تئوریسین‌های اقتصادی دهه ۶۰ اگرچه اکنون خود را نهادگرا می‌خوانند اما در عمل به هیچکدام از آموزه‌های نهادگرایان شهیر چون داگلاس نورث، عجم‌اوغلو و دسوتو وفادار نیستند. به همین دلیل هم‌اکنون با اقتصاددانانی مواجه هستیم که تئوریسین اقتصاد رانتی و سرمایه‌داری دولتی شده‌اند.

در مکتب سرمایه‌داری دولتی، سازماندهی اقتصادی به گونه‌ای انجام می‌شود که بازی برد-برد اقتصادی بین مردم به بازی برد-باخت تبدیل می‌شود و اکثریت مردم خود را در صف بازندگان می‌بینند. (همانند دوره چهارماهه دلار ۴۲۰۰ تومانی که عده قلیلی از آن نفع بردند و‌اکثریت مردم در صف بازندگان قرار گرفتند و هم‌اکنون بوروکرات‌های دولتی و برخی اقتصاددانان دنبال احیای آن هستند)

«هرناندو دسوتو» می‌گوید بازی برد-باخت اقتصادی زمانی شکل می‌گیرد که سیاستگذاری و قانونگذاری به جای اینکه برای «خلق ثروت» به کار گرفته شود برای «بازتوزیع ثروت موجود» مورد استفاده قرار گیرد. دولتی در این مسیر قرار می‌گیرد که قادر به تشخیص این حقیقت نیست که ثروت ملی را می‌توان یا یک نظام مناسب نهادها رشد و گسترش داد به گونه‌ای که حتی محروم‌ترین اعضای جامعه هم در فرآیند خلق ثروت مشارکت کنند.

این نوع نظام اقتصادی معمولا برای حمایت از محرومان سازماندهی می‌شود ولی تجارب جهانی نشان می‌دهد که در تمام موارد به ضد خود تبدیل می‌شود. این رویکرد علاوه بر خروجی متناقض، باعث هدایت اقتصاد به دایره بسته خودتخریبی می‌شود که خروج از آن جز با تغییر رویکرد امکان‌پذیر نیست.

در این دایره بسته، نیروهای اقتصادی به جای خلق ثروت در گروه‌های پیدا و پنهانی سازماندهی پیدا می‌کنند که هدف اصلی‌شان جذب منابع توزیعی (بخوانید رانت‌ها) به سمت خود است. بنگاه‌های اقتصادی نیز به جای اینکه به رقابت برای خدمت‌رسانی بهتر به مصرف‌کنندگان هدایت شوند به رقابت برای ایجاد روابط نزدیک با مقامات و بوروکرات‌ها هدایت می‌شوند.

بنابراین، آن نظام اقتصادی که تنها هدفش بازتوزیع رانت است نه به خلق ثروت کمکی می‌کند و نه حال و روز فقیران را بهتر می‌کند بلکه فقط به آنهایی نفع می‌رساند که برای برقراری ارتباط نزدیک با «بوروکراسی توزیع رانت» سازماندهی پیدا کرده‌اند و نتیجه این اتحاد چیزی جز سرمایه‌داری دولتی نیست.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.