اردیبهشت سال گذشته، آتش‌نشانان پایتخت در جریان یک آتش‌سوزی در اطراف تهران قرار گرفتند. یک دستگاه خودروی لندکروز عمدا به آتش کشیده شده بود و پس از اطفای حریق، تحقیقات پلیس برای کشف راز این آتش‌سوزی شروع شد. پس از بازبینی تصاویر دوربین مداربسته رستورانی که خودرو مقابل آن پارک شده بود، ‌مشخص شد که مرد نقابداری سوار بر موتور در اطراف رستوران توقف کرده و پس از آن یک ظرف بنزین را روی خودرو پاشیده و آن را به آتش کشیده و به سرعت گریخته است.

صاحب خودرو کسی جز صاحب رستورانی که حادثه در آنجا رخ داده بود، نبود. مرد میانسال که از آتش گرفتن خودروی گران‌قیمتش شوکه شده بود، به مأموران گفت: خانه‌ام در نزدیکی رستوران است و چون شب حادثه تا دیر وقت در رستوران بودم و قرار بود صبح زود دوباره به آنجا بروم، ماشینم را مقابل رستوران پارک کردم. تا اینکه شنیدم نیمه‌های شب مرد نقابداری، ماشینم را آتش زده است. وی ادامه داد: من به تنها کسی که مظنون هستم، دامادم است چراکه او از مدت‌ها قبل با دخترم دچار اختلاف شده؛ به‌طوری که دخترم به خانه من برگشته و درخواست طلاق داده است. ضمن اینکه یک سال قبل مبلغ ۵۰میلیون تومان به دامادم قرض دادم تا کاری برای خودش راه بیندازد اما او با رفیق‌بازی تمام پولی را که در اختیارش قرار داده بودم از دست داد.

وی ادامه داد:دامادم حمید در رستوران من کار می‌کرد و دخترم راضی به این وصلت نبود اما با اصرار من راضی شد، چون فکر می‌کردم حمید مرد زحمتکش و مسئولیت‌پذیری است اما اشتباه می‌کردم.

پس از اظهارات شاکی، داماد وی دستگیر شد اما ادعا کردکه شب حادثه به جزیره کیش سفر کرده و تهران نبوده است. وقتی مشخص شد که مدارکی علیه وی نیست، داماد جوان آزاد شد تا اینکه یک سال بعد اتفاق عجیبی رخ داد.

افشای یک راز

هیچ ردی از عامل آتش‌سوزی وجود نداشت تا اینکه مدتی قبل پسرخاله حمید (داماد شاکی) به اداره پلیس رفت و راز این آتش‌سوزی عمدی را فاش کرد. وی گفت: حمید برای انتقام از پدرزنش نقشه کشید تا ماشین گران‌قیمتش را آتش بزند. وی ادامه داد: او برای من تعریف کرد که برای انتقام از پدرزنش، یکی از دوستانش را اجیر کرده و خودش برای رد‌گم‌کنی به کیش سفر کرده است.

با افشای این حقیقت حمید بار دیگر دستگیر شد و این‌بار چاره‌ای جز بیان حقیقت ندید. وی در بازجویی‌ها گفت: از چند سال پیش در رستوران پدرزنم کار می‌کردم و همانجا دخترش را دیدم و به او علاقه‌مند شدم. وقتی پیشنهاد ازدواج دادم، فکرش را نمی‌کردم پدرزنم قبول کند اما تصورم اشتباه بود. صاحبکارم که بعد از ازدواج با دخترش، شد پدرزنم، پیش از ازدواج شرط و شروطی گذاشت که همه را پذیرفتم. یکی از شرط‌هایش مهریه هزار سکه‌ای بود اما بعد از ازدواج با دخترش اختلاف پیدا کردیم چون او علاقه‌ای به من نداشت و با اصرار پدرش تن به ازدواج با من داده بود. از سوی دیگر پدرزنم برای شروع کاری ۵۰میلیون تومان به من پول داد اما من نتوانستم کاری راه بیندازم و پول خرج شد. از آن روز به بعد، هم پدرزنم و هم دخترش مدام مرا مورد تمسخر قرار می‌دادند و می‌گفتند تو بی‌عرضه هستی تا اینکه همسرم مهریه‌اش را به‌اجرا گذاشت و درخواست طلاق داد. همین شد که از پدرزنم کینه به دل گرفتم و فکر انتقام به سرم زد. برای این کار یکی از دوستانم را اجیر کردم و به او پیشنهاد ۲میلیون تومان پول دادم تا خودروی شاسی‌بلند پدرزنم را به آتش بکشد. دوستم هم پذیرفت و شب حادثه برای ردگم‌کنی به جزیره کیش رفتم تا وانمود کنم تهران نبودم. یک سال از ماجرا گذشت و چند شب پیش موضوع را برای پسرخاله‌ام تعریف کردم، از سوی دیگر همچنان در کش و قوس مراحل قانونی دادگاه خانواده هستیم و هنوز به‌صورت قانونی از یکدیگر جدا نشده‌ایم. نمی‌دانستم اگر با پسرخاله‌ام درددل کنم و از مشکلاتم بگویم، می‌شود بلای جانم و مرا لو می‌دهد.

پس از اعترافات این داماد کینه‌جو، دوست آتش‌افروز وی نیز دستگیر شد و هر دو با قرار قانونی در اختیار مأموران اداره شانزدهم پلیس آگاهی پایتخت قرار گرفتند.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.