امروز اما، مُشتی گدازاده دزد، که خود نتیجه نان حرام و چپاول ثروت مملکت و دست‌برد به بیت‌المال‌اند، به اشتباه، یا به عمد، متأسفانه  «آقازاده» نامیده می‌شوند! این‌ها که امروز خودشان را  «آقازاده» می‌نامند:

اولاً، عمدتاً ربطی به علماء و صاحبان مناصب معنوی در مملکت ندارند که هیچ، بلکه پدران‌شان بویی از علم و معرفت و معنویت نبرده‌اند!

دوم، با شناخت نزدیک، می‌توان شهادت داد که، قریب به‌اتفاق پدران ایشان، تا همین اواخر، کفش پاره و لباس مندرس و زندگی فقیرانه‌شان، مهم‌ترین سرمایه معنوی زندگی‌ ایشان بوده!

سوم، به‌تدریج که از سرچشمه زلال انقلاب و جنگ دور شدیم، زمینه فساد مالی اداری آن چنان گسترده و لجام گسیخته شد، که «دست‌برد به منابع ثروت و تصرف منابع قدرت»، تبدیل به ارزش اجتماعی شد! «رانت»، شد اسم مستعار دزدی و چپاول! «رانت‌خواری» بسیار «شیک و مجلسی» نشست در دل و ذهن صاحب‌منصبان! 

چهارم، به آن میزان که حجم تصرف و سلطه بر منابع قدرت و ثروت بیش‌تر شد، و از صدر و سرچشمه انقلاب دور شدیم، فرزندان «حضرات آقایان گدازاده پیشین، و بالانشین امروز»، مدعی شدند و جای پدران را پُر کردند! مشخصاً و با نام و نشان می‌شناسیم کسانی را که با کفش پاره و شکم گرسنه، منصبی را گرفتند و به طرفة‌العینی، با فروش دین و ایمان و آخرت خود، و با چند «زیر و بالا کردن»، خود و فرزندان خود را صاحب منابع متنوع ثروت ملی کردند!

پنجم، بی‌پروایی و جسارت و بی‌شرمی، موجب چشم و هم‌چشمی شد! گعده‌های مقاماتی! سایه پیدا کرد! «بچّه‌»ها در حاشیه پدران‌شان، (حضرات صاحب‌منصب)، خودشان گعده خودشان را پیدا کردند و به اتّکای نفوذ و دست‌رسی پدران (و بعضاً مادران)، برای دست‌رسی‌های خودشان، سرقفلی و قیمت گذاشتند! شبکه‌های نفوذ و زد و بند، در جوف دفاتر پدران، شکل گرفت! باندهای فروش «تصمیمات سیستمی، احکام، بخشنامه‌ها، مجوّزات، اطلاعات مالی پولی بانکی و اطلاعات ذی‌قیمت اقتصادی و مبادی ورود و خروج مال و ثروت، موافقتنامه‌ها، و.... هزاران منبع دیگر تولید رانت» بین فرزندان حضرات آقایان گدازاده دیروز، سازمان یافت! 

ششم، این گونه شد که، طبقه جدید مرکب از گدازادگان دیروز، شدند طبقه برگزیده امروز! افتادند به جان عصاره‌های منابع حیات این ملت و مملکت! نمی‌دانم چرا، ولی، فرض کنیم کسی که اولین بار، نام این پدیده را، «آقازادگی» گذاشت، خودش قبل از انقلاب، یک کارگر ساده بوده، و بدون هیچ دلیلی، ناگهان تا عالی‌ترین رده‌های اجرایی حساس کشور پیش رفته! فرض کنیم او هم مانند بسیاری دیگر از مقامات، تازه سال‌ها پس از انقلاب و گذران مسیر «بالاروی»، به فکر «تحصیل مدرک»! افتاده، دیپلم، و بعد دکتری و فوق‌لیسانس و بعد لیسانس! و چه گرایشی ساده‌تر از علوم انسانی! و ساده‌تر از همه، «علوم اجتماعی»! فرض کنیم که، «آقای دکتر»! به رسانه هم علاقه‌مند بودند و از رسانه هم بهره‌ها بردند! فرض کنیم آن روز که پدیده «گدازادگان دزد و نوکیسه» را با عنوان «آقازاده‌ها» بسته‌بندی رسانه‌ای کرد، هنوز کفش‌اش پاره بود و فرزندانش گرسنه!

