مصطفی هاشمی طبا، در ۳۵ سالگی وزیر صنایع دولت مستعجل محمدجواد باهنر شد، پس از رأی اعتماد مجلس به میرحسین موسوی تا سال ۱۳۶۳ در همان وزارتخانه به کارش ادامه داد، در سال ۱۳۶۵ به کمیته ملی المپیک رفت و دو سالی آنجا ماندگار شد. از سال ۱۳۷۲ به مدت هشت سال معاون رؤسای‎جمهوری وقت و رئیس سازمان تربیت بدنی بود و از سال ۱۳۷۵ نیز صندلی ریاست کمیته ملی المپیک را مجدداً پس‌گرفت و تا سال ۸۳ بر آن تکیه زد. هاشمی‎طبا که خود از بنیانگزاران حزب کارگزاران سازندگی بود، برخلاف حمایت این حزب از محمد خاتمی در انتخابات ۱۳۸۰ کاندیدای ریاست‌جمهوری شد و این شاید در کنار همکاری‎اش برای تأسیس کارگزاران از معدود فعالیت‎های سیاسی متعارف او تا آن زمان به شمار می‎آمد، کاندیداتوری‌‌ای که البته بنا به گفته‌‌ها برایش کم‎هزینه نیز نبود و به کنار گذاشته‌شدنش از کارگزاران منتهی شد.

 

از آن روز و پس از پایان دولت اصلاحات، هاشمی‎طبای ۶۰ ساله را نه‌‌تنها با سیاست که با ورزش نیز کاری نبود. چنان‌که در ترکیب کابینه‎ی مهرورزانِ اینک بهاراندیش هم جایی برای این پیرمرد وجود نداشت و در نتیجه رئیس سابق سازمان تربیت بدنی تا سال ۸۸ به‎کلی از عرصه فعالیت‎های اجرایی و سیاسی به کناری رفته بود. با اعلام کاندیداتوری میرحسین موسوی اما مجدداً نام هاشمی‌طبا به عنوان یکی از حامیان وی مطرح شد و او در کنار محسن صفایی‌فراهانی از اعضای فعال ستاد ورزش نخست‎وزیر دوران جنگ بودند. پس از پایان انتخابات ۸۸، نام هاشمی‎طبا نیز در زیر انبوهی از اخبار  آن روزها گم شد تا این‎که باردیگر و در ۷۱ سالگی کاندیدای انتخابات ریاست‌جمهوری شد و در نهایت نیز راهی عجیب و یادآور تصمیمات کاندیداهای انتخابات در دهه‎ی ۶۰ را در این کارزار برگزید؛ به نفع حسن روحانی کنار نکشید، اما اعلام کرد که خود او نیز به روحانی رأی می‎دهد.

حالا هم که با او به گفت‌‌وگو می‎نشینیم همان هاشمی‎طبایی در برابرمان قرار دارد که ادبیات و دغدغه‌های متفاوتش را در جریان مناظره‎های انتخابات ۹۶ شنیده بودیم؛ به شدت نگران مسائل زیست محیطی و بحران‎های ناشی از آن در کشور است، سیاست‎ورزی حاکمیت و دولت را محافظه‎کارانه و توآم با دلشوره و نگرانیِ - به اعتقاد خودش بی‎دلیل -  ارزیابی می‎کند و  باور دارد برخلاف آنچه مسئولان فکر می‌‌کنند، بر زبان نیاوردن حقایق کشور و درمیان نگذاشتن آن‎‎ها با مردم آسیب‎هایی به مراتب بیشتر از گفتنش به همراه دارد. او تلویحاً در این مصاحبه به بیان این موضوع می‌پردازد که برخلاف آنچه در ظاهر به نظر می‎آید، حاکمیت و تمامی دولت‎های پس از انقلاب، یک هدف مشترک را دنبال کرده‎اند و آن هدف چیزی جز صرف سرمایه کشور برای تأمین معیشت روزانه مردم نبوده است. هاشمی‌طبا در این‎باره می‎گوید: « اصل قضیه این است که حاکمیت جمهوری اسلامی می‌خواهد مردم منتفع شوند و نمی‌شود گفت که این اتفاق نیفتاده است، اما وقتی ۴۰۰ هزار چاه غیرمجاز در کشور حفر می‌شود و برای آنکه مردم استفاده کنند و راضی باشند، با این موضوع برخورد نشده، آب کشور رو به اتمام است... یعنی سیاست‌هایی که به رشد نقدینگی می‌انجامد و نابودی اقتصاد کشور را به دنبال دارد، همه مثلاً در جهت این بوده که به مردم کمک شود، اما در حقیقت این سورنا را از سرگشادش نواختن است.»

