یساری، خواننده مردمی یا کوچه و بازاری از سال ۱۳۵۲ فعالیت‌هایش در زمینه موسیقی را به‌طور جدی آغازکرد؛ حضور پنج‌ساله او در عرصه موسیقی، هنوز هم او را بین اهالی موسیقی و قدیمی‌ها شنیدنی کرده است. یساری به همراه مهدی، تنها پسرش به خبرگزاری ایرنا آمد و به سوالات ما جواب داد. تنها آرزویش دریافت مجوز و برگزاری کنسرت در ایران است. یساری «دشمن زن» را دوبار در سینما و با مردم دیده است و این تجربه را تکرار نشدنی می‌داند.

**ماجرای مجوز «دشمن زن»

یساری درباره داستان صدور مجوز فعالیتش در سینما می‌گوید: حاج آقا فرحبخش دوست قدیمی من است که رفاقت زیادی با یکدیگر داشتیم. من نیز در ابتدای کارم در بازار مشغول به‌کار بودم. بعد از ۳۰-۳۵ سال او من را دعوت کرد. او به من گفت که می‌خواهم تصویرت را در یک فیلم قرار دهم. به او گفتم اجازه نمی‌دهند. من نمی‌دانم چه‌کاری کردم و نمی‌دانم که از جان من چه می‌خواهند. من خودم را خیلی خوب می‌شناسم و می‌دانم که چه‌کاری کرده‌ام و چه‌کاری نکرده‌ام. نهایتاً هم آهنگ «شاخ نبات» من که شعر و آهنگش از آقای فخاری است را با تصویر من در این فیلم قرار داد و دست‌شان درد نکند. خیلی‎ها فکر می‌کنند که من نیز مانند خیلی‌های دیگر خارج از کشور هستم. این فیلم باعث شد که بفهمند من ایران هستم.

**درباره احمدی‌نژاد هم از من سوال کردند

یساری در پاسخ به این سؤال که تا به حال برای دریافت مجوز موسیقی اقدام کرده است گفت: هفت سال پیش آقای علی فخاری و یک آقای دیگر مرا به اداره ارشاد بردند. دیدم همه دوستان من آنجا هستند. خیلی خوب از من پذیرایی کردند. آن‎ها گفتند که ما مخالف نیستیم. دستور از بالا آمده. من گفتم خواننده کوچه و بازار که بالا و پایین ندارد. من نه نت می‌دانم و نه دستگاه. من با یک پاسبان دوره شاه عکس ندارم. گفتند ان‌شاءالله درست می‌شود. چند روز بعد گفتند که فعلا دست نگه دارید. نگفتند نه! دولت آقای احمدی‌نژاد بود. در مورد احمدی‌نژاد هم از من پرسیدند که من گفتم من خوانندگی می‌کنم به این چیزها کاری ندارم. ما هم دست نگه داشتیم. اما هنوز مجوز خوانندگی‌ام را ندادند و دلیلش را هم نگفتند، آرزویم این است که دلیلش را بگویند.

**مهناویان مرا کشف کرد

یساری در ادامه از سعید مهناویان به‌عنوان کاشف و شاعر ترانه‌هایش نام برد و ادامه داد: کارهای من که جاودانه شدند را آقای مهناویان به من دادند. ایشان استاد داوود مقامی بود. من را نیز ایشان پیدا کرد. ایشان الان در کرج در باغی زندگی می‌کنند. من سوژه پیشنهاد می‌دادم و آقا سعید شعر را می‌ساختند. همه کارهایم داستان دارد و در بیشتر آنها اسم خدا نیز هست.

