چرا محمدرضا پهلوی مجبور شد یک سال سبیل بگذارد؟

امروز پنجم مرداد ماه چهل و یکمین سالگرد درگذشت محمدرضا پهلوی در سال 1359 است.

در کشاکش ورود متفقین به ایران و دستور انگلیسی ها مبنی بر اخراج رضا شاه پهلوی از کشور، محمدرضا پهلوی در تاریخ 26 شهریور 1320 یک روز بعد از اخراج شاهِ پدر از وطن، در جمع نمایندگان مجلس شورای ملی، سوگند سلطنت خورد.

انگلیسی ها که به دلیل مناسبات جدید نشات گرفته از وضعیت سیاسی، اقتصادی و امنیتیِ جنگ جهانی دوم به سلطنت رضا شاه در ایران پایان دادند، صحنه جدید سیاسی و اجتماعی ایرانِ پس از رضا خان را به گونه ای نرم تغییر دادند که بتوانند اهداف و منافع کوتاه مدت و میان مدت خود در ایران و منطقه خلیج فارس را از بن بست خارج و راه سریعتری را برای رسیدن به ایده ها و طرح های سیاسی و اقتصادی و امنیتی خود به اجرا گذارند.

محمدرضا کیست

محمدرضا در چهارم مرداد 1298 از همسر دوم رضا خان، تاج الملوک آیرُملو در تهران به دنیا آمد. جد مادریش تیمور آیرُملو میرپنج (سرتیپ اول) سپاه قزاق و از نظامیان طرفدار تزار روسیه بود که پس از روی کار آمدن بلشویکها در روسیه به ایران گریخت و خود را تسلیم انگلیسی ها کرد و جد پدریش عباسعلی داداش‌بیگ فرمانده قشون قاجار به دلیل بیماری لاعلاج و ناشناخته در هشت ماهگی غلامرضا درگذشت.

رضا خان به جز محمدرضا دو دختر و یک پسر دیگر به نام های شمس، اشرف و علیرضا از تاج الملوک داشت. او بعد از تاجگذاری در آبان ۱۳۰۴ محمدرضا را با نظر انگلیسی ها در هفت سالگی به عنوان ولیعهد انتخاب و معرفی کرد. علت این انتخاب در نظری بود که انگلیسی ها داشتند. علیرضا که سه سال از محمدرضا کوچکتر بود از نظر خلق و خو شباهات زیادی به پدر بزرگش رضا خان داشت. موضوعی که چندان مورد پسند انگلیسی ها نبود.

حسین فردوست، دوست صمیمی محمدرضا در مدرسه نظام و ارتشبد نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی با اشاره به علت انتخاب محمدرضا به عنوان ولیعهد ایران، گفت: علیرضا از نظر خصال و شخصیت، شباهت تام و تمامی به رضاخان داشت. فردی بی‌رحم و خشن و بدون منطق بود و انگلیسی‌ها روی این خصوصیات او شناخت دقیقی داشتند و می‌دانستند که امکان اینکه بعدا در شخصیت او شکوفایی ایجاد شود وجود ندارد اما محمدرضا را از نظر شخصیت بر علیرضا ترجیح می‌دادند.

او دوران آموزش را به فرمان پدرش رضا خان به مدرسه نظام در محدوه میدان باغشاه (حُر) که توسط سرلشکر محمد نخجوان ملقب به امیر موثق تاسیس شده بود رفت و در کنار آموزشهای متداول درسی، دورههای نظامی را هم آموخت. محمدرضا در این دوره با حسین فردوست آشنا شد و با نظر پدر به عنوان دوست صمیمی انتخاب شد. فردوست مورد اعتمادترین فرد دور و بر محمدرضا بود که توانست مراتب ترقی را پس از تاجگذاری محمدرضا در دربار پهلوی طی کرد.

به صلاحدید رضا خان، محمدرضا از نیمه های شهریور ۱۳۱۰ برای ادامه تحصیل به سوییس فرستاده شد. محمدرضا با همراهی برادرش علیرضا، عبدالحسین تیمورتاش ملقب به سردار معززالملک و پسرش، علی اصغر نفیسی ملقب به مستشار الملک معلم زبان فارسی و با بدرقه اعضای خانواده با کشتی از بندرانزلی به باکو رفتند و از آنجا و با قطار از راه لهستان و آلمان به ژنو، پایتخت سوییس منتقل و دو هفته در کنسولگری کشورمان در ژنو اقامت کردند تا هماهنگی های لازم برای انتقال محمدرضا به شهر لوزان و ثبت نام در دبیرستان له روزه انجام شود اما به دلیل ناکام ماندن هماهنگیها، سال اول تحصیل را در مدرسه ای دیگر تحصیل کرد و سال دوم به دبیرستان له روزه از گران قیمت‌ترین مدارس جهان رفت.

