۱۴ خرداد امسال، بیست و نهمین سالروز رحلت امام خمینی(ره) بنیان‌گذار کبیر انقلاب اسلامی است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، امام خمینی شهر قم را به عنوان محل زندگی انتخاب کردند اما در مدت زمانی که در قم اقامت داشتند، چند مرتبه دچار عارضه می‌شوند که یکی از شدیدترین این عارضه‌ها، در تاریخ سوم بهمن ماه سال ۵۸ رخ داد که همین حادثه موجب شد تا حضرت امام با توصیه پزشکان به تهران و محله قدیمی جماران نقل مکان کنند.

امام خمینی بار دیگر در تاریخ ششم فروردین سال 65 دچار عارضه ایست قلبی و تنفسی می‌شوند که با انتقال سریع به بیمارستانی که در نزدیکی محل زندگی ایشان در جماران ساخته شده بود، جان ایشان نجات پیدا می‌کند.

با آشکار شدن علائم خونریزی در دستگاه گوارش امام خمینی(ره) در بیست و هشتم اردیبهشت سال 68، بیماری ایشان که به تازگی عود کرده بود، حادتر شد. در این زمان فعالیت‌های شبانه‌‌روزی تیم پزشکی ویژه آغاز شد و معظم له در 31 اردیبهشت، جهت انجام عمل جراحی، به بیمارستان جماران انتقال یافتند. پس از انجام عمل جراحی بر روی دستگاه گوارش ایشان مجالس نیایش در مساجد سراسر کشور برای شفای ایشان برگزار شد و مردم برای سلامتی ایشان دعا کردند. در نهایت، در حالی که پزشکان، تمام تلاش خود را برای بهبود وضعیت جسمانی حضرت امام به کار بسته بودند، روح بلند و ملکوتی ایشان در شامگاه 13 خرداد 68 به ملکوت اعلی پیوست.

در ذیل روایت آیت‌الله سید جعفر کریمی از شاگردان امام راحل و تنها وصی شرعی زنده امام خمینی(ره) درباره آخرین ساعات حیات ایشان را می‌خوانید که در کتاب خاطرات وی نقل شده است.

آیت‌الله سیدجعفر کریمی در سال 1309 در بابل متولد شد. تحصیلات خود را در حوزه‌های علمیه بابل، قم و نجف انجام داد.در دوره حضور امام خمینی در نجف تا سال 1357، کریمی در درس او حضور داشت و مسئول نوشتن پاسخ استفتائات تحت نظارت امام بود. «عضو مجالس خبرگان قانون اساسی و رهبری»، «نماینده امام در شورای عالی اقتصاد»، «عضو ارشد جامعه مدرسین»،«عضو شورای استفتاء امام راحل و مقام معظم رهبری» از جمله مسئولیت‌های وی در طول سالهای اخیر بوده است.

خاطره آیت‌الله سید جعفر کریمی از روزهای آخر حیات امام خمینی به شرح زیر است:

ما پیرو مکتب و مذهبی هستیم که معتقدیم وجود مقدس بقیه الله ارواحنا فدا بیش از هزار و خورده‌ای سال است که در قید حیات است منتها مع الاسف در پس پرده غیبت قرار دارد خدا این وجود شریف را برای ظلم زدایی و احقاق حق و اجرای و اجرای عدالت در روزی که صلاح می دانند و مقتضی می‌بیند ذخیره نگاه داشته است.

ما بر این اساس در قرن حاضر انقلاب اسلامی ایران را حکومت امیرالمومنین و رسول الله و حکومت امام زمان علیه السلام می‌دانستیم و می‌دانیم و عقیده ما این بوده و هست که این کشتی طوفان زده را پشتیبانی غیر از امام خمینی نیست و خدا که این انقلاب را دوست دارد پشتیبان این انقلاب را هم حفظ می کند که در یک جلسه‌ای من خدمت امام همین اواخر رسیده بودم مطلبی خدمتشان عرضه داشتم. فرمود که من حالش را ندارم و اگر محض خاطر شما نبود اینجا نمی‌نشستم، می‌رفتم به کار خودم برسم و استراحت کنم.

من با صراحت عرض کردم که آقا من پیرمردهای زیادی دیدم در سن حضرت عالی و کمتر از حضرتعالی کثیری از صفات کمالیه را از دست داده بودند و حضرتعالی به حمدالله در این سن فکرتان فکر یک مرد 45 ساله را 50 ساله است دیدتان دید یک مرد چهل ساله است و این عنایت خداست و خدا چون این مردم را دوست دارد و رهبریت این مردم با حضرتعالی است شما را حفظ می‌کند.

ما با این دیدگاه در جریان مریضی امام حتی با وجود این آیه که "انک میت و انهم میتون" و اینکه هر کسی در این عالم باید این مزه تلخ مرگ را به چه شد فوت ایشان را اصلا انتظار نداشتیم و مورد توقع ما نبود. با وجود مریضی ایشان هم ما معتقد بودیم که خدا عنایت می‌کند و خوب می‌شود تا کمی به طول انجامید.