او همچنین معتقد است تمامی شخصیت‎ها و نهادهایی که علیه اقدامات اقتصادی دولت حسن روحانی، بیانیه، قطعنامه و نامه می‎نویسند، اگر خودشان جای رئیس دولت باشند همان راه روحانی را می‎روند و حاضر به اجرای گفته‎های خود نیستند؛ راهی که البته از دید هاشمی‌طبا نتیجه‎ای جز نابودکردن آینده کشور ندارد. کاندیدای انتخابات ۹۶  اقدامات اخیر دولت را در تلاش برای کنترل قیمت ارز و تعیین بهای بخش عمده‎ای از ارز در بازار را نیز شکست‎خورده ارزیابی می‌‌کند و می‌‌گوید: «اصلا سیستم بازار آزاد این شکلی نیست. ما اساسا به این دلیل که پیگیر تئوری‌های کتابی بوده‌ایم به مشکلات فعلی رسیده‌ایم. اقتصاد آزاد را زمانی باید مطرح کرد که ما با دشمن درگیر نباشیم، تحریم نباشیم. ما الان اقتصادمان جنگی است و اصلاً اقتصاد آزاد در این شرایط معنایی ندارد.»

در نهایت این‎که هاشمی‌طبا معتقد است مشکلات کنونی با رفتن روحانی و آمدن دیگری حل نمی شود بلکه این حاکمیت است که باید تکلیف خود را با برخی موضوعات اجتماعی و سیاسی مشخص کند و مواضعی بگیرد که با واقعیات تطابق بیشتری داشته باشد. او در این باره می‎گوید: « مشکلی که ما در کشور با آن روبه‌رو هستیم این است که حاکمیت درباره برخی مسائل اجماعی دارد که ممکن است نوشته شده هم نباشد، اما همه همان فکر را قبول دارند و آن سیاست‌ها ما را به بحران نزدیک می‌کند. من فکر می‌کنم اگر این سیاست‌های فعلی ادامه پیدا کند نه این دولت نه هیچ دولت دیگری با موفقیت همراه نمی‌شود. مسئله فقط هم مسئله دولت نیست، مسئله حاکمیت است.»

 

مشروح گفت‎وگوی ایسنا با مصطفی هاشمی‎طبا را در ادامه می‎خوانید:  

اخیراً شاهد بودیم که برخی از کاندیداهای انتخابات ۹۶  راهکارهایی برای عبور از وضعیت فعلی خطاب به رئیس دولت و سایر مسئولان منتشر کرده‎اند و از سوی دیگر برخی نهادها هم به بیان راهکارهایی در این زمینه می‌پردازند، حال اگر در شرایط فعلی با توجه به مشکلات و مسائل گوناگون و گسترده، شما جای آقای روحانی بودید، چه می‌کردید؟

مشکلی که کشور ما با آن روبه‌روست مشکل فرد یا شخص نیست که آقای روحانی باشند یا نباشند یا احیاناً بنده باشم یا نباشم. به نظرم مشکلی که ما در کشور با آن روبه‌رو هستیم این است که حاکمیت درباره برخی مسائل اجماعی دارد که ممکن است نوشته شده هم نباشد، اما همه همان فکر را قبول دارند و آن سیاست‌ها ما را به بحران نزدیک می‌کند. ما اصلاً مسئله ترامپ و تحریم را فراموش کنیم و فکر کنیم وجود ندارند. آیا شرایط کشور ما مناسب است؟ همه در این ۴۰ سال دنبال این بودند که تمام مردم کشور از نعمات برخوردار شوند، اما نکته این است که تمام دولت‌هایی که در این ۴۰ سال سر کار بودند از جیب خورده‌اند و امروز هم آقای روحانی همان سیاست‌هایی را دارد که همیشه بوده است، حالا شاید مقداری کمتر یا مقداری بیشتر. پس با تغییر آدم‌ها مشکلی حل نمی‌شود. امروز اگر آقای قالیباف یا رئیسی هم بیاید همین وضع است.

