این چهره سیاسی باعث اختلاف ارتش و سپاه شد

سالها از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و پایان جنگ تحمیلی گذشته است اما همچنان پرسش هایی درباره علت و چرایی جنگ، تعویق پذیرش قطعنامه های بین المللی و... باقی مانده است که در این مجال به مناسبت فرا رسیدن چهلمین سال دفاع مقدس برآنیم تا به برخی از این پرسش ها، پاسخی درخور دهیم. از پرسش های مهم دیگری که ذهن بسیاری از مخاطبان را به خود مشغول می دارد و باید پاسخ داده شود، درباره ارزیابی عملکرد بنی صدر به هنگام عهده داری فرماندهی کل قواست و نیز علت شکست های پی در پی عملیاتها در آن ایام و اشغال مناطق وسیعی از خاک کشورمان که پاسخ به آن را از کتاب پرسشها و پاسخها (جنگ ایران و عراق) داده ایم:

بنی‌صدر اولین رئیس‌جمهور ایران، با توجه به ویژگی‌های شخصیتی و فکری خود، سعی داشت بر تمامی امور کشور مسلط شود. وی پس از دریافت حکم "فرماندهی کل قوا" به جای اینکه از این موقعیت برای پیشبرد منافع ملی و امور جنگ بهره جوید، از آن برای تشدید اختلاف بین ارتش و سپاه و تحکیم موقعیت خود علیه نیروهای خط امام استفاده می‌کرد و همین مسئله باعث ناتوانی کشور در دفع تجاوز عراق در ماه‌های اول جنگ شد. وی در پاسخ به اینکه چرا از اشغال سرزمین‌های ایران توسط ارتش عراق جلوگیری نمی‌شود، می‌گفت باید فعلاً زمین داد تا زمان را به دست آورد.

در دوره فرماندهی بنی‌صدر، در شش ماهه اول جنگ تا ۲۶ اسفند ۱۳۵۹، چهار عملیات بزرگ طرح‌ریزی و اجرا شد که به دلیل اتخاذ استراتژی غلط جنگ کلاسیک، تمامی آنها با شکست مواجه شد:

عملیات اول: در ۲۳ مهر ۱۳۵۹ در غرب کرخه اجرا شد که قرار بود با دو لشکر، تمام منطقه عملیات فتح‌المبین را آزاد کنند. در طرح این گونه پیش‌بینی شده بود که وقتی به فکه رسیدند به سمت العماره و چزابه بروند که موفقیتی نداشت.

عملیات دوم: در سوم آبان ۱۳۵۹ در جاده ماهشهر ـ آبادان اجرا شد که قرار بود با یک لشکر حصر آبادان را بشکنند که در این عملیات هم شکست خوردند.

عملیات سوم: عملیات نصر یا هویزه در ۱۵ دی ۱۳۵۹ اجرا شد که قرار بود با دو لشکر زرهی، کل منطقه عملیاتی بیت‌المقدس را آزاد کنند، خرمشهر و تنومه را هم بگیرند و در شرق بصره پدافند کنند. این عملیات هم شکست خورد.

عملیات چهارم: به نام توکل در جاده ماهشهر ـ آبادان برای شکستن حصر آبادان طرح‌ریزی شده بود و در ۲۰ دی ۱۳۵۹ به اجرا درآمد که آن هم شکست خورد.

بنی‌صدر بعد از این تلاش‌های ناکام، سه راه‌حل پیشِ روی خود داشت:

۱ـ این سلسله عملیات‌ها را ادامه بدهد، که توان و روحیه لازم برای ادامه چنین سیاستی در وی وجود نداشت.

۲ـ تغییر رویه و بینش بدهد و حضور سپاه و بسیج را به طور قطعی و در صحنه جنگ بپذیرد که این راه‌حل با توجه به تفکر بنی‌صدر و بافت حاکم بر ارتش امکان‌پذیر نبود.

۳ـ با تشدید بحران‌های داخلی به موفقیت‌های سیاسی اتکا کند و از این طریق هم شکست در جبهه‌ های جنگ را پوشش دهد و هم قدرت خود را در داخل تثبیت کند.

بنی‌صدر در مواجهه با سه راه‌ حل فوق به دلایل گوناگون راه سوم را انتخاب کرد و در مقابل امام خمینی و یاران امام صف‌آرایی کرد. با آغاز مرحله سیاسی تلاش‌های بنی‌ صدر، ارتش در صحنه جنگ،استراتژی آفندی را رها کرد و به پدافند پرداخت. به این ترتیب بنی‌صدر با دامن زدن به اختلاف بین ارتش و سپاه و بسیج و همچنین اختلاف با سایر مسئولان سیاسی نتوانست اقدامی در جهت بازپس‌گیری مناطق اشغالی به عمل آورد و نهایتاً با تن دادن به همکاری با سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، یک بحران داخلی سیاسی ـ نظامی را در خرداد ۱۳۶۰ در کشور به وجود آورد که برای ارتش عراق امر مطلوبی محسوب می‌ شد.

برشی از کتاب پرسشها و پاسخها (جنگ ایران و عراق)؛ مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ؛ فرهاد درویشی؛ ص ۱۰۸-۱۱۰

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.