«می‌خواهم دربارۀ یک تصویر بنویسم. همین عکسی که ملاحظه می‌کنید. تصویر مربوط است به آخرین جلسۀ دادگاه رسیدگی به اتهامات شبنم نعمت‌زاده و احمدرضا لشکری‌پور و شرکت «"توسعۀ دارویی رسا»، همین دیروز. این تصویر مربوط به جلسۀ چهارشنبه است که در شعبۀ سوم دادگاه ویژه رسیدگی به جرایم اخلالگران و مفسدان اقتصادی برگزار شد.

گزارش این دادگاه طبعا منتشر می‌شود و در این یادداشت نه می‌خواهم دربارۀ اتهامات بنویسم، نه پیش‌بینی حکم. نه دفاعیات متهم و نه بحث پُرحساسیت دارو. انگیزۀ یادداشت تنها تصویر خانمی است که در پوشش چادر مشکی مشاهده می‌کنیم. خانمی این‌گونه پوشیده یا باید زنی خانه‌دار باشد یا مدرس مذهبی یا نمایندۀ مجلس شورای اسلامی و مواردی دیگر از این دست. چادر، اقتضائاتی دارد. نمی‌دانیم با همین پوشش تجارت دارو می کرده یا در دادگاه آن را انتخاب کرده تا چهره اش هم کمتر دیده شود و نمی دانیم قانون در این زمینه چه الزامی دارد.

غرض، بیان نکته‌ای دیگر است. این است که انگار آدم ها در جای خود نیستند. کافی است تصور کنیم پدر خانم نعمت زاده یا پدر همسر هادی رضوی وزیر سابق یا لاحِق نبودند. آیا این امکانات را می‌داشتند؟

هدف از انقلاب اسلامی صِرف تغییر افراد نبود. قرار بود مناسبات هم تغییر کند.

قریب چهل سال پیش و در آغاز دهۀ ۶۰ وقتی جایی صحبت از وزیران جدید شد مهمانی که نمی شناختمش شروع کرد به بیان سجایا و امتیازات وزیر جوانی به نام محمدرضا نعمت زاده. آن قدر که نام او در نوجوانی در ذهنم ثبت شد و بعدها وقتی فیلم «خانه دوست کجاست» را می دیدم هر بار کودک، نام «محمدرضا نعمت زاده» را بر زبان می آورد و می پرسید «خانۀ او کجاست» آن محمدرضا نعمت زادۀ وزیر هم در یادم تازه می شد! بی آن که هیچ ربطی با هم داشته باشند و فقط تشابه در نام و نام خانوادگی بود.

گمان نمی کنم این خانم اساسا آن موقع به دنیا آمده بود اما پدرش آن قدر در دولت های مختلف وزارتخانه های مختلف را تجربه کرد که به فرد پُر نفوذی بدل شد.

از عکس دور نشویم. تجارت دارو در وضعیت تحریم چه نسبتی با این تصویر دارد؟ تازه کاش از اتهام احتکار دارو تبرئه شود که آن، داستانی دیگر است.

چادر و پوششی این گونه علامت تعلق به یک خانوادۀ مذهبی است. اما در خانواده های مذهبی حتی بازاریان متمول، ندیده ام که دخترشان را وارد تجارت و سوداگری هایی از این دست کنند.

61469362

به تصاویر متهمان فساد اقتصادی که نگاه می کنیم می بینیم یک جای کار می لنگد. متهمان فلان بانک که میلیاردها پول جا به جا می کرده اند ته ریش دارند و دگمه های بسته و تسبیح در دست و این خانم با چادری چنین در دادگاه حاضر می شود. قرار بود تنها در ظواهر توقف شود یا منظور دیگری در کار بود؟

هر قدر که فعالیت آقای نعمت زاده در حوزه های مختلف قابل توضیح یا توجیه است، هر قدر آدم فکر می کند، نمی تواند متوجه شود دختر او چرا باید وارد تجارت دارو شده باشد؟

فرزندان مقامات بهتر است به کارهای فرهنگی یا عام المنفعه اشتغال داشته باشند. این خانم اگر واقعا به اموری از این دست از جنبه عمومی علاقه داشت می توانست مثلا با بنیاد بیماری های خاص همکاری کند. ورود به عرصه هایی این گونه اما چاره‌ای باقی نمی‌گذارد تا این شائبه پیش آید که از امکانات و ارتباطات پدر استفاده یا سوء استفاده شده باشد.

انگیزۀ این یادداشت اما تصویری است که نشان می‌دهد یک جای کار یا چند جا می‌لنگد.»

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.