امّا، او نیز یکی بود مانند دیگران! ناگاه دست‌رسی به «بالاوپایین» کردن منابع عظیم مال و ثروت، با بی‌پروایی و بی‌حیایی عموم «رانت‌خواران» عجین شد، و آقای دکتر ما هم، خودش و فرزندانش شدند جزو دستهٔ «آقایان و آقازادگان»! حالا فرزند او، در کنار فرزندان بیست مقام ارشد دیگر که دست‌رسی‌های فوق‌العاده به منابع ملی دارند، «گروه ۲۱» را راه‌انداخته‌اند، و بر بزرگ‌ترین کارتل و تراست‌های بخش خصوصی مملکت، حکم می‌رانند!

هفتم، این‌ها که در مدیا و فضای مجازی خودشان را «آقازاده» معرفی می‌کنند، این‌ها تفاله‌های آقازادگی جعلی هم نیستند!  این‌ها تازه، عقده‌ای‌هایی هستند که یک ساعت رولکس و یک ماشین پورشه و یک کیف لویی‌ویتان، برایشان خیلی جلوه دارد! آقازاده‌های! واقعی، عارشان می‌شود که چهره و نام علنی کنند! این بیچاره‌ها، قربانیان فشار افکارعمومی بر این پدیده «گدازادگان قارون‌شده» هستند! کسی که با یک ماشین بنتلی یا ساعت رولکس فول‌دایموند و یک استوری ترند شده در اینستا، خودش را «آقازاده» معرفی می‌کند و عربده می‌کشد و به ملت توهین می‌کند، در دایره «آقازاده‌ها»! پِهِن هم بار‌ش نمی‌کنند! یا کسی که می‌گوید «دیگران خون دادند و ما پول می‌دهیم!» (که حقّاً نه تنها پولی نداده‌اند، بلکه پول این ملت را هم دزدیده‌اند!) در جمع آقازاده‌ها، عددی نیست! این‌ها شهوت مطرح شدن دارند! 

«آقازاده‌های»! اصلی، در واقع همان مافیای واقعی ما هستند! آن شاه‌مهره‌ها، که بسیار مخفی و پوششی و «کاردرست» سازماندهی کرده‌اند! امثال «گروه ۲۱»، که حتی ورود به ساختمان دفترشان از ورود به امنیتی ترین اماکن مملکت، سخت‌تر است! همان گدازاده‌هایی که پدرانشان شاید در اول انقلاب، صادقانه وارد دستگاه شده باشند اما، به‌تدریج راه گم کرده، و  با هزار توجیه، نفوذ و اقتدار امانتی خود را در اختیار زدوبندهای پول‌ساز فرزندان خودشان گذاشته‌اند! امروز بهترین نام برای این پدیده، «دزدزاده» است! این‌ها گدازادگان دزد هستند! این‌ها آقازاده نیستند! 

هشتم، آن شخصی که خود نیز گدازاده بود و مستضعف، و با کفش پاره و شکم گرسنه وارد انقلاب شد، و خود روزی به غلط، نام این پدیدهٔ زشت و مخرب را «آقازادگی» گذاشت شاید هرگز تصور نمی‌کرد که، روزی «خیاط در کوزه افتد»! و خودش و فرزندانش با همین تابلو، شناخته شوند! توجه افکارعموی به این آشغال‌های بی‌بُتّه که مانند زالو از ‌ خون ملت ارتزاق می‌کنند، به‌ویژه اگر مدال «اقازادگی» به این‌ها داده شود، این جماعت «گدازاده دزد» را ارضاء می‌کند و اصل فاجعه را در امان می‌گذارد! نام این‌ها «دزدزاده» است!

آخر، اگر حکومت یکی مانند ابوذر را بگمارد تا از حیثیت انقلاب و نظام و امام و ملت و رهبری و شهدا و پاک‌دستان نظام حمایت کند، آن‌گاه این‌ آشغال‌ها جرأت نمی‌کنند  که با گردن‌کلفتی و جاهلی به ملت اهانت کنند! این‌ها «گدازادگان دزد» هستند، که حکومت باید تمام اموال حرام ایشان را مصادره کرده به بیت‌المال برگرداند. اگر حکومت داد نستاند، این‌ها دمار از روزگار حکومت و ملت می‌ستانند! 

ای حکومت، ای نظام، ای انقلاب، ای رهبر آزاده، شما تنها نیستید و تنها نخواهید ماند، شما ابوذر و عمار و یاسرها را دارید هنوز! شما این ملت آزاده و تشنه عدالت را دارید! شما امر کنید، ملت آماده است که داد نظام و انقلاب و شهدا و آزادتان و ایثارگران واقعی، و حقوق این مملکت را از «گدازادگان‌ دزد» استیفا کند!

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.