خبر برگزاری نهمین حراج تهران در هشتم تیرماه باعث شد رسانه‌ها هم از رونق اقتصاد فرهنگ و مواهب چنین حراج‌هایی سخن بگویند و هم از آثار سوء چنین رویدادهایی در شرایط کنونی! اما در این میان پرسش دیگری نیز رخ نمود: بسیاری از مردم و حتی اهالی هنرهای تجسمی سؤال می‌کنند که سود حاصل از فروش آثار هنرمندان سرشناس در چنین حراج‌هایی به جیب چه کسی یا کسانی می‌رود؟ حراج‌گذاران؟ یا هنرمندان؟ آن هم عده معدودی از هنرمندان که تقریباً هر دوره نام‌شان تکرار می‌شود و در لابه‌لای این اسم‌های تکراری، گاهی هم چهره‌های جوان و جدید به چشم می‌خورند.

لیلی گلستان، مترجم و مدیر گالری گلستان، در جواب این سؤال که «چرا در این حراج‌ها همیشه چند اسم ثابت مدام تکرار می‌شوند؟» می‌گوید:«برای اینکه همین‌ها را داریم و نه بیشتر! در حراجی‌های همه جای دنیا نیز تقریباً همین طور است.» او در مورد ارقام نجومی این دوره از فروش آثار معتقد است: «رقم‌ها نجومی نیستند؛ نکته این است که ما خیلی عادت به چنین ارقامی برای هنر نداشته‌ایم. هنرمندان ما تازه دارند به قیمت واقعی‌شان می‌رسند و البته چه دیر هم رسیده‌اند. «تناولی»، «سپهری»، «زنده‌رودی» یا «یکتایی» و دیگران باید سال‌ها پیش به این قیمت‌ها می‌رسیدند. این رقم‌ها به جیب صاحب اثر می‌رود. حالا یا نقاش صاحب اثر است یا مجموعه‌دار. برای رونق اقتصاد هنر این حراج‌ها لازم است و باعث می‌شود که بازار هنر به جنب و جوش بیفتد و زنده و پر شور بماند.»

حراج تهران فراگیر نیست

اما نظر آن دسته از استادان و پیشکسوتان و حتی هنرمندان جوانی که آثار هنری فاخری خلق می‌کنند، با نگاه گلستان متفاوت است. «بهزاد شیشه‌گران» هنرمند نقاش و طراح گرافیک معاصر با اینکه اثری در حراج نداشته اما معتقد است، باید از تمام رویدادهای تجسمی در ایران حمایت کرد؛ او حراج تهران را یک رویداد مهم و قابل توجه در فضای تجسمی می‌داند که در داخل و خارج از کشور به آن توجه شده است، توجهی که بی‌حواشی هم نبوده است.

شیشه‌گران می‌گوید: سال‌هاست که این سؤال‌ها ذهن هنرمندان تجسمی را هم به خود مشغول کرده است. اینکه چرا این افراد مرتب تکرار می‌شوند؟ و این رقم‌ها آیا دست هنرمند را هم می‌گیرد؟ او در جواب می‌گوید: «خیلی مواقع از این آثار ریالی هم به هنرمند نمی‌رسد. چون مثلاً هنرمندی آثارش را ۱۰یا ۲۰ سال پیش به مجموعه‌داری فروخته یا علاقه‌مندی آن را خریده است و امروز به خاطر رشد قیمتی که کار این هنرمند پیدا کرده آن را در حراج به فروش می‌گذارند. در نتیجه پول فروش این اثر به جیب کسی که آن را قبلاً با قیمت کمی خریده است می‌رود، یا در جیب دلال یا حراج‌گذار؟ کدام یک؟» او این روند را یک جریان می‌داند؛ جریانی که البته می‌تواند به گونه‌های مختلف روی بدهد. مثلاً اگر خیلی خوش‌بینانه به ماجرا نگاه کنیم، خود هنرمند مستقیماً اثرش را به حراج آورد که این قصه هم به ندرت اتفاق می‌افتد یا اینکه حتی اگر هم از طریق گالری‌دار اثری به حراج راه یابد باز هم ۶۰ یا ۷۰ درصد سود به هنرمند تعلق می‌گیرد و۳۰ یا ۴۰ درصد به حراج‌گذار.