آن چیزی که آقای قالیباف نوشته است حرف‌های خوبی است اما هیچ‎کس حاضر به اجرای آن نیست از جمله مجلس؛ مجلس شورای اسلامی بودجه کل کشور را تصویب می‌کند و این قانونی است که آقای روحانی باید به آن عمل کند و باید برای اجرای آن درآمد کسب کند، یعنی باید ارز بخرد، ارز بفروشد، مالیات بگیرد، عوارض گمرک دریافت کند و واردات داشته باشد. این‌که می‌گوییم دولت واردات نداشته باشد که نمی‌شود؛ هرکس دیگری هم که باشد باید همین کار را کند. همان آقای احمدی‌نژادی که شعارهای تندی هم می‌داد در زمان دولتش دلار افزایش قیمت سه‎برابری داشت، بنابراین ما نباید اصل قضیه را فراموش کنیم. اصل قضیه این است که حاکمیت جمهوری اسلامی ایران می‌خواهد مردم منتفع شوند و نمی‌شود گفت که این اتفاق نیفتاده است، اما وقتی ۴۰۰ هزار چاه غیرمجاز در کشور حفر می‌شود، برای آنکه مردم استفاده کنند و راضی باشند، با این موضوع برخورد نشده و آب کشور رو به اتمام است. این داستان ورود قاچاق و مناطق آزاد که مدت‌هاست درباره آن صحبت می‌کنند دوباره چند وقت پیش تصویب شد که بخش‌های دیگری از مرزهای ما نیز به مناطق آزاد تبدیل شود، یعنی سیاست‌هایی که به رشد نقدینگی می‌انجامد و نابودی اقتصاد کشور را به دنبال دارد، همه مثلاً در جهت این بوده که به مردم کمک شود، اما در حقیقت این سورنا را از سرگشادش نواختن است. روش غلط بوده و این روش همچنان ادامه دارد و حالا هم هیچ‎کس از مجلس و مجمع تشخیص و دولت - و همین مجلس خبرگان که بیانیه می‌دهد و آقای قالیباف که نامه می‌نویسد -  هیچ‌‎کدام حاضر به انجام چیزهایی که می‌گویند، نیستند، چرا که منجر به نارضایتی بخشی از جامعه می‌شود و چون با این‌ کار نارضایتی جدیدی ایجاد می‌شود، می‌گویند بگذارید همین‌طور که هست بماند.

سیاست‌های شخص آقای روحانی و دولت‌های ایشان را چگونه ارزیابی می‎کنید؟

این سیاست‌هایی که آقای روحانی در این پنج‎ساله پیش گرفته است از طرف کدام یک از مسئولان کشورمان مورد قبول قرار نگرفته شده و به آن اعتراض کردند؟ دولت وقتی به دنبال پول برود باید هم وارد همین فضا شود که ارز وارد کند. این کارها همه برای پول است، چرا که دولت باید حقوق کارمندانش را پرداخت کند. ما الان ۱۴ هزار طرح نیمه‌تمام داریم که رقم بسیار سنگینی برای تکمیل می‌خواهد، اما دولت جرأت نمی‌کند که آن‌ها را واگذار کند، چرا که می‌داند قوه قضائیه با طرح یک شکایت به دنبال این واگذاری‌ها می‌رود و آن‎ها را زیر سوال می‌برد در نتیجه آن راه نیز بسته می‌شود.

می‌خواهم بگویم که مطمئن باشید که با روی کار آمدن حتی اصلاح‌طلبان هم - چون می‌خواهند حمایت مردمی را داشته باشند -  اجرای آن به قول خودشان جراحی اقتصادی رخ نمی‎دهد، چرا که اگر بخواهند همین جراحی اقتصادی را انجام دهند باید در آن چاه‌های حفرشده را ببندند. باید بهره سپرده‌های مردم را کم کنند و هیچ‌کس حاضر به انجام چنین کاری نیست.

این‌که مثلاً بنده سخنرانی کنم و بگویم معیشت مردم باید خوب شود، هزینه‌ها کم شود و بهداشت مردم ارتقاء یابد یا در سیاست خارجی باید پیشتاز باشیم و پوزه استکبار را به خاک بمالیم، همه این حرف‌ها خوب است، اما باید ببینیم کدام یک از آن‎ها عملی است و تبعاتش چیست؟ هیچ‎یک از اقتصاددان‌های ما نیامده‎اند بگویند اجرای هر کدام از مدل‌های اقتصادی در ایران چه مزایا و چه نتایجی دارد و تبعاتش چه خواهد بود. فقط می‌آیند و ایراد می‌گیرند که البته این ایرادها نیز درست است، اما جایگزینی برای آن ارائه نمی‌کنند و مهم‌تر از آن، تبعات این عملکرد را نیز بیان نمی‌کنند، چرا که معتقدند اگر تبعات آن را بگویند در جامعه تأثیر بدی دارد. کشور ما از جهت اقتصادی و سرزمینی به شرایطی رسیده است که ادامه‌ی آن با این وضع ممکن نیست. ما باید از مردم استمداد کنیم و حقایق را به آنان بگوییم.

