گلپونه‌های وحشی باغ امیدم...وقت سحر شد...،  اگر بگوئیم کسی نیست که این شعر را با صدای زنده یاد «ایرج بسطامی» نشنیده باشد، شاید سخن به اغراق نگفته باشیم. اثری که از نادر آهنگ‌هائیست که در اولین باری که می‌شنوی بلادرنگ با آن ارتباط برقرار می‌کنی، از نسل دیروز تا نسل امروز. گوئی سال‌هاست که این آهنگ را شنیده‌ای...حسی تغزلی تو آهنگساز را متاثر می سازد حسی درونی که عاشقانه ایست که احساساتت را به محترمانه ترین شکل ممکن به غلیان درمی آورد...و این همان معنای موسیقی فاخر و ارزشیست.

«حسین پرنیا» خالقِ لحظه‌های خاطره‌انگیز بسیاری از ما با شنیدن این آهنگ است. او آهنگساز و نوازنده سنتور است با کوله باری از تجربه. پرنیا هم چون بسیاری از اهالی هنر این روزها از شیوع کرونا متاثر است و به نوعی مجبور به خانه نشینی. دو موضوع برایمان مهم بود تا از او جویا شویم. اول، آنچه که از کرونا بر او و همکاران و هم صنفانش متحمل شده و دوم گذری بر خاطرات و چگونگی خلق اثر ماندگار «گلپونه‌‌ها» و حواشی‌ای که پس از درگذشت زنده یاد «ایرج بسطامی» در مورد انتشار این اثر و بحث اختلافات این آهنگساز با خانواده خواننده فقید، پیش آمد. حاصل این گفتگو در دو بخش پیش روی شما مخاطبین گرانقدر است:

حسین پرنیا نوازندهٔ سنتور و آهنگ ساز، در سال ۱۳۵۰ در خرم‌آباد متولد شد و تا سن ۱۴ سالگی در اندیمشک نزد استاد ندایی نواختن سنتور را آموخت. در سال ۱۳۶۹ به خدمت سربازی رفت. وی همچنین در دوران آموزش خدمت نیز تئاتری را کارگردانی و اجرا کرد. پس از آن به تهران آمد و از سال ۱۳۷۳ گروه «همایون» را تشکیل داد. علاقه‌مندی به آهنگسازی موسیقی ایرانی از دیگر تجربه‌هایی بود که پرنیا خود با کنجکاوی و علاقه‌مندی آموخت.

حسین پرنیا به همراه گروه همایون کنسرت‌هایی در ایران و خارج از ایران از جمله در آلمان، فرانسه، اتریش، چک، اسلوواکی، ترکیه، هند، پاکستان، قطر و امارات اجرا کرد. او از سال‌های ابتدایی آشنایی با «ایرج بسطامی» چند کار مشترک با وی انجام داد که در قالب آلبوم‌های «خانه بوی گل گرفت»، «رقص آشفته»، «حال آشفته» و کنسرت «گل‌پونه‌ها ۱» عرضه عمومی شد. حسین پرنیا همچنین کتاب «دستور سنتور» همراه با سی دی آموزشی، «۲۰ تمرین برای سنتور» به بازار کتاب‌های موسیقی عرضه کرد و سه کتاب «یاد»، «رقص آشفته» و «نگارین» نت نوشته مجموعه قطعات ساخته شده بی کلام وی اند که به زودی منتشر می‌شوند. در ادامه گفتگوی خبرنگار فارس با حسین پرنیا را از نظر می گذرانیم:

همچنان در قرنطینه خانگی به سر می برید؟ اصلا به قرنطینه تمکین کرده اید یا خیر؟

من در دوره ای که قرنطینه برای همه توصیه شده بود همچون دیگران در قرنطینه ماندم و پروتکل های بهداشتی را رعایت کردم ولی حالا که شرایط قرنطینه بدان شکل نیست اما همچنان رعایت دستورالعمل های بهداشتی را باید با جدیت تمام رعایت کنیم.