** لس‌آنجلسی‌ها آهنگ‌های ما را می‌خوانند و اسمش را گذاشته‌اند مردمی

یساری در پاسخ به این سؤال که شما ناراحت نمی‌شوید از این‌که واژه کوچه بازاری برای آهنگ‌های شما استفاده می‌شود گفت: چه بدمان بیاید چه نیاید، این کار را کرده‌اند. حالا این‌ها خودشان که به لس‌آنجلس رفته‌اند و آهنگ‌های ما را می‌خوانند، اسمش را گذاشته‌اند، مردمی. ما بچه‌های لاله‌زار هستیم. و لاله‌زار دانشگاه بزرگ موسیقی بود. خوانندگان بزرگی در آن پرورش یافته‌اند. خیلی از هنرپیشه‌ها مانند آقای مشایخی یا خانم ریاحی از لاله‌زار به عرصه سینما معرفی شدند.

**تفاوت کار قبل و بعد از انقلاب

قبلا وقتی کار خوبی می‌کردی پول خوبی هم نصیبت می‌شد. در کار موسیقی و هنرپیشگی این مسائل وجود دارد. وقتی من به لاله‌زار آمدم، ۱۱۰خواننده و ۴۰۰- ۵۰۰موسیقیدان وجود داشت. نمی‌دانستم چه‌کاری بکنم. نشستم فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که کار خوبی انجام بدهم. مانند رستورانی که اگر غذای خوبی ندهد مردم سراغش نمی‌روند. کارهای من را ببینید به‌شکلی است که انگار دیروز منتشر شده است. من چهل و اندی سال پیش آهنگ‌هایی مانند «مرد منتظر»، «راه خطا» و «مناجات» را خوانده‌ام که ماهواره‌ها پخش می‌کنند. چقدر قشنگ است که مملکت خودم آن‌ها را پخش کند.

**چگونه خواننده شدم

یساری داستان خواننده شدنش را این‌گونه توضیح می‌دهد: من قسطی‌فروشی می‌کردم و بنا به دلایلی ورشکسته شدم. کسی را نداشتم و مجبور شدم با ته‌صدایی که داشتم سراغ خوانندگی بروم. در باشگاه و زیر دوش می‌خواندم. من رفتم استودیویی، به من گفتند که آقای شهرستانی اینجا غزل‌خوان است و پرسیدند غزل‌خوانی بلدی؟ گفتم کار من غزل خواندن است! خواندم. غزل خوب از آب درآمد. بعدش سراغ من آمدند. اولین جایی که کار کردم پل کارون بود که به ازای هرشب ۴۰ تومان می‌گرفتم. پول‌هایم را جمع کردم و بالاخره بدهی‌هایم را تسویه کردم.

خواننده «محراب» ادامه می‌دهد: بعد به خودم آمدم و دیدم که دارم کم‌کم حرفه‌ای می‌شوم. این بود که برای خودم شروع به‌کار کردم. از کارهای قدیمی‌ام راضی نبودم. زیرا فقط دوست داشتم نوار را پر کنم. اما از روزی که کار را با استاد مهناویان شروع کردم کار من شروع شد. مهناویان گفت که صدای تو را پیدا کردم و آن‌طور که تو تا به‌ امروز می‌خواندی صدای تو نبود. شبیه داوود مقامی وغیره می‌خواندم که موفق هم نبودم. اولین آهنگم هم «خوشگله» نام داشت.

**داستان آهنگ «سپیده دم»

یساری درباره چگونگی شکل‌گیری آهنگ «سپیده دم» می‌گوید: شعر آهنگ سپیده دم داستان دارد. داستان کسی است که زیر تیغ اعدام است. وقت اعدام می‌رسد و معمولاً اعدام در سپیده دم اتفاق می‌افتد. او درخواست‌هایی دارد که می‌گوید چشم بند را نبندید، دستبندم را باز کنید و می‌خواهم مادرم را ببینم. می‌گوید دوست من را بیاورید که به او کم‌لطفی کرده بودم و این شعر را برای او می‌گوید، این شعر برگرفته از یک داستان واقعی است.

