اقدام تروریستی دولت آمریکا اما حمله به یک نماد بود؛ نشانه گرفتن یک هدف که فراتر از ترور فرماندهان نظامی، مقابله با یک سرمایه ملی و چهره منطقه‌ای بود؛ رویارویی آشکار با جریان ضد ترور و امنیت ساز در جهان اسلام که ورای مرزهای جغرافیایی و حتی مذهبی حول یک مفهوم والا گرد آمده‌اند و محور مقاومت را شکل داده‌اند؛ مقاومت علیه بنیادگرایی، ترور و تجاوز.

 

اسم قاسم سلیمانی سال‌هاست که به یک مفهوم پرمعنی و غنی تبدیل شده است. بی‌تردید حاج قاسم سرمایه نمادین و امیدبخشی برای کشورهایی بود که در ناامنی و ناآرامی می‌سوختند. به همین نسبت او سرمایه‌ای نمادین برای همه ایرانیان بود و سنجش‌های مختلف نشان می‌داد از محبوبیت بالایی در بین مردم ایران برخوردار است.

سلیمانی در میان گروه‌های اجتماعی و بخشی از ایرانیان داخل و حتی خارج از کشور که با ارزش‌های رسمی زاویه دارند، یک نماد ملی دوست داشتنی محسوب می‌شود که به دلیل ویژگی‌های شخصیتی و سابقه مبارزاتی‌اش تبدیل به چهره‌ای کاریزماتیک شده است. بسیجیانی که به جبهه‌ها می‌رفتند از شرق تا جنوب و غرب اسم سلیمانی جوان را می‌شنیدند؛ سردار همیشه رزمنده‌ای که سمبل فداکاری ایرانی بود و از جبهه و جهاد برای خود هیچ توشه‌ای جز رضایت خدا نیندوخت و برای عزت و عظمت و امنیت ایران هیچ گاه در لوای سردار سابق پی مقام و مکنت نرفت. جان در کف گرفت و علیه عناصر امنیت‌زدایی که ایران و منطقه را تهدید می‌کرد ایستاد. ملاک او امام و رهبری بود و مردم؛ یگانه هدفش تأمین منافع ملی بود و حفظ غرور ایرانی و این اقتدار خود هدفی بود که آمریکایی‌ها نشانه گرفتند. توئیت رئیس جمهور آمریکا نشان می‌دهد که او پایگاه اجتماعی و ملی سردار سلیمانی را هدف گرفته و حملات تبلیغاتی‌شان را پس از شهادت او نیز ادامه دادند که از واکنش عاطفی و همبستگی ملی ایرانیان هراسناک شده‌اند.

حمله شبانه و بزدلانه آمریکایی‌ها در هدف گرفتن سردار سلیمانی، ارزش عملیاتی چندانی ندارد. برخلاف تبلیغات آنها شهید سلیمانی براحتی و آزادانه در عراق تردد می‌کرد. برخلاف مقامات آمریکایی که دزدانه وارد کشوری می‌شوند که اشغالش کرده‌اند.

آمریکا پس از حضور عرب افغان‌ها در افغانستان سیاستی را اتخاذ کرد که در عمل حمایت و استفاده ابزاری از نحله‌های بعدی عرب افغان‌ها مثل القاعده و داعش را ادامه دهد. آنها در ماجرای 11 سپتامبر هم نخواستند بپذیرند که این عملیات زاییده سیاست‌ های اطلاعاتی خود آنها بود. بدون تردید آمریکا هیچ گاه قصد نداشت داعش به طور کامل از منطقه پاکسازی شود و به آن به عنوان یک اهرم فشار و بازی در منطقه نیاز داشت. قاسم سلیمانی نماد عقب‌نشینی داعش در منطقه بود. این عملیات پیوند آمریکا و داعش را نشان داد. انتقامی بود که باید از نیروی بازدارنده داعش در منطقه گرفته می‌شد و اجرای آن محصول همکاری سه نیروی ثبات‌زدای منطقه (داعش، سیا و موساد) بود.

 

تناقض رفتاری آمریکا در مقابله با داعش و سپس دست زدن به ترور بزرگترین دشمن داعش در اینجا نمایان می‌شود و البته یک تناقض و دروغ دیگر دولتمردان فعلی کاخ سفید را هم عیان کرد.

ترامپ در ادعای اینکه به دنبال جنگ نیست نیز به مردم آمریکا دروغ گفته است. او برای «یک مشت رأی» و رهانیدن از استیضاح و نجات اعتبار مخدوش شده خود حاضر است دستور یک ترور دولتی را صادر کند. او برای منافع شخصی خود ابایی ندارد از اینکه پایه‌های امنیت منطقه را سست کند؛ حال یک روز با خروج از برجام و دیگر روز با ترور قاسم سلیمانی.

این اقدامات اما چهره واقعی آمریکا را برای نسلی که کودتای 28 مرداد و حمایت از دیکتاتوری شاه و قتل‌عام‌های منطقه‌ای و... را ندیده، نشان می‌دهد که چگونه در ساخت قدرت آمریکا منافع جهانی و منطقه‌ای برای مصالح یک فرد می‌تواند به خطر بیفتد. این درحالی است که سیاست جمهوری اسلامی، صلح و فراخواندن کشورهای منطقه به امنیت درونزا و پایدار با تشریک مساعی آنهاست. آمریکا حتی صلح و امنیت بر منطقه را نیز هدف گرفت.

ما البته با این ترورها بیگانه نیستیم؛ از ابتدای پیروزی انقلاب قربانی تروریسم کور فرقه‌ای و دولتی بودیم.

امروز بی اختیار یاد سال 60 افتادم؛ ترور بهشتی و 72 تن از یارانش و رجایی و باهنر. اینکه چگونه این ترورها و خون‌ها یک انسجام داخلی بزرگ را ایجاد کرد و خون پاک آنان باعث شناخت عمیق حقانیت شد. این بار هم خون سلیمانی منجر به یک شناخت و بینش عمیق خواهد شد. ایرانی‌ها را منسجم‌تر خواهد کرد. صداهای ناموزون اختلاف در صدای مظلومیت سلیمانی شنیده نخواهد شد. امروز همه ایرانیان و آزادیخواهان منطقه یکصدا با محکومیت این ترور، با همبستگی بیشتر در تدارک مقابله با سیاست‌های تخریب‌گر و تروریست‌پرور کاخ سفید خواهند بود.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.