بی شک بحران پاندمی کرونا خسارات فراوانی بر صنعت موسیقی جهان وارد کرده. بنظرتان این آسیب در داخل بیشتر بر چه بخشی از موسیقی تحمیل شد؟

موسیقی اینجا اگر با کشورهایی مقایسه شود که قوانین کپی رایت و حقوق موزیسین ها در آنها در حدی مطلوب رعایت می شود، قیاس مع الفارق خواهد بود. بی شک آن ها در این شرایط بحران کرونا کمتر خسارت می بینند نه اینکه هیچ گزندی برایشان پیش نیاید ولی بواسطه شرایط و امکاناتی که برایشان فراهم و پیش بینی می شود، کمتر از ما آسیب می بینند.

ما در بخش موسیقی ارزشی مان متحمل خسارات فراوانی شده ایم. آن بخش از هنرمندانی که در امر آموزش و معلمی موسیقی فعالیت می کنند، خیلی خسارت دیده اند. بخشی که در حوزه کنسرت ها، که کنسرت موسیقی ارزشی بوده و می توانستند برای زندگی شان معاشی داشته باشند و می توانند تولیدات فکر خودشان را در جامعه رواج و رونق بدهند، اینها خسارت خیلی جدی دیدند.  

به نظر شما آلترناتیوهایی چون برگزاری کنسرت آن لاین چقدر در بهبود اوضاع کنونی از دو منظر موزیسین و مردم تاثیرگذار است؟

کنسرت های آن لاین(برخط) می توانسته و می تواند برای مردم در بهبود و پایین آوردن استرس و اضطراب مردم خیلی تاثیرگذار باشد اما این کنسرت ها در واقع می توان گفت تمام خلاقیت های هنری از جمله فرزندان هنر، که منظورم از این دسته، کسانی است که به صورت جدی و نیمه جدی در این عرصه حضور دارند را به نمایش نمی گذارد. در مورد این کنسرت های آن لاین چون هیچ برنامه ای برای این اجراها تدارک دیده نشده و جایی هم برای گروههایی که با شور و شوق می توانستند اندوخته های فکری و ذهنی و معنوی خود را در قالب مفهوم کنسرت و مفهوم موسیقی به گوش مخاطبان و هوادارانشان، آن ها که علاقمند به این نوع موسیقی هستند، مشخص نشده است. این نوع موسیقی ها کاملا تعطیل شده و کنسرت های آن لاین تنها منوط شده به چند چهره که آن ها هم پشتشان یک سری بی برنامگی هایی است که بیشتر برای مردم در همین ایام کرونا برنامه ریزی شده، که انشاالله بعدا در همین مورد مفصل صحبت خواهم کرد، کرونا پیام هایی داشت که متاسفانه هیج کدام از این پیام ها در جامعه ما جا نیافتاد این است که کنسرت های آن لاین در کوتاه مدت می تواند تسکینی برای مردم باشد ولی در بلند مدت خیر.

با توجه به اینکه دو بخش تدریس و اجرای صحنه ای بخاطر بحران کرونا متوقف شده، شخصا تا این لحظه چه خسارت هایی را از جنبه مالی متحمل شده اید؟

بنده در بحران کرونا بسیار متحمل خسارت مالی شدم. به هر حال آموزشگاه هست. من خودم آموزشگاه را تقریبا از نیمه های بهمن ماه ۹۸ گفتم که آموزشگاه را تعطیل کنند البته آن زمان هنوز قرنطینه اعلام نشده بود اما با توجه به اخباری که من از جهان می شنیدم، خودم اقدام به بستن آموزشگاه کردم. ما از بهمن تا اوایل خرداد ماه همه کلاس ها را تعطیل کردیم. اجراهای زنده هم که نداشتیم و تعطیل کرده بودیم به همین دلیل خیلی خسارت دیدیم.