حقیقتی که باید به مردم گفته شود، مشخصاً چیست؟

این است که در آینده مردم باید تمتع‌شان از زندگی کم شود. البته منظور من مستضعفان نیستند، به آنان باید کمک شود، اما سایرین باید تمتع‌شان کم شود. دیگر نباید واردات کالا داشته باشیم. ما از خود آمریکا که این‎قدر با او ستیز داریم یخچال سایدبای‌ساید وارد می‌کنیم، از کره‎جنوبی که دیگر یک قطره نفت از ما نمی‌خرد، لوازم خانگی وارد می‌کنیم. باید به مردم بگوییم که یک شبه «شعب ابی‎طالب» دارد در کشور شکل می‌گیرد. ما اگر این کار را نکنیم به مشکل می‌خوریم. من می‌گویم اگر به مردم حقایق را بگوییم و آنان را با خود همراه سازیم، می‌توانیم در یک بازه زمانی ۱۰ ساله مشکلات را حل کنیم. باید به مردم بگوییم این حقوقی که به آنان می‌دهیم را نمی‌توانیم بیشتر کنیم، در حالی که دائم از این صحبت می‌کنیم که باید افزایش حقوق داشته باشیم. امروز می‌گویند که می‌خواهند دلار را به ۱۸ هزار تومان برسانند. اگر این اتفاق بیفتد باز هم پولی به دست دولت می‌آید و آن را بین مردم پخش می‌کند و نقدینگی ایجاد می‌شود و چنین سیاست‌هایی باعث تورم و وابستگی هرچه بیشتر ما به فروش نفت و امثال آن می‌شود. کشور ما زمین و منابع و آب و اقتصادش در خطر است و حال پرسش این است که ما نمی‌خواهیم این خطرات را دفع کنیم؟ نمی‌خواهیم برای آن برنامه‌ای داشته باشیم؟

 

علت سکوت آقای روحانی را در شرایط فعلی چه می‌دانید؟ چرا این حقایق یا حتی بیش از آن توسط رئیس‎جمهور با مردم درمیان گذاشته نمی‎شود؟

 آقای روحانی چرا نمی‌گوید؟ دلیلش این است که می‌خواهد به خیال خود مصالح نظام را حفظ کند و فکر می‌کند با گفتن این حرف‌ها یک ناامیدی در مردم شکل می‌گیرد. هم آقای روحانی و هم آقای جهانگیری می‌آیند صحبت می‌کنند و می‌گویند باید به مردم امید داد. امید که با حرف‌درمانی انجام نمی‌شود. اگر آنان بیایند و از چیزهایی که لازم است مردم در جریانش قرار بگیرند، سخن بگویند باید سیاست‌های متناظر با آن را نیز بیان کنند و از آنجا که این سیاست‌ها مورد تایید حاکمیت ما نیست و بنابراین آنان چیزی نمی‌گویند و با خود فکر می‌کنند که بگذارید این چند سال هم بگذرد، ما برویم و شخص دیگری بیاید. گفتن این حقایق یک اراده عمومی در نظام را می‌طلبد که بیاید و این حرف‌ها را به مردم بگوید. البته برخی می‌گویند اگر مردم چنین حرف‌هایی را بشنوند جوش می‌آورند ولی همان‌طور که مردم ما شهادت و اسارت را تحمل کردند امروز هم می‌توانند چنین شرایطی را تحمل کنند، این‌که دیگر از شهادت و اسارت شدیدتر نیست.

اعتراضاتی که در دی‌ماه سال گذشته رخ داد را چطور تحلیل می‌کنید؟

 