اما شیشه‌گران از نوع دیگر برگزاری حراج هم می‌گوید حراجی که در همه جای دنیا اتفاق می‌افتد و آن توافق‌هایی است که پشت صحنه حراج اتفاق می‌افتد. «فرض کنید رقمی گذاشته می‌شود و این رقم طرفدارانی در خود حراج دارد. افرادی در حراج رقم‌ها را بنا به ضرورت آن اثر بالا می‌برند و وقتی به سقف مورد نظر حراج‌گذار می‌رسد آن وقت آن اثر به فروش می‌رسد.» او در ادامه می‌گوید: «طور دیگری هم حراج برگزار می‌شود.عده‌ای در حراج سرمایه‌گذاری می‌کنند و به همان نسبت هر دوره از حراج بهره‌مند می‌شوند و کسانی که از این گردونه بیرونند، بی‌بهره‌اند.» این ماجرایی است که در بطن حراج وجود دارد. با این حال شیشه‌گران از برگزاری این حراج خوشحال است.«چون خیلی‌ها حتی با امکانات مالی کم هم گرایش پیدا کرده‌اند تا آثار هنری را بخرند وسرمایه‌گذاری کنند.»

مثلاً یک دانشجو یا حتی یک فرد خانه‌دار تابلوی هنرمندی را ۱۰۰ هزار یا یک میلیون تومان می‌خرد و چند سال بعد آن را به رقمی ۱۰ برابر قیمت خرید یا حتی بیشتر می‌فروشد بدون اینکه پولی به جیب هنرمند آن اثر برود. شیشه‌گران معتقد است «حتی اگر هم پولی به دست ما هنرمندان نرسد اما همین امتیازی است غیرمستقیم برای کار هنرمند و این باعث خوشحالی است. شادی برای اینکه مردم به جای اینکه صرفاً در حوزه مسکن یا خرید طلا سرمایه‌گذاری کنند هنر را هم به آن اضافه می‌کنند.» وقتی قیمت آثار هنرمند افزایش پیدا کرد خودش هم می‌تواند اثرش را با قیمت بالاتری بفروشد که طبعاً بازار کسب و کار هنر هم رونق می‌گیرد و این همان چیزی است که باعث خوشحالی شیشه‌گران و هنرمندان دیگر می‌شود.

این هنرمند نقاش درباره رونق اقتصاد هنر می‌گوید: «حراج تهران به‌طور نسبی باعث رونق شده است اما دایره‌اش فراگیر نیست چون بیشتر برای افراد خاصی است و هنوز عمومیت پیدا نکرده است و توجیه حراج‌گذار هم این است که فضای ما بسیار محدود است و افراد جدیدی هم که هر دوره می‌آیند در واقع در حاشیه افراد ثابت همیشگی‌اند.» او آرزو دارد که این حراج به شکلی مدیریت شود که به سمت و سوی عمومیت برود.

معیاری برای تعیین رقم تابلوها وجود ندارد

مهدی حسینی، هنرمند نقاش و منتقد دیگری است که درباره خط معیار تعیین رقم فروش آثار  می‌گوید: «به‌نظر می‌رسد هیچ معیاری وجود ندارد. چون این کار در دست دلالان و رانت‌خواران افتاده است و به نوعی پولشویی است.حراج‌داران کار هنرمندان را به قیمت نازل می‌خرند و بعد با روابط دلالی که با خود دارند آنها را با قیمت بالایی می‌فروشند که به جیب هنرمند هم نمی‌رود. حتی به جیب گالری‌دارها هم نمی‌رود چون اغلب آنها هر ماه مشکل اجاره و هزینه آب و برق دارند و این جریان کاذبی است که کمکی هم به اقتصاد فرهنگ و هنر نمی‌کند.»

اگر پشت این حرکت مسائل دیگری باشد مسئولان باید متوجه آن باشند

دکتر احمد روستا، اقتصاددان و استاد دانشگاه، با اشاره به اینکه «نباید هر پدیده‌ای را منفی و نگران‌کننده دید» در این باره  می‌گوید: «یکی از شیوه‌های فروش از طریق انواع حراج‌ها و رویدادهای تخفیفی است یا به شکلی ایجاد شرایطی که رقابت بین خریداران شکل می‌گیرد تا بتوانند آنچه مورد نظرشان هست به دست بیاورند که البته در سال‌های اخیر حراج‌های مربوط به اقلام هنری رونق پیدا کرده است که هم برای هنرمندان جذاب است و هم برای خریداران؛ اما اگر در پشت این حرکات و عناوین حتی شیوه فروش این اقلام مسائل دیگری مدنظر باشد که به اقتصاد جامعه آسیب برساند، مسئولان باید متوجه آن باشند و جلوی آن را بگیرند.»

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.