پایتخت ۶، اما به شکل عجیب و کنترل نشده‌ای مشحون است از بداخلاقی‌هایی که رجحان دارند و اتفاقاً موقعیت‌ها مبتنی بر همین بداخلاقی‌ها پیش می‌رود. برای مثال در یک سکانس تقریباً طولانی که اعضای خانواده درون یک خودرو هستند، نقی در شرح یک ماجرا به شکلی افراطی به دروغگویی متوسل می‌شود. اگر پیش از این و در قسمت‌های قبلی شرح ماجرا از سوی افراد تنها به مبالغه می‌گذشت، تحول شخصیت‌ها در این سری به گونه‌ای است که دروغگویی تبدیل به یک عادت شده و خیلی عادی و معمولی نمایش داده می‌شود. اگر در پایتخت‌های قبلی سادگی شخصیت‌ها منجر می‌شد صرفاً در قلیلی از موقعیت‌ها؛ دورویی، نفاق و دیگر خصایص منفی خود را نشان دهد و بروز این ویژگی‌های منفی هرگز به رویه‌ای عادی تبدیل نمی‌شد، اما در پایتخت ۶ شاهد بیرون آمدن این خصایل از حاشیه به متن هستیم.

تن دادن به شوخی‌های اینترنتی

اینکه یک نویسنده برای خلق موقعیت‌های کمیک از شوخی‌های اینترنتی و شخصیت‌هایی، چون احمد ذوقی که صرفاً طیفی از مشتریان خاص فضای مجازی با آن آشنایی دارند استفاده کند، بی‌تردید معنایی جز خالی بودن دست نویسنده و ناتوانی او در خلق موقعیت‌های خلاقانه سالم ندارد. اگر دلمان خوش بود که سریال پایتخت در مقایسه با فیلم‌های بی‌مایه و مبتذل سینمایی که مبتنی بر شوخی‌های جنسی ساخته می‌شوند از طنزی فاخرتر و مناسب‌تر برای خانواده‌ها و طیف وسیع مخاطبان تلویزیونی برخوردار است، در این سری از پایتخت شاهدیم که این مجموعه نیز تن به موقعیت‌های آبکی و سطحی داده که صرفاً اصالت خنده در آن مطرح بوده و فرهنگ به کلی به حاشیه رفته است.

جای خالی خشایار الوند

همه این‌ها باعث می‌شود که فقدان مرحوم خشایار الوند بیش از پیش برایمان محسوس باشد؛ نویسنده‌ای که تا پیش از مرگش کمتر اسمی از او می‌شنیدیم و حالا می‌فهمیم که سالم و تروتمیز بودن پایتخت چقدر به وجود او وابسته بوده و ما از این مسئله غافل بوده‌ایم. چقدر دوست داشتیم و دلمان خوش بود که نقی معمولی با پدری که مشاعرش را از دست داده به شکلی احترام‌آمیز رفتار می‌کند. او را روی دوش می‌گیرد و نسبت به رعایت احترام و حرمت پدر حساس است و این رفتارها چقدر به دلمان می‌نشست و چقدر حالمان بد می‌شود وقتی می‌بینیم بهتاش با آن قدوقواره پدرش را در جمع کتک می‌زند و با مادرش مثل چاله‌میدانی‌ها صحبت می‌کند و برای پدر و مادر مدام شاخ و شانه می‌کشد.

داستانی در کار نیست

ضعف فیلمنامه سبب شده در پایتخت ۶ خبری از داستان نباشد. در پایتخت‌های پیشین در هر قسمت یک اتفاق یا ماجرا محور بود و داستان مبتنی بر همین اتفاق کانونی پیش می‌رفت و معمولاً سرنوشت ماجرا در هر قسمت تا حدودی مشخص بود و داستان مبتنی بر یک طرح و جمع‌بندی حساب شده و مهندسی شده طرح‌ریزی شده بود، اما کاملاً مشخص است که نویسنده پایتخت ۶ از ایجاد یک چارچوب دراماتیک عاجز بوده و صرفاً در خلق برخی موقعیت‌های کمیک تمرکز کرده و با رونمایی از سندروم دست بی‌قرار اوج خلاقیت خود را عرضه کرده است.