**خواننده‌های محبوب

از یساری اسامی خواننده‌های محبوبش را پرسیدیم و پاسخ داد: همانند ایرج بزرگ و گلپایگانی دیگر متولد نمی‌شوند. الان صداهای خوبی داریم، مانند محمد اصفهانی که به‌کارش وارد است و شعر را به مخاطب تحویل می دهد. دستگاه و نت می‌داند. بهنام بانی هم دوستمان است و شمرده می‌خواند. آقای شجریان هم نیمی از قرآن را حفظ است و البته استاد هستند. حالا ممکن است بعضی‌ها این سبک‌ها را دوست نداشته باشند.

**تقلید در موسیقی

یساری با بیان اینکه من هرچه دارم برای خودم است و از چیزی و کسی تقلید نکردم، ادامه می‌دهد: موفقیت در تقلید کردن نیست. من با تقلید کردن مخالف هستم. خودم همه کارهایم را انجام داده‌ام. زیرا وقتی تقلید کنی می‌گویند شبیه فلانی می‌خواند و خودت به‌جایی نمی‌رسی. در گذشته آقایی بود به اسم ایرج حبیبی که نمی‌دانم چطور از من تقلید می‌کرد که همه فکر می‌کردند خودم هستم. شعرهای بدون معنی و بدی را می‌خواند. یک بار که شعر بدی را خوانده بود، دیدم آقای غول‌پیکری آمد و گفت که برادر من چکار کرده است که این شعر را خوانده‌ای؟ به او گفتم نکند که ایرج حبیبی است که از من تقلید می‌کند. گفت ایرج حبیبی کیست. گفتم نزدیک گمرک دوچرخه‌فروشی می‌کند. در مراسم ختم پسرم هم آمده بود. به او گفتم تو که باهوشی و تقلید می‌کنی، چرا خودت آهنگ نمی‌خوانی؟ حتی یک بار با ماشینم در میدان توپخانه دنبالش کردم از بس که اذیتم کرده بود، چون به من زنگ می‌زدند که چرا این شعرهای بد را می‌خوانی.

**با خواندن شعر از کتاب مخالف بودم

یساری در پاسخ به این سوال که معمولاً خواننده‌ها با یک شاعر، همنشینی بیشتری دارند و شعرهای او را می‌خوانند و آیا شما با سعدی، حافظ یا مولوی همدم هستید گفت: الان چیزی بگویم فکر بدی می‌کنید، اما این را به حساب صداقتم بگذارید. من با خواندن شعر از کتاب مخالف بودم. سعدی که هست، بگذارید به جز او پیدا شوند. آقایی بود به نام جوزانی که اگر به او سوژه پیشنهاد می‌دادی، سریع برایت شعر می‌گفت. من می‌گفتم باید تشویق‌شان کرد، شاید سعدی نشود، اما باید تلاش کرد. من می‌گویم می‌شود. مثل آهنگ سپیده دم من. سعید مهناویان همکاری کرد که آهنگ من پرفروش‌ترین نوار دوران شاه شود.

**درباره ربیعی و حسنلو

از یساری درباره اسامی آمده در نوارهایش پرسیدیم و او درباره «ربیعی» و «حسنلو» گفت: اینها دوستان من هستند. همه فکر می‌کنند کنسرت بوده. آقای حسنلو هم هست که از دوستانم هستند و هنوزم زنده هستند. البته دروغ نگویم هرسه نفر به من در تهیه نوار کمک مالی کردند.

این خواننده قدیمی در پایان، درباره فضای غالب بر کار در دوران رژیم قبل می‌گوید: رقابت دوستانه زیاد نبود. دشمن نبودند اما رقیب بودند. یکی رقابت سالم دارد یکی هم کارت را خراب می‌کند که خیلی‌های‌شان اینطور بودند. من آن موقع‌ها چهارزانو روی سن می‌نشستم اما بعضی‌ها مرا مسخره می‌کردند. من می‌نشستم و غزل مادر را می‌خواندم. خدا به من لطف کرد و من پله‌ها را سریع طی می‌کردم.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.