یقینا شما به خاطر عشق سالیان به موسیقی نمی توانید در هیچ شرایطی آن را رها کنید. در این برهه عمده فعالیت موسیقی تان را به چه سمتی هدایت کرده اید؟

سالهاست که دارم روی موسیقی بی کلام کار می کنم و نظرم این است که باید مفاهیم بلند و عمیق و معناییمان را در قالب موسیقی بی کلام با وسعت بسیار و فضای بسیار متفاوت بیان کنیم ولی متاسفانه در این ایام خودم شخصا این کار را انجام داده و پیگیری می کردم و در این سالها کاری را که رسانه ها باید انجام می دادند و این فرهنگ را در بین مردم جا می انداختند، منفعل و ساکت و خاموش بودند. هدایت کردن این موسیقی به سمت جامعه با شرایط بسیار سختی روبرو است ناگفته نماند که موسیقی بی کلام واقعا علاقمندان خاص خودش را هم دارد.

علاوه بر کار حرفه ای موسیقی، آیا در ارگان یا سازمانی مشغول به کار هستید و یا درآمد ثابتی خارج از کار موسیقی دارید؟

این سوال شما کاملا به حوزه شخصی ورود کرده اما من با توجه به حرمتی که برای شما قائل هستم جواب می دهم. من در هیچ سازمان یا ارگان یا نهادی یا شغل دولتی یا آزاد ندارم حتی اشتغال یا به اصطلاح بیزنس آزاد هم ندارم. من اینجا تدریس موسیقی را دارم و در کنار آن اجرا و کنسرت و نیز آهنگسازی موارد اشتغال من هستند و تمام اینها به صورت آزاد صورت می گیرد. من از ابتدا به صورت آزاد کار کردم. هیچ قراردادی با سازمان یا اداره ای ندارم و تنها کارم همین موسیقی خوداشتغالی است.

کمک به هنرمندان در دوره کرونا تنها حرف و وعده و وعید و شعار بود!

در خبرها به کرّات می بینیم و می شنویم که در این مدت خانه نشینی و اعمال قرنطینه که به تعطیلی موسیقی انجامیده کمک های متعددی به هنرمندان موسیقی شده است. آیا خود یا هم صنفان نزدیک یا شاگردانتان خدماتی از ارگانهای ذیربط دریافت کرده اید؟

من و اطرافیانم هیچ خدماتی ندیدیم و دریافت نکردیم. تنها کاری که بوده طبق گفته وزیر ارشاد، این پرداخت سه ماه بیمه هنرمندان بوده که قرار بوده سه ماه اول سال ۹۹ را خانه موسیقی و صندوق حمایت از هنرمندان تقبل کنند. که متاسفانه الان میریم اعتبار دفترچه هایمان را تمدید کنیم اصلا قبول نمی کنند و می گویند باید حق بیمه تان را کامل پرداخت کنید، و می گویند نامه ای از هیچ وزارتخانه ای برای ما نیامده و این موضوع هم اصلا به ما ارتباطی ندارد.

موسیقی که تقریبا تعطیل است! اما اگر کرونا تا پایان سال ادامه یابد همین یک مقدار کلاس ها و کنسرتها هم که هست اینها هم تعطیل خواهد شد. از این رو تا این لحظه هیچ کمکی نشده است. یک فرمی هم بود برای مشاغل موسیقی که در این چند ماه تعطیل بوده و متحمل خسارت شده اند، قرار بود بچه های هنرمند که آموزشگاه یا موسسه دارند پر کنند که برایشان جبران خسارت شود لیکن تنها در حد حرف و وعده و وعید بوده و عملا هیچ اتفاقی نیافتاده و هیچ کمکی صورت نگرفته است. همه اینها فورمالیته و شعار بود و بعد من شنیدم که می خواهند وامی مثل همین وام های ۳۰ درصد و ۲۸ درصد و از همین وام های سود دار به ما هنرمندان برای جبران خسارت بدهند، که فکر کنم حدود ۱۶ میلیون تومان بود که آن هم هنوز به سرانجام نرسیده و فکر نکنم به سرانجام هم برسد.