حضور محمدرضا در سوییس پنج سال طول کشید و مدتی قبل از پایان تحصیلات در سوییس در سن ۱۷ سالگی به ایران برگشت و بقیه تحصیلاتش را تا زمان فارغ التحصیلی در سال 1317 در دانشکده افسری تهران پشت سر گذاشت و با درجه ستوان دومی از این دانشکده فارغ‌التحصیل شد. رضا خان پس از فارغ‌التحصیلی، محمدرضا را مسوول بازرسی ارتش کرد و به تدریج در تصمیم‌گیری‌های مهم کشور دخالت داد. او در بیشتر سفرها به گوشه و کنار کشور، رضا شاه را همراهی می‌کرد و رضا شاه به توصیه‌های پسرش در امور مختلف عمل می‌کرد.

سلطنت پسر

ایران در سوم شهریور 1320 در کشاکش جنگ دوم جهانی به اشغال متفقین درآمد و رضا شاه در تاریخ 25 شهریور 1320 ناچار شد از مقام خود استعفا دهد و محمدرضا، ولیعهد با حضور در نشست فوق العاده مجلس شورای ملی، سوگند پادشاهی خورد و شاه ایران شد. همزمان ارتش شوروی و انگلیس تهران را اشغال کردند. محمدعلی فروغی، نخست‌وزیر کناره‌گیری رضا شاه و به سلطنت رسیدن محمدرضا را به اطلاع عموم نمایندگان شورای ملی رساند و سپس استعفانامه رضا شاه را خواند.

رضا شاه در متن استعفایش نوشته بود: «نظر به اینکه من همه قوای خود را در این چند ساله مصروف امور کشور کرده و ناتوان شده‌ام حس می‌کنم که اینک وقت آن رسیده‌است که یک قوه و بنیه جوانتری به کارهای کشور که مراقبت دائم لازم دارد بپردازند و اسباب سعادت و رفاه ملت را فراهم آورد بنابراین امر سلطنت را به ولیعهد و جانشین خود تفویض کردم از کار کناره نمودم از امروز که روز ۲۵ شهریور ماه ۱۳۲۰ است عموم ملت از کشوری و لشکری ولیعهد و جانشین قانونی مرا باید به سلطنت بشناسد و آنچه نسبت به من از پیروی مصالح کشور می‌کردند نسبت به ایشان بکنند. کاخ مرمر،- تهران به تاریخ ۲۵ شهریور ماه ۱۳۲۰. امضا»

این مراسم به 16 سال حکومت رضا شاه بر ایران پایان داد و زمینه ساز سلطنت پسرش محمدرضا در 22 سالگی شد. محمدرضا ۳۷ سال بر ایران حکمرانی کرد و در آرزوی حکمرانی طولانی تر و در رویای تبدیل ایران به پنجمین قدرت جهان زندگی کرد اما با شدت گرفتن نارضایتی های عمومی و بالا گرفتن قیام انقلاب اسلامی، رویایش به کابوس تبدیل شد.

مراسم ادای سوگند

محمدرضا پهلوی طبق اصل 39 متمم قانون اساسی مشروطه که بیان می داشت «هیچ پادشاهی بر تخت سلطنت نمی‌تواند جلوس کند مگر این که قبل از تاجگذاری در مجلس شورای ملی حاضر شود» با حضور اعضای دو مجلس شورای ملی و سنا و هیات وزراء مراسم سوگند را به جا آورد.

براساس برنامه رییس مجلس شورای ملی مراسم سوگود ساعت 16روز ۲۶ شهریور 1320 با حضور هیات وزیران، امرای لشکر، معاونین و مدیران کل وزارتخانه‌ها و روسای اداره‌های دولتی در محوله ساختمان مجلس شورای ملی و باغ بهارستان آغاز شد. هیات دولت با مشایعت محمدرضا پهلوی در ساعت 16 از کاخ مرمر در چهارراه سپه تهران به راه افتاد و از خیابان پهلوی (ولیعصر) و شاه (امام خمینی) گذشت و ساعت 16 و 30 دقیقه وارد محوله مجلس شورای ملی شد.

