این دومین توییت آقای علی مطهری نماینده صریح اللهجۀ تهران و نایب رییس مجلس شورای اسلامی است‌. او که درمواضع سیاسی به اصلاح‌طلبان نزدیک است در دیدگاه های فرهنگی مانند اصول گرایان است و البته راز محبوبیت یا احترام انگیزی او حتی نزد منتقدان، صراحت اوست و به همین خاطر این گفتار صریح نباید این تصور را ایجاد کند که حُرّیت او در کنش‌گری های سیاسی را نادیده انگاشته ایم. 

جان کلام جناب دکتر علی مطهری در این فقره این است که در واقع این تیم فرانسه نیست که قهرمان شده بلکه مهاجران آفریقایی بودند که لباس فرانسوی پوشیدند و این مضمون را قبل از این و در خلال جام جهانی هم گفته بود و البته معلوم است که مسابقات را با جدیت دنبال می کرده است. 

در این که بخش قابل توجهی از بازیکنان تیم فاتح جام جهانی، آفریقایی تبارند، تردیدی نیست ولی این نکتۀ پیچیده ای نیست که ایشان کشف کرده باشد کما این که از ظاهر آنها نیز به خوبی پیداست اما به نظر می‌رسد آقای مطهری می‌خواهد بگوید خود فرانسوی‌ها لیاقت ندارند و رفته‌اند از مستعمرات سابق آدم آورده‌اند و لابد مثل برده‌ها شکنجه کرده یا مانند سیرک پرورش‌شان داده‌اند و از آنها امثال « امباپه» درآمده است!

اگر گفته می‌شد مردم آفریقا هم در این قهرمانی شریک و سهیم‌اند یا حضور سیاهان در تیم فرانسه گواهی بر رد ادعای مهاجر‌ستیزان اروپایی است سخن قابل احترام و درستی بود اما این لحن که جام را آفریقایی و نه فرانسوی بدانیم جای نقد دارد و به نظر می‌رسد به عمد یا به سهو چند واقعیت نادیده انگاشته شده و از این رو ۱۰ نکته را با موکل خود در میان می‌گذارم. 

۱. به عنوان مثال مادر«امباپه» - موفق ترین بازیکن فرانسه- مراکشی و پدرش کامرونی است اما خودش رشد یافته در فرانسه است و از فرانسه به عنوان «وطن» یاد می‌کند. اگر پدرش به فرانسه مهاجرت نکرده بود آیا این امکان را می‌یافت؟ آیا می‌توان فرانسوی‌ها را شماتت کرد که چرا امکان پرورش در باشگاه‌ها و درخشش در ۱۹ سالگی را برای یک نوجوان آفریقایی تبار فراهم آوردند؟ اگر انجمن های حامی حیوانات به سیرک داران خرده می‌گیرند از این روست که حیوانات زبان بسته را تشنه و گرسنه نگاه می‌دارند و مانند سگ پاولوف، شرطی‌شان می‌کنند و به شیر‌های بیچاره تا از دل آتش نپرند غذا نمی‌دهند. با بازیکن سیاه پوست هم آیا چنین رفتاری می‌شود یا در بهترین باشگاه‌های فرانسه دستمزدهای کلانی می‌گیرند که سرمایه‌داران ما در خواب هم نمی‌بینند!

همین هفتۀ پیش بود که یک ستاره که البته آفریقایی نیست با قرار دادی ۱۰۰ میلیون دلاری به یوونتوس ایتالیا پیوست. با ۱۰۰ میلیون دلار می‌توان ۵۰ خانه بسیار مجلل در تورنتو یا ونکوور کانادا خرید! شاید هم یورو بود ولی هر چه بود کلان بود. کلان‌تر از رؤیاهای ما و این فوتبال است تا طبقات فرودست اعم از سیاه و غیر سیاه راه ثروت و شهرت را برای خود بسته نپندارند. در انگلستان هم ملکه در فهرست چند ثروت‌مند اول قرار دارد هم یک نویسنده (خانم جی کی رولینگ) و هم یک فوتبالیست سابق (دیوید بکام) و هم فلان کارگر که در لاتاری برده و هم سهام دار بورس که ناگهان ارزش سهامش بالا رفته و جامعه مدام درجا نمی‌زند و احساس نمی‌کند در باتلاق فقر فرو می‌رود. شاید بگویید این احساس، واقعی نیست ولی به هر حال واقعی یا تصنعی با میدان‌دادن به فرودستان این حس را ایجاد کرده‌اند.

با این وصف باید پرسید آنان که استعداد امثال امباپه را شکوفا کرده‌اند شایسته ستایش‌اند یا سرزنش؟! 

۲. چرا درباره بازیکنان مراکش چیزی نمی گویند که غالبا در فرانسه بازی می کنند؟ آنان اما انتخاب کردند که در تیم ملی کشور خودشان بازی کنند چون احتمالا در فرانسه بختی نداشتند. پس این قصه تنها برای فرانسه سود نداشته و منافع آن به آفریقا هم بازگشته است و این گونه نیست که میوه پرورش در باشگاه های فرانسه را فقط فرانسوی ها بچینند بلکه در بازگشت، کشور خودشان هم سهیم می شود.