بسیاری از هنرمندان سرشناس و سلبریتی ها اعلام کردند که در پویش های کمک به هنرمندان و اقشار آسیب پذیر مشارکت کرده اند. آیا شما هم در این امور خیرخواهانه مشارکت کرده اید؟

من نشنیدم و ندیدم که هنرمندان کمکی کرده باشند. اگر هم انجام داده اند من اطلاعی ندارم. از بابت خودم هم این کار شاید اخلاقی نباشد که من اعلام کنم که کمک کرده ام یا خیر. هرگاه هم اگر اینچنین موردی باشد صرفا برای تسکین دل خودم بوده و به نیاز دل خودم پاسخ داده ام و شاید جایز نباشد که بگویم.

به نظر شما اگر بحران کرونا تا پایان سال جاری به همین منوال ادامه یابد چه بر سر موسیقی می آید و وظیفه مسولین و هنرمندان چیست؟

موسیقی که تقریبا تعطیل است! اما اگر کرونا تا پایان سال ادامه یابد همین یک مقدار کلاس ها و کنسرتها هم که هست اینها هم تعطیل خواهد شد. بالاخره وظیفه هنرمند کار کردن است، وقتی فضا برای کار کردن نداشته باشد، فاجعه آمیز خواهد بود. اما وظیفه مسولینی که واقعا بتوانند هنرمندان را تامین و هدایت کنند اینجا بسیار خطیر می شود. جامعه ای که هنرمندش ضعیف شود مطمئنا بنیه آن جامعه از منظر اخلاقی، فکری و خلاقیت تضعیف خواهد شد. و  اثرات این مسائل در آینده و در درازمدت بیشتر نمایان خواهد شد.

هنر واقعی آن بخشی است که تولید تفکر، اندیشه و کار ارزشی دارد

حرفتان در سه بخش با «مسولین»، «هنرمندان موسیقی» و «مردم و مخاطبین موسیقی» چیست؟

راه سلامت جامعه در آزاد بودن مسائل فرهنگی و هنریست. ممیزی کردن پیکر و جُثه هنر را لاغر و بیمار می کند. وقتی پیکر مریض باشد، تولیدی که از این بیرون می آید کاملا بیمارگونه و ناخوش احوال است. آسیب های آن را می توان در جامعه دید وقتی که هنرهای ارزشی به سمت بیزنس می روند. متاسفانه امروزه هر کار کلیشه ای هم که بیرون می آید مردم اسم آن را هنر می گذارند و سردرگم هستند. هنر واقعی آن بخشی است که تولید تفکر، اندیشه و کار ارزشی دارد. که می تواند به جامعه امید، انگیزه و انرژی بدهد و زندگی در آن جامعه جاری و ساری باشد.

وظیفه هنرمندان موسیقی چیست؟

هنرمندان در همه ژانرها کار خودشان را بکنند. به قول مولانا «در زمین دیگران خانه مکن، کار خود کن کار بیگانه مکن» و مردم و مخاطبین موسیقی هم باید تلاش که در کنار کار و شغلشان حتما موسیقی را به عنوان یک درمان بنگرند. بخش هنر و زبان هنر جای خودش را دارد و اما کارکرد درمانگر هنر اینجا اهمیت فراوانی دارد. من معتقدم که ما جامعه ای افسرده هستیم. پرخاشگر هستیم و اینها عقبه دارد بخاطر نوع زیستنمان در این جامعه است. ما طی این سالیان بحران های مختلفی را از سر گذرانده ایم . الان بحران کرونا به گونه ای است که شرایط برای افسردگی مهیا شده است. پس من نظرم این است که امروزه به موسیقی به عنوان درمان نگاه کنند.