گروهان گاردِ احترام با دسته موزیکِ ارتش، درون باغ مجلس شورای ملی با ورود محمدرضا پهلوی و هیات همراه آیین احترام نظامی را برگزار کردند و دسته موزیک سرود ملی ایران نواخته شد. هیات وزیران و امرای ارتش در سرسرای ساختمان مجلس ایستاده بودند. پس از ورود محمدرضا به ساختمان مجلس شورای ملی پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان کشور در آن زمان بر بام مجلس شورای ملی به اهتزاز درآمد و پهلویِ پسر به تالار آیینه رفت.

هیات دولت از سرسرا وارد تالارِ نشست شدند. رییس تشریفات دربار ورود محمدرضا پهلوی به تالار نشست‌های مجلس شورای ملی را به آگاهی رساند و نمایندگان برای ادای احترام از جای خود برخواستند. محمدرضا در برابر میز ویژه ایستاد و سوگندنامه از سوی رییس تشریفات دربار به وی داده شد و او نوشتار سوگند را که در اصل 39 متمم قانون اساسی مشروطه آمده است را خواند و بر سوگندنامه دست گذاشت و گفت: «من خداوند قادر متعال را گواه گرفته به کلام الله مجید و به آن چه نزد خدا محترم است قسم یاد می‌کنم که تمام هم خود را مصروف حفظ استقلال ایران نموده حدود مملکت و حقوق ملت را محفوظ و محروس بدارم قانون اساسی مشروطیت ایران را نگهبان و برطبق آن و قوانین مقرره سلطنت نمایم و در ترویج مذهب جعفری اثنی عشری سعی و کوشش نمایم و در تمام اعمال و افعال خداوند عز شانه را حاضر و ناظر دانسته منظوری جز سعادت و عظمت دولت و ملت ایران نداشته باشم و از خداوند مستعان در خدمت به ترقی ایران توفیق می‌طلبم و از ارواح طیبه اولیای اسلام استمداد می‌کنم.»

با پایان مراسم سوگندنامه، رو به مجلس شورای ملی و ملت ایران سخنرانی کرد.

محمدرضا پهلوی گفت: «اکنون که مقتضیات داخلی کشور ایجاب نموده است که من وظایف خطیر سلطنت را عهده‌دار شوم و در چنین موقعی سنگینی مهام امور کشور را مطابق قانون اساسی تحمل نمایم لازم می‌دانم با توجه وافی به اصول مشروطیت و تفکیک قوا لزوم همکاری دایم و کامل را بین دولت و مجلس شورای ملی خاطر نشان نموده برای تامین مصالح کشور متذکر شوم که هم من و دولت و هم مجلس شورای ملی و عموم افراد ملت هر یک باید مراقبت تام نسبت به انجام وظایف خود داشته باشیم و هیچگاه به هیچوجه از رعایت کامل قوانین فروگذار نکنیم در این زمینه مخصوصا برای رفاه اهالی کشور فرمان موکد داده شده که به عموم مامورین و مستخدمین کشوری و لشکری ابلاغ گردد که هر کس از حدود قوانین و مقررات وابسته تجاوز نماید و یا به حقوق افراد تعدی کند موافق قانون به کیفر مقرر خواهد رسید.

دولت ماموریت دارد گذشته از اهتمام جدی در اجرای دقیق قوانین برای حصول تامین قضایی برنامه جامعی حاکی از رئوس اصلاحات مربوطه به امور اجتماعی و اقتصادی و مالی و تغییر مقرراتی که با احتیاجات و مقتضیات امروز وفق نمی‌دهد هر چه زودتر با موافقت و تصویب مجلس تهیه نموده به موقع اجرا بگذارند که موجبات آسایش عموم طبقات اهالی کشور و هم چنین بهبود اوضاع زندگی خدمتگذاران لشکری و کشوری از هر جهت آماده و وسایل رفاهیت آینده کشور فراهم گردد. این نکته را مخصوصا یادآور می‌شوم که من جد وافی خواهم داشت پیوسته وظایف خود را موافق قانون و وجدان انجام‌دهم و انتظاردارم نمایندگان ملت و عموم کارکنان ادارات دولت و طبقه روشنفکر هم همین معنی را نصب‌العین خود نموده برای سعادت و بهروزی میهن که مقصود مشترک همه ماها می‌باشد از این روش منحرف نگردد ضمنا دولت من با اهتمام کامل به عمل خواهد آورد که با همکاری نزدیک با دولت‌هایی که منافع ما با آنها ارتباط مخصوص دارد به طوری که مصالح مملکتی کاملا رعایت شود مشکلاتی که فعلا برای ما پیش آمده حل شده و جریان امور بر وفق دلخواه گردد در این صورت امیدوارم به فضل خداوند با منتهای کوشش که همه با تمام قوا به عمل خواهیم آورد کشتی سلامت کشور را به ساحل برسانیم.»