بنده با بعضی رفقا شاید حدود بیست ساعت قبل از فوت کامل ایشان در بیمارستانی که بستری بودند خدمتشان رسیدم. من جلو بودم بقیه آقایان به دنبال من تا در اتاق باز شد و دیدم پاهای مبارکشان به طرف قبله و روی تخت دراز کشیده‌اند. گریه گلویم را گرفت و نتوانستم تحمل کنم. آن امامی را که با آن قامت استوار در کنار ایشان از بیت به حرم مطهر امیرالمومنین و مواقف دیگر مشرف می‌شدیم حالا به این صورت روی تخت دراز کشیده است.

ما نتوانستیم اصلاً صحبت کنیم. گریه مان گرفت و به جای اینکه ما سوال کنیم انشالله طوری نیست، ایشان با یک بیان لطیف و ملیحی فرمود "ناراحت نباشید، چیزی نیست هرچه خدا مقدر کرده است همان می‌شود."

ما باز بر همین عقیده بودیم وقتی که برگشتم آقایان از من سوال کردند امام حالش چطور است؟ گفتم خیلی خوب انشاالله عن قریب از رختخواب بیماری برمی‌خیزند و چهره درخشان ایشان را ملت زیارت خواهد نمود. اما بعد از ده بیست ساعت به ما خبر دادند که روح ملکوتی امام به اعلا علیین عروج نمود.

بقیه آقایان هم شاید همین حالت بنده را داشتند که مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای به یک مناسبتی در یک قضیه‌ای که صحبت شده بود فرمودند "من و آقای هاشمی رفتیم در بیمارستان کنار تخت امام. از نحوه بیانات ایشان هم من اینجوری درک کردم که دیدگاه ایشان هم این بود که امام انشاءالله خوب می‌شود و دوباره برای رفع و فتق امور می‌آید اما خداوند روی هر تقدیری بود امام را پیش خودش برد و در میان ما نیست اما پرچم به دست با کفایت شاگرد مخلص واگذار شد که به خوبی امور را اداره می‌کند."

اما اینکه گاه از طرف غیر متعارف شهرت یافته است که انتظار این بود که حیات مادی امام ادامه داشته باشد ولی خودشان خواستند که رفت از این جهان ناسوت بربندند و فوت ایشان حسب خواسته شخص خودشان بود این مطالب مدرکی را که حجت شرعی باشد ندارد.

این اواخر که خدمتشان می‌رسیدم گاه گاهی جملاتی از ایشان می شنیدم که گویی یاس از ادامه حیات می‌داد به طوری که جلسه بنده با امام به بغض و گریه اینجانب منتهی می‌شد چرا که امام اینجوری می‌فرمود "دیگر سیر شدم دیگر باید بروم، دیگر باید به خودم بپردازم دیگر نمی‌خواهم کسی را ببینم" اینها مطالبی بود که می‌فرمود اما در وقتی که ایشان می‌فرمود من خیال می‌کردم ایشان پیرمرد شدند، ضعیف شده‌اند و می‌خواهند استراحت کنند.

اما یک نکته دیگر هست نوه کوچک امام که خدمت ایشان می‌رسیدند این اواخر حیاتشان دستور دادند که این نوه پیش ایشان نیاید. امام می‌خواستند در آن اواخر علایق مادی ایشان را به طرف دنیا جذب نکند تا کوچ کردن از این دنیا سخت نباشد. یک چنین چیزی فرمودند که از ایشان معروف است که دستور داده بودند آن بچه پیش من نیاید چون هم ایشان به آن بچه خیلی علاقه داشت و هم بچه به ایشان خیلی علاقه داشت.

این بیانگر مطلبی است که در روایات ائمه علیه السلام است که آدمی که دلبستگی در این دنیا به چیزی داشته باشد جان کندنش خیلی سخت است، نمی‌تواند به آسانی بگذرد. امام با این که دلبستگی‌اش، دلبستگی معنوی و روحانی بود در عین حال دستور دادند که پیش من نیاید که ذهن مرا به خودش متوجه نکند بگذارید من خودم با خودم باشم.

این را هم اضافه کنم که روزهای آخر، امام در وضعی در بیمارستان و در اتاق استراحت شان نبودند که هر کسی راه داشته باشد به حضور در خدمت ایشان برسد. مقام معظم رهبری امروز که آن روز در سمت ریاست جمهوری بودند و جناب آقای هاشمی رفسنجانی که عهده‌دار ریاست مجلس و مسئولیتهایی از طرف امام داشتند این دو بزرگوار جلسات زیادی در همان بیمارستان کنار تخت امام خدمت ایشان می رسیدند. من نه عضو جلسه بودم و نه حضور مستمر در تهران داشتم لذا این که امام در آن روزها چه دستوراتی درباره اداره کشور می دادند و چه می‌فرمودند بنده در جریان نیستم و نبودم و القاعده هم نباید باشم.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.