مردم به سمت موسیقی هایی بروند که آرامش به زندگی آن ها بیاورد. موسیقی های جنجالی و شلوغ به تشدید افسردگی کمک می کند. خیلی از موسیقی هایی که واقعا آلودگی صوتی هستند اینها بیشتر استرس زا هستند. پس مردم باید با شناخت و مطالعه موسیقی هایی که آ رام هست، موسیقی های تکنوازی و غیره چون حالا اینجا نمی خواهم انواع موسیقی را برشمارم را گوش کنند. خلاصه موسیقی هایی که آرامش داشته باشد یا کلاس موسیقی بروند و یاد بگیرند. البته نیاز نیست حتما به صورت تخصصی بیاموزند، بلکه می توانند کاملا به صورت تفننی موسیقی را بیاموزند. روزانه نیم ساعت موسیقی می تواند بارهای فکری و استرس های آن ها را بسیار بسیار بسیار کاهش دهد.

هنرمند باید با مردمش صادق باشد

چطور اثری چون «گلپونه ها» تا بدان حد ماندگار و محبوب توده مردم می شود؟

من همیشه می گویم که آثار اینچنینی به گونه ایست که هرگاه هنرمند نیاز جامعه را درک کرده باشد به خلق این چنین آثای نائل می شود. من زمانی که این اثر را نوشتم، تنهایی در من بود. ما بیشتر دوست داریم تنها باشیم یا بیشتر در حادثه هایی عاشقانه یا رویدادهایی ما را به کنج تنهایی بکشاند و در خلوت خود به خلق اثر موسیقایی بپردازیم. و این در من خیلی عبور می کرد بنابراین، شعر خانم «هما میرافشار» نظر مرا جلب کرد  و واقعا با اینکه بسیار آن را زمزمه می کردم، این موسیقی در من جاری شد و به دوستان گروه دادیم و اجرا کردیم.

به هر حال موسیقی هایی ازین دست همیشه نیازمند آن نگرانی های هنرمند نسبت به جامعه اش است، چه عاشقانه چه عارفانه یا مناسبت های گوناگونی که پیدا می شود، این هنرمند است که می تواند چقدر با مردمش صادق باشد. مساله دیگر اینکه وقتی ما کاری را برای مردم می سازیم بیشتر به سمت و سوی سادگی ملودی می رویم. یکی از ویژگی های این ملودی سادگی آن است. شما می توانید آن را با هر سازی و با زمزمه در تنهایی خودتان آن را بخوانید. روان بودن شعر هم یکی از علل اصلی موفقیت اینچنین آثاری محسوب می شود. شعر وقتی می گوید «من مانده ام تنهای تنها میان سیل غم ها» این شعر به جهت سادگی هیچ نیازی به تفسیر و تعبیر ندارد. این است که مردم به راحتی می توانند با این اشعار خودشان را واگویه کنند.

ایده اولیه خلق این اثر چگونه شکل گرفت؟ ابتدا شعر نظرتان را جلب کرد یا ملودی را از قبل ساخته بودید؟

اول شعر را مطالعه کردم و با شعر ارتباط برقرار کردم بعد ملودی را بر روی شعر ساختم نه اینکه از قبل ملودی را ساخته باشم.

 کار هنری ارزشش به یگانه بودن است

شاخصه مرحوم ایرج بسطامی در خوانش اینچنین تصانیفی چه بود که هیچ خواننده ای نتوانست به آن زیبایی و گیرایی «گلپونه ها » را بخواند؟

من زیاد میانه ای با به کار بردن واژه «مرحوم» ندارم. به نظر من وقتی خواننده علاوه بر آن شناخت و دانایی و توانایی که داراست و آنچه را که طی سالیان آموخته است، اثری را با تمام وجودش نت به نت آن را درک کرده باشد، سازبندی را درک کرده باشد، و مهمتر از همه آن شعر و حال و هوای موسیقی را کاملا درک کرده باشد و اگر خواننده خود را در آن فضا قرار بدهد، در نهایت کارهایی اتفاق می افتد که دوباره خواندن آن برای خواننده ای دیگر به آن زیبایی و گیرایی نخواهد بود. با این وجود که شاید بتواند با همان توانایی و تکنیک، آن اثر را بخواند  و تجسم و تداعی کند امامثل او  نخواهد شد. کار هنری هم همین است و ارزشش به واحد و یگانه بودن است.

