فاطمه طباطبایی، عروس امام راحل و همسر حاج احمدخمینی خاطره‌ای جالب از رد درخواست وزیر وقت اطلاعات، توسط امام‌خمینی(ره) برای رفتن به پناهگاه در دوران دفاع مقدس دارد که در کتاب "امام‌خمینی و رفتار سیاسی" آمده است.

متن این خاطره به‌شرح زیر است:

«در آن ایام که بمباران بود، روزی آقای انصاری آمدند و به امام(ره) گفتند از آقای ری‌شهری یک نامه آمده که "ما از طریق اطلاعات خبر موثقی داریم که امشب اینجا (جماران) می‌خواهد بمباران شود، خواهش ما این است که امشب جایتان را عوض کنید".

امام(ره) با لبخند به او گفتند: "یعنی چه؟ شما چرا این حرف را می‌زنید؟"، آقای انصاری خیلی ناراحت شدند و به امام اصرار و التماس کردند که "به‌حق مادرتان زهرا(ع) این کار را بکنید". آقا از آنجا آمدند بیرون و وارد اتاقی که من بودم شدند و با یک لبخندی گفتند "آقای انصاری آمده بود به من می‌گفت که از اینجا برو... اطلاع دادند که امشب می‌خواهد اینجا بمباران شود".

من گفتم: "خب، آقا، چرا گوش نمی‌کنید؟"، خندید و گفتند "این حرفها چیست؟ من اگر قرار باشد بمباران هم شود در همین صندلی و در همین اتاقم هستم مگر همه در پناهگاه هستند؟"، گفتم "آقا، همه غیر از شما هستند. همه مردم که خانه‌هاشان هدف دشمن نیست".

امام گفتند "چه فرقی می‌کند؟ پاسداری که سر کوچه ما ایستاده که در پناهگاه نیست. او آنجا ایستاده و من پناهگاه بروم؟... من از این اتاقم بیرون نمی‌روم، شماها بروید خودتان را حفظ کنید".

من به‌ خاطر اینکه باز یک حربه دیگری به‌کار برده باشم گفتم "اگر شما نروید ما هم نمی‌رویم، پس به‌خاطر ما هم که شده بروید به پناهگاه."، امام گفتند "من وظیفه خودم نمی‌دانم ولی شما وظیفه دارید، خودتان را حفظ کنید."، و از اتاقشان بیرون نیامدند.

فردای آن روز که من نامه آقای ری‌شهری را دیدم مشاهده کردم امام یک غزل عرفانی پشت آن نامه نوشته بودند. فکر کردم اصلاً ما کجاییم در این بحر تفکر و امام کجا!».

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.