سخنرانی او با کف زدن ممتد حاضران پایان و او به تالار آیینه بازگشت و بعد از مدت کوتاهی روانه کاخ مرمر شد. آیین سوگند و سخنرانی محمدرضا شاه به صورت زنده از رادیو ایران پخش شد.

در این روز ارتش شوروی و انگلیس، تهران را اشغال کردند و همه وزارتخانه‌ها و اداره‌های دولتی را اشغال کردند.

ایران در آغاز حکومت محمدرضا شاه به سه بخش تقسیم شد. بخش اشغال شده توسط ارتش شوروی در شمال ایران، بخش اشغال شده از سوی ارتش انگلیس در جنوب ایران و بخش میانی و منطقه بی طرف کشور که تهران نیز جزو آن بود. ارتش ایران اجازه نداشت در بخش شمالی پادگان‌ها داشته باشد در حقیقت کنترل بخش شمالی ایران از دست دولت مرکزی خارج بود.

در تهران ارتش شوروی در زندان‌ها را باز کردند و ۵۲ نفر از کمونیستهای مخالف دولت ایران را از زندان آزاد کردند و پس از آن حزب توده از سوی استالین در ایران تاسیس شد.

سراشیبی سقوط

محمدرضا شاه از اواسط دی ماه 1356، آخرین ماه حضورش در ایران دست به دو اقدام سیاسی زد تا شاید به خیالش بتواند بعد از فروکش کردن غضب مردم عمر سلطنتش را طولانی تر کند. ابتدا شاپور بختیار را در 16 دی 1356 به عنوان نخست وزیر نصب کرد و هفت روز بعد در 23 دی اعضای شورای سلطنت را منصوب کرد تا شاید به قول خودش توانسته باشد در کنار ارتش وفادار شاهنشاهی تحت حمایت ژنرالهای آمریکایی بود، سلطنت پهلویها بر ایران را استمرار ببخشد اما حقیقت شرایط دیگری را رقم زد.

استیصال و خروج او به همراه فرح دیبا و سایر اعضای خانواده به همراه ثروت هنگفت سلطنتی از کشور در تاریخ ۲۶ دی 1356، همه معادلات را بهم ریخت و انقلابیون در کنار رهبر حکیم و فرزانه شان دیگر اجازه ندادند که نظام سلطنت بار دیگر در ایران قوت بگیرد و این اول راهِ زندگی شاه مخلوق در تبعید بود.

پیچیده شدن نسخه محمدرضا در گالوپ

در آستانه تشکیل دولت بختیار در تاریخ 16 دی‌ 1357، والری ژیسکاردستن رییس جمهور وقت فرانسه از سران دولت‌های آمریکا، انگلیس و آلمان غربی درخواست کرد به گوادلوپ یکی از شهرهای فرادریایی فرانسه در دریای کارائیب سفر کنند تا به‌طور غیر رسمی راجع به بحران‌های بین‌المللی با یکدیگر به بحث و تبادل‌نظر بپردازند. یکی از مهم‌ترین این بحران‌ها، به اوج رسیدن نهضت اسلامی ایران بود که به بزرگترین نگرانی غرب مبدل شده بود.

کنفرانس گوادلوپ از ۱۴ تا ۱۷ دی‌ 1357 برگزار شد. جیمز کالاهان وقت نخست وزیر انگلیس در یکی از نشستهای این کنفرانس اوضاع ایران را بحرانی توصیف کرد و گفت: «محمدرضا پهلوی تسلط خود را بر اوضاع از دست داده است و هیچ راه حلی برای جانشینی وی وجود ندارد. زیرا مردان سیاسی که در صحنه باقی مانده اند، چندان توانا به نظر نمی رسند به علاوه بیشتر آنها به واسطه ارتباط خود با محمدرضا پهلوی و فقدان تجربه سیاسی از ایفای نقش حساس در این دوره بحرانی، انتقال ناتوان هستند.»

