از اتهامات ردیف کنند ولو کاملا همسو نبوده یا حتی به جریان رقیب منتسب باشند.

(کافی است تلاش نافرجام رنجبران را در برنامۀ شناسنامه و در گفتگو با حسین مظفر به یاد آوریم که گمان بُرد جدا‌شدن او از اصلاح‌طلبان و پیوستن به اصولگرایان به منزله انتقاد از رییس‌جمهور دولتی که در آن وزیر آموزش و پرورش بوده هم هست اما هر چه کرد حتی یک کلمه هم از زبان آقای مظفر علیه آقای خاتمی نشنید و در واقع نتوانست درآورد.)

۴. در این لیست نام‌هایی البته دیده نمی‌شود. این غایبان جدای چهره‌هایی چون سعید جلیلی سه دسته‌اند:

نخست آنان که حتی بیش از جمع موجود منتقد احمدی‌نژاد بوده اند اما نمی‌خواهند نام آنان کنار این جمع بیاید چون ادبیات این نامه در قبال دولت کنونی را نمی‌پسندند. به بیان دیگر با بخشی از بیانیه موافق و با قسمت هایی مخالف‌اند؛ حال آن که امضا به منزله تأیید همۀ موارد تلقی می شود.

دوم: جمعی که به احمدی‌نژاد وفادار مانده‌اند و اتفاقا از این حیث پیوند میان رییس جمهور سابق و آنان را استوارتر می‌کند.

سوم: نام‌هایی چون محمدعلی رامین، معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد احمدی‌نژاد که اگر چه حالا زبان به نقد دوست و رییس خود می‌گشاید اما امضای او چه بسا دیگران را منصرف می‌کرد چون نمی‌خواستند نام شان در کنار او قرار گیرد.

جالب‌ترین غیبت البته نام سعید مرتضوی است؛ کسی که به خاطر ماندن او در سازمان تأمین اجتماعی وزیر کار و تعاون استیضاح شد و در جریان همین استیضاح بود که مشاجرۀ احمدی‌نژاد با رییس مجلس رقم خورد؛ حادثه‌ای که در تاریخ ایران به یکشنبۀ سیاه شهرت یافته است (۱۵ بهمن ۱۳۹۱).

شاید تصور شود دلیل این غیبت می‌تواند این باشد که مانند جوانفکر و بقایی و مشایی و جمعی دیگر همچنان در حلقۀ وفاداران احمدی نژاد باقی مانده است اما او هویت و شخصیت و اعتبار سیاسی ندارد و این روزها به هر دری می‌زند تا حکم دو سال زندان او اجرا نشود و اگر این امضا کمکی به او می‌کرد شاید نام او را هم می‌دیدیم اما مشخص می‌شد کجاست و مطالبۀ اجرای حکم هم بالا می گرفت و شاید هم دیگران مخالفت می‌کردند.

شاید هم به سود احمدی‌نژاد بود چون می‌پنداشت دامان او از این لکه پاک و دیگر به خاطر مرتضوی به او طعنه نمی‌زنند شمایی که امروز منتقد دستگاه قضایی شده‌ای چگونه یک مقام طرد شده و سابق قضایی با آن کارنامه را به ریاست سازمانی گماشتی که ثروت کلان در اختیار دارد؟

۵. با این اوصاف آیا این بیانیه زیان احمدی‌نژاد است؟ اگر فرضیۀ زمینه‌سازی برای برخورد با او را در نظر نگیریم و از جنبه‌های دیگر، پاسخ منفی است. یعنی به زیان «احمدی‌نژادی که نگران برخورد نباشد» نیست زیرا:

- دست‌ کم دربارۀ برخی و نه همۀ امضا‌کنندگان به نظر می‌رسد بیشتر، نگران آیندۀ سیاسی خودشان‌اند و این که فردا‌روز شورای نگهبان صلاحیت آنان را برای انتخابات مجلس یا ریاست جمهوری تأیید نکند و همان‌ گونه که اشاره شد در فهرست ۱۰‌گانۀ اتهامات که برای احمدی‌نژاد ردیف کرده و برشمرده‌اند همه مربوط به مصاحبه‌ها و بیانیه‌های اخیر است؛ در حالی که نقد اصلی جامعه متوجه عملکرد او در آن ۸ سال است.

دوم به این دلیل که احمدی‌نژاد اتفاقا از جریان راست اعلام انفکاک کرده و داعیه دار خط سوم است و این مخالفت‌ها به داعیۀ او یاری می‌رساند. ضمن این که به جای وزیران و مدیرانی که غالبا از ذهن جامعه رفته‌اند چهره‌هایی چون سعید زیباکلام (برادر اصولگرای صادق زیبا‌کلام) را جذب کرده است.

بامداد شاعر در شعری می‌سُراید: «من عدوی تو نیستم، انکارِ تواَم!» یعنی داستان اختلاف ما فراتر از این حرف‌هاست. احمدی‌نژاد هم جایی گفته بود به ما اتهام می‌زنند که شما دچار انحراف شده‌اید. انحراف اما وقتی است که ما زاویه پیدا کرده باشیم در حالی که ما اختلافات اساسی داریم. به عبارت دیگر می‌خواست بگوید: «من رقیب شما نیستم انکار شما هستم!»

سوم به این سبب که خود را در قامت مصلحان و پیامبران تاریخ می‌بیند و آنان همواره از جفای نزدیکان نالیده‌اند و بعید نیست دچار حس تازه‌ای شود و الفت و علاقه او به وفادارماندگان بیشتر و رودربایستی های او با دیگران اتفاقا کمتر شود و اساسا به غالب این افراد نگاه ابزاری داشته و کار خود را می‌کرده است؛ هر چند که اسفندیار رحیم مشایی (یا مرتضی محب‌الاولیا) از یک ماه قبل و به سبب زندانی شدن در کنار او نیست تا برای او داستان‌های تاریخی بگوید.

چهارمی هم این است که کافی است نگاهی به برخی اسامی بیندازیم. در کدام دولت دیگر می‌توانستند وزیر شوند که حالا به عنوان وزیر سابق اعلام برائت می‌کنند. مثلا در میان امضاءکنندگان نام سیدمحمد حسینی، وزیر ارشاد دولت دوم احمدی‌نژاد دیده می شود. هم او که به عنوان نمایندۀ رفسنجان در مجلس پنجم در زمرۀ استیضاح‌کنندگان وزیر ارشاد دولت اصلاحات در سال ۷۸ بود و یکی از دلایلی که استیضاح رأی نیاورد و مهاجرانی ماندگار شد قلت اطلاعات او بود که گویا سیمین دانشور را با سیمین بهبهانی اشتباه گرفت و بر وزیر تاخت که چرا از سیمین بهبهانی تجلیل کرده‌اید و مهاجرانی پاسخ داد: شخصی که از او تقدیر شده بانو سیمین دانشور است نه بانو سیمین بهبهانی اگر چه این سیمین نیز غزل‌سُرایی چیره دست است! ( هر دو سیمین البته اکنون چهره در نقاب خاک کشیده‌اند و دغدغۀ تجلیل از قلم هر یک به قاعده باید مرتفع شده باشد.)

پس چه بسا در دل یا در خفا بگوید: به هر که بد کرده باشم به تو که خوبی کرده‌ام!»

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.