۳. باشگاه های بزرگ و معتبر دنیا به باشگاه هایی که اول بار استعداد های فوتبال را کشف و معرفی کرده اند «حق رشد» می دهند. پرداخت «حق رشد» از عدالت محورانه ترین تصمیمات فیفاست. وقتی بازیکنی در فرانسه رشد می کند فلان باشگاه مراکشی یا کامرونی هم سود می برد. آیا این بد یا ناعادلانه است؟

۴. چنان که سی. ان .ان نیز تصریح کرده است موفقیت تیم ملی فرانسه با بازیکنان آفریقایی تبار موفقیتی برای جامعه مهاجران است و از شدت تبلیغات ضد مهاجران می کاهد و بخت به قدرت رسیدن احزاب فاشیستی مهاجر ستیز در فرانسه و حتی آلمان و شاید بریتانیا را هم کاهش می دهد. ما که کشور مهاجر فرستی هستیم باید از این اتفاق خوش حال باشیم یا ناراحت؟ 

ضمن این که بخشی از جامعه مهاجران در فرانسه مسلمان اند و کار به جایی رسیده که موجبات نگرانی هایی را نزد نژاد پرستان و اسلام ستیزان فرانسوی فراهم آورده زیرا مهاجران، بیشتر تشکیل خانواده می دهند و فرزند می آورند تا خود فرانسوی ها و هر چه زمان بگذرد تعداد آنان بیشتر می شود و بعید نیست یک روز رییس جمهور هم از آنها باشد و وقتی در تیم ملی فرانسه حضور دارند و رییس جمهورشان به آنها مدال می دهد کسی نمی تواند در فرانسوی بودن شان تردید کند. چرا ما باید از این روند ناراضی باشیم؟

۵. اگر سیاهان را تنها در تیم ملی می دیدیم و جاهای دیگر فرانسه نبودند شاید حق با آقای مطهری بود. 

اما وارد پاریس که می شوی و در مترو هم سیاهان به وفور دیده می شوند. پس دارند زندگی می کنند و فوتبال آنها گلخانه ای یا آزمایشگاهی نیست که عده ای را از آفریقا دزدیده باشند تا برای قهرمانی در فوتبال تربیت کنند. 

درست است که در شهرک هایی در نزدیکی پاریس با خانه های بسیار زیبا و گران قیمت کمتر از این گونه سیاهان نشانی می بینید و اگر باشند صاحب پول و سرمایه اند اما فرانسه، پذیرش مهاجر سیاه پوست آفریقایی را پذیرفته و هم برای آن هزینه می پردازد و هم از قِبَل آن امتیاز کسب می کند. آیا آلمان و بریتانیا حاضر به این مخاطره هستند؟ آیا رفتار فرانسوی ها از آلمان ها انسانی تر نیست که اگر هم می پذیرند با توجه به تخصص و مهارت اشتغالی آنهاست؟

۶. این که به کودک آفریقایی مجال رشد و ملیت فرانسوی بدهی تا به عضویت تیم ملی این کشور هم درآید خوب است یا مانند ما که به پژوهشگر و عرفان شناس و ادیب و سخن دانی چون دکتر « نجیب مایل هروی» بعد از ۵۰ سال اقامت و زندگی و تحقیق و نگارش در ایران و دربارۀ ادبیات فارسی و در حالی که از هر ایرانی یی ایرانی تر است اجازه ندادیم یک ملک به نام خود کند و حتی یک حساب بانکی باز کند چون افغان است.

او سال ۱۳۵۰ خورشیدی و قبل از کودتاهای کمونیستی و سقوط پادشاهی در این کشور و اشغال به دست شوروی به ایران آمد و طی دهه ها دست در کار سترگ ترین پژوهش های زبانی و ادبی و عرفانی بوده ولی با او مانند یک کارگر افغان رفتار کردیم و آن قدر دل او را شکستیم که به انواع بیماری های روحی و افسردگی مبتلا و در مشهد بستری شده و پول بیمارستان را هم نداشت بدهد و اگر دخالت شخص وزیر ارشاد نبود که خود فرهنگی مردی است از خطه خراسان و آشنا با خدمات نجیب مایل هروی ، معلوم نبود چه بر سر او می آمد هر چند که دیر شده و وضعیت مساعدی ندارد.

ریچارد فرای آمریکایی را مدتی روی سرمان می گذاریم و یک خانه تاریخی در اصفهان را به او اهدا می کنیم هر چند بعد تر بازپس می گیریم و وعده رییس جمهور مملکت هم محقق نمی شود ولی به هر رو چون امریکایی بود مورد توجه رسانه ها قرار گرفت اما مایل هروی این وضع را دارد. 

لابد ما خوبیم که به هیچ زاده و بالیده بیرون این جغرافیا میدان نمی دهیم ولو دل باخته این خاک باشد. نه برادر! همه این گونه نیستند. فرانسه، آغوش گشوده و امثال امباپه ها به این نفطه رسیده اند.