برای این‌که ما همیشه به آنان وعده خوب‎شدن می‌دهیم، اما بدتر می‌شود. مدام می‌گوییم معیشت مردم بهتر می‌شود، اما آنان به بازار می‌روند و می‌بینند قیمت‌ها دوبرابر شده، وقتی چنین چیزی را می‌بینند معترض می‌شوند؛ اما وقتی به آنان بگوییم وضعیت چگونه است ماجرا فرق می‌کند. البته این را هم بگویم که بسیاری از مشکلات امروز ما به خاطر دلسوزی‌ مسئولان برای مردم بوده است، به این صورت که منابع مالی کشور را به جای آن‎که برای آیندگان سرمایه‌گذاری کنیم، خرج روزانه مردم کرده‌ایم. مثلاً دولت دو، سه میلیون نفر حقوق‌بگیر دارد که هر ماه حقوقشان را داده است و مدام هم می‌گوید که کارمندانم راندمان کاری پایینی دارند. البته من معتقدم که خیلی‌‌ها هم در ادارات دولتی کار می‌کنند، اما آنچه که در مرکز آمار و مراکز مشابه آن ارائه می‌شود این است که راندمان کاری پایین است. این نشان‌دهنده چیست؟  نشان‎دهنده این است که دولت دارد به کسانی که به قول خودش دو ساعت یا سه ساعت در هفته کار می‌کند حقوق ماهانه می‌دهد. وقتی سیاست ما این است برای این‌که زندگی مردم بهتر شود چنین کارهایی می‌کنیم، در حالی که آینده مملکت به خطر افتاده است. یک روش می‌گوید پول به مردم بدهید که خوشحال باشند و خوب زندگی کنند یک روش هم می‌گوید که پول را برای مردم سرمایه‌گذاری کنید تا مردم کار کنند، زحمت بکشند و از سرمایه‌گذاری‌شان پول در بیاورند.

 

درباره افزایش قیمت دلار نیز بحثی وجود دارد که می‌گویند این افزایش قیمت به دلیل حرکت دولت به سوی یک اقتصاد بازار آزاد و آزادسازی قیمت‌هاست که طی آن بخشی از ارز مورد نیاز برای کالاهای اساسی توسط دولت تأمین و مابقی ارز در بازار تآمین قیمت شود، نظر شما چیست؟

این کار اولاً رانت عجیبی ایجاد می‌کند و در ثانی کارخانجات و تولیدی‌های ما نقدینگی ندارند و نمی‌توانند ارز را با آن قیمت گران خریداری کنند. کما این‌که الان برخی از تولیدی‌های ما دارند به سمت توقف فعالیت می‌روند. این اصلاً بازار آزاد نیست. اولاً اگر کسی می‌گوید بازار آزاد باید به تبعات آن نیز اشاره کند. در ثانی باید مشخص شود که حد یقف ارز چقدر است. اول گفتند که در هشت‎هزار یا نه‎هزار تومان متوقف می‌شود، اما امروز می‌بینیم که این قیمت به سیزده‎هزاروپانصد تومان رسیده است. کارخانجاتی که می‌خواهند به سمت تولید بروند باید به موازات افزایش قیمت ارز، قیمت کالاها و نیز حقوق کارکنان‌شان را افزایش دهند. نمی‌توانند که وقتی یخچال دو میلیون تومانی، شش میلیون تومان می‌شود به کارگرشان همان حقوقی را بدهند که در گذشته می‌دادند.

اصلاً سیستم بازار آزاد این شکلی نیست. ما اساساً به این دلیل که پیگیر تئوری‌های کتابی بوده‌ایم به مشکلات فعلی رسیده‌ایم. ما باید مشکل خودمان را خودمان حل کنیم و راه‌حل مخصوص خود را داشته باشیم. اقتصاد آزاد را زمانی باید مطرح کرد که ما با دشمن درگیر نباشیم، تحریم نباشیم. ما الان اقتصادمان جنگی است و اصلاً اقتصاد آزاد در شرایط فعلی معنایی ندارد. الان ترامپ گفته هر هواپیمایی که از روی ایران رد شود را تحریم می‌کنیم. معنی‌اش این است که «لوفتانزا»، «اتریش ایرلاین» یا سایر شرکت‌های هواپیمایی یا خارجی که به ایران می‎آیند یا نباید به ایران بیایند یا نباید به آمریکا بروند. آنان کدام را انتخاب می‌کنند؟ نهایتاً هفته‌ای یکبار به ایران پرواز می‌کنند و ده‎ها بار به آمریکا. معلوم است که آمریکا را انتخاب می‌کنند. ما باید قبول کنیم که اقتصادمان جنگی است و این را هم باید به مردم بگوییم. نمی‌شود کشوری بخواهد در خارج سرستیز با نیروهای استکباری داشته باشد-  که البته به حق انجام می‌شود - و در داخل مدام بگوید که رفاه مردم مهم است و صحبت‌هایی از این قبیل.

