رسیدگی به این پرونده از روز ۱۶ آبان و وقتی آغاز شد که فردی با پلیس ۱۱۰ تماس گرفت و از کشف یک جسد خبر داد. او گفت: من داشتم در جاده چالوس می‌رفتم که دیدم خودرویی به ‌صورت نامناسب کنار جاده متوقف شده است. حدس زدم شاید مشکلی پیش آمده باشد، به همین دلیل برای کمک جلو رفتم و وقتی خوب داخل ماشین را نگاه کردم متوجه جنازه‌ای شدم که در صندلی عقب قرار داشت.

مأموران بعد از دریافت این گزارش به محل اعلام‌شده رفتند و جسد مرد جوان را پیدا و به پزشکی‌قانونی منتقل کردند. این در حالی بود که پیداشدن جسد در صندلی عقب نشان می‌داد این مرد به مرگ طبیعی فوت نشده، بلکه به احتمال بسیار زیاد به قتل رسیده و قاتل یا قاتلان جنازه او را رها کرده‌اند.

از سویی بررسی خودروی مکشوفه به افشای هویت متوفی منجر و معلوم شد او مردی به نام جواد است. در این میان متخصصان پزشکی‌قانونی بعد از انجام آزمایش‌های تخصصی اعلام کردند زمان کشف جنازه، حدود ۹ روز از مرگ جواد می‌گذشته و او به‌ علت مسمومیت با قرص برنج جان باخته است.

درحالی‌که شواهد بیشتری مبنی‌بر قتل جواد کشف شده بود، کارآگاهان به تحقیق درباره زندگی این مرد پرداختند و فهمیدند او سال‌ها قبل از همسرش جدا شده، اما چون آنها فرزند داشتند جواد مرتب به خانه زن سابقش می‌رفته تا با فرزندانش ملاقات کند و در این میان اختلافاتی میان آن دو به وجود آمده بود. افشای این موضوع سبب شد مأموران زن جوان به نام نرگس را بازداشت کنند. این زن ابتدا مدعی بود از ماجرای مرگ شوهر سابقش چیزی نمی‌داند و مدتی طولانی است که هیچ خبری از او ندارد، اما حرف‌هایش نتوانست پلیس را قانع کند و نرگس که در بن‌بست گرفتار شده بود، بالاخره گفت شوهرش، جواد، را به قتل رسانده است.

این زن توضیح داد: جواد به مواد مخدر اعتیاد داشت و همین موضوع زندگی ما را نابود کرده بود، به همین دلیل پنج سال قبل درحالی‌که دیگر نمی‌توانستم با او زیر یک سقف زندگی کنم از جواد جدا شدم. بعد از آن جواد دست از سر من برنداشت و مدام مرا تهدید می‌کرد تا وادارم کند به زندگی مشترک برگردم. در نهایت من تسلیم شدم و به عقد موقت او درآمدم، ولی رفتارهای جواد هیچ تغییری نکرده بود و به این نتیجه رسیدم که زندگی با او نتیجه‌ای جز زجر و عذاب ندارد، برای همین این‌دفعه برای همیشه از جواد جدا شدم.

نرگس در ادامه اظهاراتش گفت: مدتی به همراه بچه‌هایم زندگی می‌کردم و سعی داشتم برای فرزندانم اوضاع خوبی را درست کنم. بعد از مدتی با مردی به نام حبیب آشنا شدم. حبیب در کار خریدوفروش خودرو بود و وضع مالی خوبی داشت. از طرفی من با مشکل مالی مواجه بودم، برای همین وقتی حبیب از من خواستگاری کرد تصمیم گرفتم کمی به این موضوع فکر کنم. اگر با او ازدواج می‌کردم زندگی بچه‌هایم تأمین می‌شد، بنابراین تصمیم گرفتم این موضوع را که حبیب متأهل و بچه‌دار است نادیده بگیرم و به عقد موقت او دربیایم. این‌گونه بود که ما دو سال پیش با هم ازدواج کردیم، البته در تمام این مدت جواد باز هم من را رها نکرده بود و هردفعه به بهانه دیدن بچه‌ها به خانه‌ام می‌آمد و پیشنهاد می‌داد دوباره به زندگی با او برگردم. جواد وقتی فهمید با مرد دیگری عقد کرده‌ام خیلی عصبانی شد. از آن به‌بعد بود که رفتارهای تندش را شروع کرد و مرتب مزاحم من می‌شد و می‌گفت باید از حبیب جدا شوم. کارهای او کلافه‌ام کرده بود و از طرفی می‌ترسیدم بلایی سرم بیاورد، به همین دلیل موضوع را به شوهرم گفتم تا اینکه او به من خبر داد جواد را کشته است. کارآگاهان پس از شنیدن حرف‌های این زن به سراغ حبیب رفتند. او ابتدا قصد نداشت به قتل اعتراف کند، اما وقتی با نرگس رودررو شد و فهمید این زن همه ماجرا را تعریف کرده است به کشتن شوهر سابق همسرش اقرار کرد.

حبیب گفت: بعد از اینکه از مزاحمت‌های جواد برای همسرم مطلع شدم، نقشه قتل او را کشیدم. برای این کار ابتدا با جواد طرح دوستی ریختم و توانستم اعتمادش را به دست بیاورم. سپس شب حادثه مقداری قرص برنج را در آب حل کردم و به‌جای قرص تریاک به جواد دادم که او بعد از خوردن آن جان باخت. سپس جسد را در جاده چالوس رها کردم.

بنا بر این گزارش، درحال‌حاضر تحقیقات درباره این پرونده ادامه دارد.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.