از خلق اولین نت ها و میزان های «گلپونه ها» تا ضبط و کنسرت را برای مخاطبین علاقمند به موسیقی توضیح بفرمایید.

اولین مراحل خلق این اثر همانطور که در سطور بالا گفتم، ابتدا شعر را با خود زمزمه کردم و بارها و بارها و بعد شروع به نت نویسی الحان و نغماتی کردم که احساس می کردم با کلام همخوانی و تجانس دارد. اولین بار هم در اجرای زنده «گلپونه ها» در همین شهر کرج کنسرتی داشتم، آنجا با زنده یاد ایرج بسطامی اجرا شد و بعد در چند کنسرت دیگر اجرا شد و با استقبالی کم نظیر مواجه شد. سپس به صورت آلبوم آن را ضبط و منتشر کردیم و به دست علاقمندان رسید. 

ایرج در تمرین بسیار جدی بود

از کار و خاطراتتان با مرحوم ایرج بسطامی بگویید. از نظر خلق و خو در استودیو، کنسرت و سر ضبط چطور بود؟

خاطرات زیادی با زنده یاد ایرج دارم چه در منزل من که می آمدند و چه در سفرهایی که با هم می رفتیم. چه اجراهای داخلی چه خارجی خاطرات زیادی با  او دارم که نمی دانم کدام را تعریف کنم. در استودیو هم هنرمندی بسیار آرام بود و در کنسرت ها هم اغلب دوست داشت تنها باشد و زیاد دوست نداشت با کسی ارتباط داشته باشد چون خیلی حساس بود و می گفت کسی نیاید من را ببیند امکان دارد چیزی به من بگوید. حتی تلفنش را خاموش می کرد که کسی به او زنگ نزد. گاهی دوستان رعایت نمی کردند و برخوردی می کردند که شاید در ذهن خود فکر می کردند کار خوبی انجام می دهند ولی یک هنرمند امکان دارد کاملا به هم بریزد.

ایرج ولی در تمرین بسیار جدی بود. آوازها و تصانیف را قبل از اینکه به استودیو برای ضبط برویم بارها و بارها و بارها تمرین می کرد و تلفنی با من تماس می گرفت و دقایقی را می خواند و وقتی داخل استودیو برای ضبط می رفت شاید یک یا نهایتا دو بار می خواند و هیچگاه برداشت های ضبطی اش به چهار یا پنج بار نمی کشید و همیشه تمرین کرده و با تسلط برای ضبط می آمد و در اوج زیبایی می خواند. آوازها هم که همه اش را به صورت یکجا و بدون وقفه و قطع شدن یا برداشت مجدد میخواند. یعنی آوازی نبود که ما دو، سه یا چهار بار ضبطش را تکرار کنیم. چون احساس می کردیم دیگر آن زیبایی را ندارد و حالت تصنعی پیدا می کرد و طبیعی خودش نیست. من خودم هم همین عقیده را دارم و همان برداشت های اول را ضبط می کنم. الان این خوانده های امروزی پنجاه لاین(خط) می خوانند بعد می آیند از بین آن ۵۰ لاین تیکه تیکه انتخاب می کنند و آن بخشها و جملاتی که بهتر است انتخاب می شود. و این کار به نظر من زیاد جالب نیست. خواننده باید بتواند آنقدر تمیز و با تسلط و احساس و زیبا و درست بخواند که اثر خوب ازآب دربیاید و ایرج بسطامی این خصیصه را داشت که واقعا آنقدر تمیز کار می کرد که کار خیلی راحت و به زیبایی هرچه تمام تر خوانده می شد و یک ذره تحریر و یا خوانشی این طرف آن طرف نمی شد.ایرج بعضی اوقات دو برداشت می خواند و هردو آنقدر زیبا بودند که ما نمی دانستیم کدام را انتخاب کنیم و روی موسیقی بگذاریم.