 

فکر می‌کنید مردم پیگیر سیاست‌ها در ارتباط با سایر کشورها باشند؟

ما سیاست‌هایمان منطبق با استکبارستیزی نبوده است، اما ۴۰ سال آن را ادامه داده‌ایم. اگر من می‌گویم اقتصاد جنگی یعنی این‌که در این شرایط پول‌مان را حفظ کنیم و آن را بیهوده به هدر ندهیم. به چه دلیل ما چندین پرواز خارجی به کشورهایی نظیر ترکیه یا گرجستان داریم که بخش عمده‌ای از آن به دلایل تفریحی انجام می‌شود ؟- که البته الان هم کمتر شده است- من می‌گویم باید در شرایط فعلی سعی کنیم پول‌مان را در کشور ذخیره کنیم و آن را با سرمایه‌گذاری به داد اقتصاد کشور برسانیم. ما داریم در کشور ریخت‎وپاش می‌کنیم به جای این ‌کار، به دنبال سرمایه‌گذاری باشیم. حاکمیت مدام به دنبال این است که به مردم تلقین کند که وضعیت خوب است، در حالی که چنین نیست. در حال حاضر دولت به کارخانه‌ها گفته است که بروند و مابه‌التفاوت کالاهایی که وارد کرده‌اند را به گمرک پرداخت کنند و کالاهایشان را دریافت کنند، یعنی در حال حاضر هم باز دولت به دنبال پول است. میلیون‌ها تن کالا در گمرک مانده است و این در حالی است که کارخانه‌ها نقدینگی ندارند که بروند کالاهایشان را از گمرک بگیرند. می‌گویند الان بین وزارت بهداشت با گمرک تفاهم‌نامه‌ای امضاء شده است که تسهیلات گمرکی کمتر گرفته شود، این چه مسخره‌بازی است؟ چرا باید بین دو بخش دولت تفاهم‌نامه امضاء شود که چه اتفاقی بیفتد؟ آنان باید وظیفه‌شان را انجام دهند. ضمن این‌که آن توافق‌نامه را هم در کوزه می‌گذارند و آبش را می‌خورند.

نقش نهادهای نظامی در اقتصاد را چه‌طور ارزیابی می‌کنید؟

من بارها گفته‌ام که با حضور نهادهایی چون قرارگاه خاتم در اقتصاد کشور بسیار موافقم به شرط این‌که در شرایط مساوی با بخش خصوصی کارها را پیش ببرند، یعنی اگر قرار است یک پل ساخته شود و شرایطی برای آن در نظر گرفته شده هر کدام از شرکت‌های پیمانکار - که حالا می‌خواهد قرارگاه خاتم باشد یا یک شرکت بخش خصوصی – که قیمت بهتری داد و شرایط مالی‌اش بهتر بود، کار را انجام دهد، اما الان اینگونه نیست. من اگر یک شرکت خصوصی داشته باشم و بخواهم وارد چنین کاری شوم باید بروم و یک ضمانت‌نامه بانکی بیاورم، در حالی که قرارگاه خاتم اگر فرمانده‌اش پای آن برگه را امضاء کند کافی است؛ این نمی‌شود شرایط مساوی، من با این بخشش مخالف هستم. من با حضور نهادهای نظامی در کار سازندگی کشور موافقم، اما در واردات و کارهای بانکی خیر. این بانک‌هایی که الان با حمایت نهادهای نظامی شکل گرفته‌اند را به هیچ عنوان مناسب نمی‌دانم.

به نظر شما حضور نظامیان در عرصه اقتصادی منافاتی با وصایای امام خمینی (ره) ندارد؟

نظامیان درگیر سازندگی کشور شده‌‌اند و من این گفته را که با این کار، اسم حضور آنها در اقتصاد را عوض می‌کنیم قبول ندارم. مثلاً  آقای سردار احمدی مقدم فرمانده سابق نیروی انتظامی در زمان آقای احمدی‌نژاد دو محموله نفتی را به ارزش ۷۰ و ۸۰ میلیون دلار را به فروش رساندند. فروش نفت چه ربطی به ایشان دارد؟ ایشان گفتند که من پول حاصل از یکی از این محموله‌ها را به حقوق پرسنلم اختصاص دادم و پول محموله دیگر را به تعاونی ناجا دادم. این کار خلاف است. من می‌گویم که نظامیان وارد کار سازندگی بشوند، اما ورودشان در مسائل اقتصادی به این شکل نادرست است.

