مهرداد خدیر در عصر ایران نوشت: «دولت احمدی نژاد تکرار نمی‌شود اما کسر قابل توجهی از ۲۴ میلیونی که به روحانی رأی دادند، در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ شرکت نخواهند کرد. در عوض آن ۱۶ میلیون نفری که به آقای رئیسی رأی دادند به حسب تکلیف شرعی همچنان در انتخابات شرکت می‌کنند و حتی ۳-۴ میلیون از آرای روحانی نیز به آن سبد اضافه می‌شود. بنابراین در سال ۱۴۰۰ نامزد جریان اصول‌گرا با ۲۰ میلیون رأی پیروز انتخابات خواهد شد.»

این پیش‌بینی آقای دکتر صادق زیبا‌کلام از انتخابات آتی ریاست جمهوری در ایران است. استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران طبعا حق دارد پیش‌بینی کند و نظر خود را بگوید اما از یک چهرۀ آکادمیک انتظار می‌رود سخن او بیش از احساسات بر نکات عقلی و آماری متکی باشد.

انسان آمیزه‌ای از غریزه، احساس و خرد است و هر چه فردی بیشتر داعیه نخبه‌گی و خبرویت داشته باشد انتظار وجه سوم و خردورزانه‌تر سخن گفتن از او بیشتر است.

نخبگان هنری البته بیشتر بر احساس تکیه دارند و بر آنان حرجی نیست. از این رو می‌توان گفت اگر آقای زیبا‌کلام استاد دانشگاه نبود و مثلا بازیگر سینما یا بازیکن فوتبال بود این نوشته موضوعیت نداشت چون هنرمندان احساس‌گرا هستند و عجالتا احساسات با روحانی نیست.

آن هم در آستانۀ سالگرد نخستین انتخابات ریاست جمهوری که دیگری و نه روحانی تلگرام را فیلتر کرده و دسترسی به این پیام رسان تنها با فیلتر‌شکن میسر است و آمریکا نیز از برجام خارج شده و یک ضلع برجام می‌لنگد اما در این دومی هم روحانی بی‌تقصیر است و می‌خواهد با عصای اروپا برجام را سرپا نگاه دارد تا سایۀ جنگ دور باشد.

اما چرا پیش‌بینی آقای دکتر زیبا‌کلام نخبه‌گرایانه نیست؟ چون از نخبگان انتظار می‌رود اهل «تفکیک» باشند و حکم کلی صادر نکنند.

این قلم نمی‌خواهد ادعا کند خود نخبه است یا پیروزی اصلاح طلبان در انتخابات آتی را شاهد خواهیم بود چون اساسا سال هاست که مجال کاندیداتوری به اصلاح طلبان نمی‌دهند و در سال ۹۲ و ۹۶ نیز اصلاح‌طلبان نامزد نداشتند بلکه از نامزد اعتدال‌گرا حمایت کردند. پس خطای اول در این تحلیل این است که محصور بودن دو نامزد اصلاح طلب انتخابات سال ۸۸ را نادیده انگاشته‌ و اصل حمایت نماد اصلاحات از هر نامزد رقیب کاندیدایی رادیکال را حتمی انگاشته‌اند.

خطای دوم اما چنان که گفته شد در تفکیک نکردن و همۀ ۱۶ میلیون رأی را به حساب آقای رییسی گذاشتن است؛ حال آن که رأی سازمان‌یافته اصول گرایان ۴ میلیون است و رأی سنتی آنان ۳ میلیون است و در همه دوره‌ها هم تکرار شده است. ۹ میلیون رأی باقی مربوط به آرای طبقات فرودست جامعه و حاشیه‌نشینان است.

در انتخابات ۸۴ هم دیدیم که همین ۹ میلیون در مرحلۀ دوم به جانب احمدی‌نژاد گروید و نتیجه را تغییر داد و گرنه رأی واقعی او همان ۵ میلیون مرحله اول بود و در مرحله دوم سه میلیون سنتی هم اضافه شد و با آن ۹ به هفده رسید.

۲۴ میلیون روحانی هم قابل تفکیک است. ۸ میلیون رای سیاسی خالص و ۸ میلیون رای اجتماعی و ۸ میلیون رای نگران از رقیب در مجموع به ۲۴ میلیون رسید.