البته این رویکرد ربط مستقیمی با همان اتفاقی دارد که به تدریج توانسته مانند یک بیماری سایه‌اش را روی مدیران سازمان صداوسیما سنگین‌تر کند و آن هم اصالت دادن به خنده و جذب مخاطب به هر قیمتی است. مدیران صداوسیما در رقابت با ماهواره و در وضعیتی که دولت از اهرم بودجه برای کنترل سازمان سوءاستفاده می‌کند تا حدودی تن به حاکمیت اسپانسرها داده‌اند و ظاهراً از درک تأثیرات مخرب بداخلاقی‌های نمایشی غافل هستند. واقعیت این است که حتی هالیوود هم این اندازه به سرگرمی و خنده اصالت نمی‌دهد و پیام و محتوا، حتی برای لیبرالیسم هم اولویت دارد. هدف سطحی، اولیه و کاملاً تاکتیکی می‌تواند این باشد که آثاری، چون پایتخت مردم را در رقابت با ماهواره جذب تلویزیون خودمان کند، اما این استراتژی حداقلی در غیبت نگاه کلانی که باید به فرهنگ‌ساز بودن این آثار توجه داشته باشد می‌تواند خسران‌زا باشد.

بازی سانسور

در جریان پخش سریال پایتخت محسن تنابنده هم بازی رسانه‌ای خود را در فضای مجازی کلید زد تا در میان هنرمندان همچنان پیشتاز راهبرد «خوابیدن در وسط لحاف باشد» و این‌بار با طرح موضوع سانسور از خود چهره‌ای به اصطلاح مبارز و مظلوم به افکار عمومی ارائه دهد. او آش را آنقدر شور کرد که سیروس مقدم برای خاتمه دادن به این بازی بچگانه مجبور به واکنش شد و جالب اینکه صداوسیما به عنوان صاحب اثر مانند همیشه به یک بازیگر پولساز اجازه داد با اعتبار و حیثیت این سازمان بازی کند و همچنان پروتکلی برای پیشگیری از چنین ماجراهایی وجود ندارد. کارگردان پایتخت در واکنش به طرح موضوع سانسور پایتخت ۶ اینگونه واکنش نشان داد: «من و همکارانم از پایتخت محافظت می‌کنیم تا شسته و رفته روی آنتن برود. برخی از موارد هنگام فیلمبرداری ضبط می‌شود که ممکن است در شرایط فعلی جامعه ایجاد حساسیت کند که ما آن را تعدیل می‌کنیم. این موارد عنوان سانسور به خود نمی‌گیرد، ممکن است بعضی از کلمات یا دیالوگ‌ها را برای اکثریت مخاطبان مناسب نبینیم؛ بنابراین ملاحظات را رعایت می‌کنیم تا سریال به سلامت روی آنتن برود و دچار سوءبرداشت و سوءتعبیر نشویم. این به معنای سانسور نیست. این نوع اصلاحات را که به محتوای اثر لطمه نمی‌زند سانسور نمی‌دانم.»

استفاده از یک تیم کارشناسی که نسبت به فرهنگ عمومی دغدغه‌مند باشند، هنگام نگارش فیلمنامه موضوعی است که مدیران صداوسیما باید آن را جدی بگیرند و نسبت به محتوا حساس‌تر باشند. بدیهی است که منظور از این حساسیت به هیچ‌وجه توسل به تیغ سانسور نیست و محتوای آثار می‌تواند در عین رعایت جذابیت‌های نمایشی و تقویت بعد سرگرمی، فرهنگ عمومی را نیز تقویت کند.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.