پولی بابت آلبوم دریافت نکردم

اثر گلپونه ها ی شما مربوط به کنسرتتان با مرحوم بسطامی در کرج در سال ۱۳۷۸ است که در دستگاه « همایون » خلق کرده اید و از سوی انتشارات آوای بیستون منتشر شده است. « گلپونه های۲ » را نیز در دستگاه « شور » خلق کرده اید لیکن منتشر نشده و گویا خانواده مرحوم بسطامی تحت عنوان « بنیاد فرهنگی هنری بسطامی »که توسط خانواده او ( خواهر و برادرش ) اداره می شود به انتشار آن رضایت نداده اند. در این مورد توضیح بفرمایید.

زمانی که ایرج فوت شد من این آثار را با برادر ایرج آلبومی را به علاقمندان تقدیم کردم چون به یاد او بود. من در آن تاریخ ها می دیدم که  خیلی ها می آمدند و برای ایرج بزرگداشت می گرفتند، این از منظر احترام خوب بود اما هیچکدام به خود ایرج نمی پرداختند و در واقع کارهای ایرج را تمرین می کردند و اجرا می کردند. من این کار را نکردم. من برای نکوداشت ایرج با دوستان گروه « همایون » نشستیم و من یک موسیقی نوشتم، مقدمه ای و یک آواز و یک تصنیف به یاد ایرج و شعر و تصنیف هردو را خودم نوشتم و آن را به یاد ایرج و با عنوان « حال آشفته » اجرا کردیم. که این اثر با همین نام هم آلبوم شد و بیرون آمد. همراه با این آلبوم من شرکت « آوای بیستون » نزد آقای عزیزی مسول این شرکت رفته بودم برای پخش این اثر، خانواده آقای بسطامی هم بودند و در جریان کار بودند و برادر او( محمدعلی بسطامی ) هم با ما بود.

من این کنسرت را به صورت هدیه در اختیار شرکت گذاشتم که به صورت هدیه در اختیار علاقمندان به ایرج و موسیقی ایرانی قرار بگیرد. من بابت خلق و ضبط این اثر آلبوم تصویری پولی دریافت نکردم و یک اثر بود و قرار نبود یک اثر در نهایت دو اثر شود. چند وقتی این اثر ماند و بعد که بیرون آمد دیدم نوشته بود « گلپونه های شماره یک » که بعد من پیگیر شدم و توضیحاتی ارائه کردند و من قانع نشدم و گفتم من این را به شما دادم که به دست علاقمندان برسانید. من که پولی از شما دریافت نکردم. بعد بنیاد فرهنگی هنری بسطامی توسط برادر و خواهر ایرج که دایر شد، البته الان اطلاع ندارم که آیا هنوز این بنیاد دایر هست یا خیر، با این وجود که آن اثر قبل از تشکیل و تاسیس این بنیاد بود، و چنانچه مبالغی هم رد و بدل شده بود، بین آقای عزیزی مسول شرکت « آوای بیستون » و « محمدعلی بسطامی » برادر زنده یاد « ایرج بسطامی » بود، چون در آن زمان من و اعضای گروه هیچ مبلغی دریافت نکردیم. تنها هزینه ای که برای آن آلبوم پرداخت شد که من در جریانش بودم، هزینه استودیو و میکس و مسترینگ و دو نوازنده بود که به صورت مهمان و خارج از گروه « همایون » ما بودند. ولی دیگر، ادامه آلبوم را منتشر نکردند و اینکه چرا منتشر نکردن را من متوجه نشدم و اطلاعی ندارم.