آیا نسبت به حضور آنان در عرصه سازندگی یا اقتصادی، نظارتی هم انجام خواهد شد و ابزار لازم برای این کار وجود دارد؟

سازمان برنامه و بودجه مکانیزم‌های بسیار خوبی را در این زمینه دارد. مثلاً فرض کنید قرارگاه خاتم بخواهد یک پل بسازد. اول باید ضمانت‌نامه‌اش را به شهرداری بدهد و بعد وارد پروژه شود. وقتی وارد پروژه شد یک پیش‌پرداخت می‌گیرد و آن پیش‎پرداخت وقتی دریافت شد متعهد است که کار کند، اما وقتی ضمانت‌نامه بانکی ندهد آن وقت چطور می‌توان به این‌که پیش پرداخت در پروژه صرف می‌شود مطمئن باشد؟ البته خود قرارگاه خاتم سازوکار نظارتی خودش را دارد و مقررات پیمانکاری سازمان برنامه و بودجه هم مکانیزم‌های نظارتی خود را دارد و کسی نمی‌تواند خرابکاری کند، مگر این‌که سوءاستفاده و دزدی شود؛ مثلاً صورت وضعیت قلابی تهیه کند، اما وقتی شرایط نامساوی باشد پیش‌ پرداخت را می‌گیرد و ممکن است کار هم نکند. البته تاکید می‌کنم که ممکن است، شاید هم کار کنند. وقتی چنین اتفاقی بیفتد هر کس برود به فرمانده بگوید که شما پیش‎پرداخت گرفتید و کار نکردید می‌گوید گرفته‌ام که گرفته‌ام، دست شما به هیچ جا بند نیست! یا مثلاً این‌که می‌گوییم بانک قوامین حمایت ناجا را دارد، پرسش این است که مگر بقیه بانک‌ها نیروی انتظامی پشتشان است؟ این‌طور کارها درست نیست.

آیا باز هم شاهد اتفاقاتی شبیه اعتراضات دی‌ماه خواهیم بود؟

به نظر من تشتت موجود در حاکمیت ما آنقدر شدید است که پیش‌بینی هر چیزی را می‌توان کرد. حتی ممکن است باز هم شاهد اعتراضات شبیه دی‌ماه باشیم که البته امیدوارم چنین اتفاقی نیفتد، اما من بیشتر تشتت آرا را در مسئولان می‌بینم و گروهی هم ظاهراً مصونیت دارند و هر کاری که دلشان می‌خواهند انجام می‌دهند. اما آقای روحانی سیاست خارجی نقطه قوت کارش بوده است. پرونده ما در شورای امنیت ذیل ماده ۷ ما قرار گرفته بود که اجازه می‌داد کشورهای دیگر به ما حمله کنند، در حالی که امروز موضع ما در دنیا بسیار تغییر کرده است. موضع ما در دنیا این است که به صلح پایدار در منطقه متعهد بوده‌ایم و امروز این آمریکاست که به عدم پایبندی به تعهداتش در دنیا شناخته می‌شود و حتی می‌بینیم که اروپا نیز در برابر آمریکا ایستاده است.

آیا تاکنون این به اصطلاح دعوای میان اروپا و آمریکا سودی برای ما داشته است؟

ما از درگیری با دنیا سودی نمی‌بریم. ما مدام در حال هزینه‌کردن و ضرر کردن هستیم، اما اتفاقاً نقطه قوت آقای روحانی سیاست خارجی‌اش است و برجام خدمت بزرگی به مردم ایران بود. سیاست خارجی آقای روحانی و تیم‌شان بسیار موفقیت‌آمیز بود و بسیار برای کشور منافع ارزنده در بر داشته است. امروز دیگر شرایط این نیست که همه با ما دشمنی کنند و قطعنامه‌های سازمان ملل علیه ما باشد. الان هرچه هست عدم تعهد آمریکا و سیاست‌های به اصطلاح ماجراجویانه آمریکاست که مطرح است و این به نظرم یک پیروزی مهم برای مردم ماست و نباید آن را فراموش کنیم.

اتفاقا نظام ما نیز در قبال خروج آمریکا از برجام عاقلانه رفتار کرده است و الان هم داریم عاقلانه رفتار می‌کنیم. ما نباید دنبال‌روی آمریکا باشیم. او نباید سیاست‌اش را به ما دیکته کند. ما اگر از برجام خارج می‎شدیم یعنی از سیاست‌های آمریکا تبعیت می‌کردیم، در حالی که ما باید خودمان سیاست‌های خودمان را داشته باشیم. الان اروپا می‌گوید ما با شما همکاری می‌کنیم، ما باید در این زمینه سیاست خودمان را داشته باشیم. همان‌طور که اروپا هم سیاست خود را دارد. ما در دین‌مان هم داریم که به عهد خود پایبند باشیم. درست است که ترامپ و آمریکا با این کار به ما خسارت وارد کرده اما به خودش نیز خسارت معنوی زده است.