۷. هر چند سرمایه داری فرانسه مانند آمریکا بی رحم نیست و امکان فعالیت حزب کمونیست وبه قدرت رسیدن های سوسیالیست ها هست اما روح اقتصاد آن باز سرمایه داری است.

در اقتصاد سرمایه داری راه هایی هم برای طبقات فرودست باز می کنند تا علیه نظام حاکم نشورد و فلان کارگر سیاه پوست که در رستورانی در پاریس ظرف می شوید نومید نشود و سلاح برندارد و سراغ مردم برود بلکه به عکس احساس کند از طبقه او هم کسانی به شهرت و ثروت می رسند. این کار اگر هم با برنامه و هدف گذاری شده صورت پذیرفته باشد نشان می دهد برنامه دارند نه مانند ما که ۴۰ سال افغان ها را پذیرایی می کنیم و دست آخر از قابلیت آنان بهره نمی بریم یا به عراقی ها پناه می دهیم و این روزها در عراق فحش می خوریم. هنر ما این است هم چوب را می خوریم و هم پیاز را!

تماشای سیاه پوستان در تیم ملی فرانسه به مهاجر سیاه پوست که با درآمد کم روزکار می گذراند این امید را می دهد که می تواند فرزند خود را بافوتبال رشد دهد. لابد ما خوبیم که نسل تازه را طوری تربیت کرده ایم که بعضا منتظرند پدرشان بمیرد ارثی به انها برسد یا گنجی پیدا کنند یا قدرت خارجی دخالت کند. آنان امید را زنده می کنند و ما می میرانیم. این را بگو علی جان!

طرف با ذوق کاندیدا می شود تا به مملکت خود خدمت کند و نظارت استصوابی او را محروم می کند. این را البته می گویی دکتر جان!

چهره امباپه و دیگر فوتبالیست های سیاه فرانسوی شبیه برده های قرون ۱۹ و ۱۸ نبود. پدران شان شاید اما خودشان بالیده اند و این دستاورد آزادی است.

چرا این را نمی گویید که دموکراسی است که چنین ثمر می دهد؟ مهنس بازرگان می گفت که مشکل اصلی و تاریخی ایران «استبداد» است. غرب ستیزان می گفتند «استعمار» است و طالقانی و سوسیالیست های خداپرست چون مهندس سحابی و دکتر پیمان می گفتند « استثمار» است.

پدر آقای مطهری اما به نحله بازرگان و اولویت آزادی ستایی و استبداد ستیزی تعلق داشت نه مانند آل احمدی ها استعمار را در مرتبه نخست بنشاند.

در این تحلیل اما علی آقای صریح اللهجه و آزاده در روزگار چاپلوسی ها سراغ استعمار رفته و قصه استعمار آفریقا را تازه کرده حال آن که می توانست به آزادی بپردازد و این که در هوای آزاد است که یک سیاه پوست افریقایی به فرانسه احساس تعلق و توطّن می کند.

۸. در روزگاری که دونالد ترامپ -نژاد پرست خارجی ستیز - با جنگ ارزی بنا دارد دمار از روزگارمان درآورد و ما پیک و سفیر به اروپا می فرستیم که به جان هر که دوست دارید، نفت ما را بخرید و انتقال پول آن را تضمین کنید آیا وقت گیر دادن به فرانسه است یا از همین اتفاق یاید بهانه ای ساخت برای سرزنش ترامپ و ستایش اروپا و مشخصا فرانسه؟

۹. جالب است که آقای مطهری بازیکنان آفریقایی تیم فرانسه را دیده ولی دورگه های تیم ملی خودمان را ندیده است!  تازه مربی تیم فرانسه اهل این کشور و بازیکنان آن بزرگ شده آن کشور و غالبا شاغل در باشگاه های فرانسه اند. سرمربی ما اما پورتوگالی (پرتغالی) و بازیکنان مان هم شاغل در باشگاه های خارجی و بعضا بزرگ شده اروپا هستند و برخی به راحتی نمی توانند فارسی صحبت کنند. این که ما از اروپا بازیکن بیاوریم خوب است ولی این که آنان از آفریقا بیاورند بد است؟!

۱۰. دست آخر این که:

آیدین آغداشلو نقاش نام دار معاصر که اهل نوشتن و اظهار نظرهای سیاسی و هنری است در یکی از چند گانه های خاطرات خود در تعریضی به روزنامه نگاری مشهور و ضمن ستایش قلم و پیراستگی زبان و متانت او می گوید یا می نویسد « من فقط نفهمیدم که او کی مصدقی شد و ما خبر نداشتیم!»

حالا به جناب علی مطهری می‌توان گفت که شما و ابوی بزرگوارتان که چندان اهل بها دادن به ملیت و  احساسات ناسیونالیستی نبودید و همواره ایدیولوژی را برتر می‌نشانید و برای ملیت و نژاد ارزش یا اولویت قایل نیستید. چه شده که این قدر به ملیت و تبار و نژاد بازیکنان تیم ملی فرانسه علاقه مند شده اید؟! یا این حساب چه فرقی می کند آن بازیکن سیاه پوست فرانسوی باشد یا مراکشی یا اهل مالی؟

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.