در مصاحبه هایتان بارها از موسیقی امروز کشورمان گلایه و ابراز نارضایتی کرده اید. در این مورد توضیح بفرمایید که چه چیز بیشتر شما را آزار می دهد؟

من از موسیقی روز کشور گلایه ای ندارم. یادم نمی آید من گلایه ای از موسیقی کشور کرده باشم. من از دستگاههای مربوطه فرهنگی زیاد گلایه کرده ام برای نمونه گفتم عنوان ارشاد به صورت «فرهنگ و هنر» باشد بهتر است تا «ارشاد» و اینکه موسیقی ممیزی نشود چراکه اگر مشکلی باشد با شعر و کلام است. چطور می توان در موسیقی گفت که این باشد، آن نباشد؟ من این گلایه ها و نقدها و نارضایتی ها را  به دستگاههای ذی ربط داشته ام، ولی به موسیقی نداشته ام. شاید از هنرمندان ابراز نارضایتی کنم بخاطر اینکه در این گرداب هوس و مادی و مالی و اینها افتادن، آنکه نقدیست که در جای خودش می طلبد نه اینجا ولی گلایه من از موسیقی نبوده است. 

نت آهنگ گلپونه ها

شما علاوه بر خلق آثار شاخص در موسیقی کلاسیک ایرانی، در حوزه موسیقی لرستان نیز دستی بر آتش دارید. در این مورد و نیز در مورد قابلیت های موسیقی لرستان توضیح بفرمایید.

من چون اصالتا متعلق به لرستان هستم در حوزه موسیقی لری کار کرده ام. من اثر «بانو» را که اثری تحقیقی پژوهشی است و اعتراضی است به تاریخ جنگ های لرستان را کار کرده ام. ولی متاسفانه سیاست گذاری ها در حوزه موسیقی لرستان در خود استان آنقدر کم رنگ است  آنقدر سیاست های بیمار و دست و پا گیری هست که اجازه نمی دهد که به صورت جدی و خیلی مفهومی به این موسیقی زیبا پرداخت. لاجرم در همین یک اثر باقی ماند. البته هنرمندان بزرگی در حوزه موسیقی لرستان داریم. متاسفانه شرایط کار در این حوزه موسیقی دشوار است چون امکان سرمایه گذاری و وجود اسپانسرهایی که اندیشه فکری، معنوی و هنری دارند و بتوانند کاری خلاقانه انجام بدهند، متاسفانه وجود ندارد و  موسیقی لرستان توسط کنسرت گذارانی که هیچ گونه دوره های ارزشی از منظر مفهوم و شناخت موسیقی ندارند و بیشتر «بیزنس من» هستند، این باعث شده که موسیقی خیلی سطح پایین در واقع یک موسیقی کافه ای را بالا آورده اند و این الان عمومی شده و عموما موسیقی های خیلی خوب و فاخر لری را گوش نمی کنند. به همین دلیل هنرمندان شاخصی که در حوزه موسیقی لرستان فعالیت می کنند با سختی و دشواری های فراوانی زندگی می کنند و بعضا محبور می شوند به خواسته آن تهیه کنندگان و کنسرت گذارانی که تنها به فکر جیبشان هستند، تن بدهند در نتیجه آثار و اجراها به سطحی نازل سقوط کرده اند و این کارهای کم عمق و سطحی باعث می شود  که فرهگ عمومی مردم هم ریزش کند.

آیا برای آینده نزدیک شاهد اثری نو از شما خواهیم بود؟

من چند اثر دارم که در حوزه موسیقی بی کلام کار کرده ام. یکی از این کارها با عنوان «از بلخ تا قونیه»با موضوع «عطار» است. قرار بود ما در قونیه برای این اثر رونمایی داشته باشیم که متاسفانه به خاطر شرایط کرونا فعلا به تعلیق درآمده تا انشالا در شرایطی مناسب انجام پذیرد.

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.