مسیر اصلاحات و اعتدال در انتخابات ۱۴۰۰ نیز ادامه پیدا می‌کند یا شاهد شکل‎گیری یک جریان تازه خواهیم بود؟

من فکر می‌کنم اگر این سیاست‌های فعلی ادامه پیدا کند نه این دولت نه هیچ دولت دیگری با موفقیت همراه نمی‌شود. مسئله فقط هم مسئله دولت نیست، مسئله حاکمیت است. الان مثلاً قوه‎قضائیه شروع کرده به برخورد با کسانی که کالاها را انبار کرده‌اند، با این کار که مشکلی حل نمی‌شود. ما اول باید مسئله‌ی کشور را مطرح و بعد آن را حل کنیم. به نظرم هیچ مهم نیست که در انتخابات ۱۴۰۰ اصلاح‌طلب بیاید یا اصولگرا. باید یک کسی بیاید که با صداقت با مردم برخورد کند و همه مسائل را برای آنان بگوید و روش حل مسائل را نیز به مردم ارائه کند. نه این‌که ما می‌خواهیم یک دریاچه ارومیه را احیاء کنیم ولی نمی‌توانیم. ما آینده مملکت‌مان خیلی مهم است و گرنه اعتراضاتی که انجام شد، دو دفعه‌اش جمع می‌شود، سه دفعه‌اش جمع می‌شود، آخرش مردم در دل‌شان که می‌توانند ناراضی باشند.

به نظر شما آقای روحانی در سخنرانی سازمان ملل باید به چه مسائلی اشاره کنند؟

در این مدت آمریکا گاف‌های زیادی داده است. من فکر می‌کنم اگر همه حرف‌هایی که آمریکا زده است و عملکردی که داشته است به خصوص این‌که یک قطعنامه‌ای شورای امنیت را نیز نقض کرده است اگر این موارد مطرح شود و در یک بیان موجز و مختصر ارائه شود از آن جهت که ما دست بالا را در سیاست خارجی داریم می‌تواند تاثیرگذار باشد.

در آینده امکان مذاکره ایران با آمریکا وجود دارد؟

من فکر می‌کنم که با این حاکمیت آمریکا اصلاً نمی‌شود مذاکره کرد. من جزء کسانی بودم که موافق مذاکره با آمریکا بودم، اما فصل‌الخطاب ما رهبری است. وقتی حضرت عباس (ع) شب عاشورا با شمر صحبت می‌کند دیگر ما چرا صحبت نکنیم؟ مگر صحبت کردن دلیل بر تسلیم است؟ ما در دوران جنگ هشت‎ساله با عراق نیز کنسولگری‌های‎مان در این کشور باز بود، اما الان نمی‌شود با آمریکا صحبت کرد. کسی که خلف وعده کرده است و با جریان‌های ضدجمهوری اسلامی می‌نشیند و به آنان پول می‌دهد چه مذاکره‌ای می‌شود کرد؟ امکانش وجود ندارد نه این‌که ما نخواهیم. اگر کمی دست‌شان در دستکش باشد شاید، اما آنان پنجه‌هایشان را به ما نشان می‌دهند. ما الان باید خیلی خودمان را تجهیز کنیم و مقاومت داشته باشیم.

در پایان اسامی‌ افرادی را به شما می‌گویم تا نظرتان را درباره آنان مطرح کنید.

بهزاد نبوی: نیروی بسیار مفیدی برای جمهوری اسلامی است، اما مورد بی‌محبتی قرار گرفته است.

میرحسین موسوی: ایشان اشتباهاتی داشته ولی کاملاً به نظام جمهوری اسلامی معتقد است.

مهدی کروبی: ایشان فردی بسیار احساساتی است.

زهرا رهنورد: روشنفکر است.

حسن روحانی: همینی هست که هست.

محمود احمدی‌نژاد: برهم زننده نظام جمهوری اسلامی.‌

اسفندیار رحیم‌مشایی: چهره مبهم و مشکوکی است.

اکبر هاشمی رفسنجانی: خدمتگزار مملکت و جمهوری اسلامی بود ولی می‌توانست سیاست‌های بهتری پیش بگیرد.

ابراهیم رئیسی:در قوه‎قضائیه کارهای زیادی کرده است.

محمدباقر قالیباف: نیروی اجرایی بسیار قوی است اما به نظرم در تهران بهتر می‌توانست عمل کند.

مصطفی هاشمی‌طبا: حرف‌زن بی‌خودی هستم (با خنده). به من اجازه کارکردن نمی‌دهند.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.