در واقع هر نامزدی که بتواند نرخ مشارکت را بالا ببرد و طیف متنوعی را شامل شود پیروز است. اگر سیدمحمد خاتمی در سال ۷۶ توانست به بیست میلیون رأی دست یابد چون رنگین کمانی از آرا را جذب کرد. هم نیروهای سیاسی، هم پایگاه اجتماعی و هم هراس از رقیب. در حالی که در سال ۸۴ آرا خُرد شد و گرنه در مجموع همان ۲۰ میلیون تکرار شد اگر آرای هاشمی رفسنجانی، مهدی کروبی، مصطفی معین و محسن مهر علیزاده را جمع بزنیم.

اصول گرایان ۷ میلیون رأی سازمان‌یافته و تکلیف‌گرا دارند ( ۴ و ۳) و دیدیم که در سال ۹۲ متوجه سعید جلیلی و دکتر ولایتی شد. باقی آرای طبقات ضعیف تر اقتصادی است. اصلاح طلبان نیز آرای مشخص سیاسی دارند و باقی پایگاه اجتماعی و هراس از رقیب و تنگ تر شدن فضاست.

از این روست که اصول گرایان می کوشند پایگاه اجتماعی (امید) اصلاح طلبان و اعتدال گرایان را تضعیف کنند تا آنان به صحنه نیایند و محدود به حضور علاقه مندان به اصل سیاست شود.

آن چه در این میان نادیده انگاشته شده اما این است که اتفاقا طبقات فرودست بیش از طبقات متوسط سرخورده می شوند و این گونه نیست که همۀ ۹ میلیون الزاما برای یک اصول‌گرا به صحنه بیایند.

خطای اصلی در این پیش‌بینی اما این است که آقای زیباکلام فرض را بر شرکت قطعی اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری گذاشته در حالی که اولا: قرار نیست آقای خاتمی اعتبار خود را برای هر کاندیدایی هزینه کند و اصطلاحا «تَکرار» کند و به هر که چک سفید بدهد. خاصه این که تعهد اخلاقی او با رفع حصر پایان می‌یابد.

ثانیا: قبل از انتخابات ۱۴۰۰ انتخابات مجلس در سال ۹۸ برگزار می‌شود و قبل از مجلس نیز باید تکلیف برجام روشن شود تا ببینیم اساسا روحانی با این وضعیت ادامه می‌دهد یا نه. یعنی می‌تواند ادامه دهد یا نه.

ثالثا: هر گاه رقیب قَدَری در میان بوده ائتلاف، ضرورت خود را تحمیل کرده و در غیر این چه اصلاح‌طلبان و چه اصول‌گرایان ائتلاف را ضروری ندانسته‌اند و سال ۱۴۰۰ نیز این فرض محتمل است.

رابعا: چنان که گفته شد نه آرای ۲۴ میلیون روحانی را می‌توان تماما اصلاح طلبانه - اعتدال‌گرایانه دانست و نه آرای ۱۶ میلیونی آقای رییسی را باید تماما اصول‌گرایانه توصیف کرد. چرا که اولی مجموعی از آرای سیاسی و اجتماعی و سلبی (نه به رقیب) است و دومی مجموعی از آرای سیاسی و تکلیفی و سازمان‌یافته و معیشتی. ضمن این که در بخش اول هم آرای معیشتی وجود دارد منتها با نگاه کلان تر اقتصادی و با آرمان دولت رفاه و نه الزاما امداد.

همواره این احتمال وجود دارد که عده‌ای سرخورده شوند و پای صندوق نروند اما این ظن هم قوی است که آرای سلبی به صحنه بیاید.

هر گاه انتخابات در ایران به همه‌پرسی بدل شده شور آن فزونی گرفته و در واقع مردم بیش از آن که فردی را از میان افرادی که تأیید شده اند برگزینند برای آری یا نه گفتن آماده‌اند.

جالب‌تر از همه سال ۸۴ بود که کسانی برای نه به قدرت به هاشمی رأی دادند و کسانی باز به قصد همین نه به احمدی نژاد!

از ۷۶ به این سو انتخابات به «آری و نه» بدل شده و مردم در واقع آری یا نه را در قالب اسامی به صندوق می‌اندازند. در برخی از انتخابات مانند مجلس هفتم البته گزینه «نه» به مکانیزم انتخابات هم در میان بوده است.

با نگاه مثبت می توان از سخنان آقای زیباکلام این برداشت را داشت که او می خواهد هشدار دهد در انتخابات بعدی «نه» الزاما در قالب یک نام تأیید شده جلوه نمی کند و ممکن و محتمل است با رأی ندادن خود را نشان دهد. اما همه به فرجامِ برجام و سه‌سال آتی بستگی دارد و با هیچ یک ۲۰ میلیون اصول‌گرایی از آن برنمی‌آید.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.