والری ژیسکاردستن رییس جمهور وقت فرانسه نیز در این کنفرانس به دو موضوع خطر تجزیه ایران و هراس از مداخله شوروی در امور ایران صحبت کرد. وی تأکید داشت: «در شرایط موجود می‌بایست از محمدرضا پهلوی به عنوان بهترین گزینه برای نجات ایران حمایت کرد زیرا وی نسبت به دیگر فعالان سیاسی، نگرش واقع بینانه‌تری نسبت به مسایل مختلف دارد همچنین او در عین حال از حمایت ارتش بهره مند است که می تواند در برابر جریان مذهبی به کار گیرد.»

اما در خلال برگزاری این کنفرانس جیمی کارتر رییس جمهور وقت آمریکا اعلام کرد: «اوضاع ایران به کلی تغییر کرده است و محمدرضا پهلوی دیگر قادر به ماندن و ادامه حکومت نیست زیرا مردم به هیچ وجه خواهان او نیستند.»

او ادامه داد: «من به توانایی ارتش جهت کنترل اوضاع امیدوارم و از آن جایی که سران ارتش تحصیلکرده آمریکا هستند، روابط نزدیکی با فرماندهان ارتش آمریکا دارند.»

بدین ترتیب سران سیاسی کشورهای غربی شرکت کننده در گوادلوپ هیچ امیدی از امکان ادامه سلطنت محمدرضا پهلوی ندید و از این رو تصمیم به پذیرش شکست و کنار گذاشتن وی از حاکمیت ایران شدند.

پس از این اجماع، رییس جمهور وقت امریکا برای حفظ ارتش ایران در برابر انقلابیون تصمیم به فرستادن یک افسر بلندپایه آمریکایی به نام ژنرال رابرت هایزر به ایران گرفت.

اکثر گزارش‌هایی که هایزر از تهران به پنتاگون و کاخ سفید مخابره کرد همچنان در وضعیت طبقه‌بندی شده هستند اما اسناد منتشر شده به وضوح نشان می‌دهد که ژنرالی که جیمی کارتر رییس جمهور وقت امریکا برای اطمینان از اوضاع ایران پس از سقوط سلطنت محمدرضا شاه راهی تهران کرد، هایزر بود که در کنار سالیوان سفیر آمریکا در ایران به میانجی گری پشت پرده برای حفظ ساختار ارتش ایران در حمایت از دولت شاهپور بختیار و آمادگی برای کودتا و در اختیار گرفتن قدرت به ایران فرستاده شد.

سولیوان آخرین سفیر آمریکا در ایران در خاطراتش نوشت: «هایزر عقیده داشت که نیروهای مسلح ایران در موقع لازم وارد میدان خواهند شد و کار را یک‌سره خواهند کرد، در حالی که من عکس این عقیده را داشتم و فکر می‌کردم نظامیان ایران اراده و ایمان خود را در این نبرد از دست داده‌اند. بیشتر مخالفانی که در خیابان‌ها در مقابل نیروهای مسلح قرار دارند، فرزندان و برادران و دیگر بستگان نزدیک مردان مجهز به تفنگ‌ها و مسلسل‌ها هستند. در یکی از گفت‌وگوهایمان با هایزر به وی گفتم که سربازان ایرانی با توجه به اعتقادات مذهبی در رویارویی با انقلابی که رنگ مذهبی داشت، قابل اعتماد نیستند. هایزر که تحت تأثیر گزارش‌های ژنرال‌ها بود، عکس این عقیده را داشت و همچنان برای نیروهای مسلح ایران نقش تعیین‌کننده‌ای قائل بود. با وجود این، هایزر در گزارش‌های روزانه خود به واشنگتن ضمن اعلام نظرات خود به دیدگاه‌های من هم اشاره می‌کرد و دیدگاه‌های مرا نیز کم‌وبیش منعکس می‌نمود.»

ترک ایران و مرگ

محمدرضا پهلوی در تاریخ ۲۶ دی ۱۳۵۷ از تهران به مقصد مصر رفت و در شهر اسوان در جنوب این کشور مورد استقبال رسمی انور سادات رییس جمهور وقت مصر قرار گرفت سپس از دو بهمن 1357 مدتی را در مراکش مهمان ملک حسن دوم پادشاه این کشور بود.

با فشار دولت انقلابی ایران و ملاحظات سیاسی دولت مراکش، او مجبور به ترک مراکش شد و در ۱۰ فروردین ۱۳۵۸ به کشور باهاما در نزدیکی آمریکا رفت و روادید گردشگری گرفت. تلاش او برای گرفتن پناهندگی سیاسی از انگلستان بی‌نتیجه ماند. با پایان یافتن روادید باهاما، در ۲۰ خرداد 1358 به مکزیک رفت.

بیماری او در مکزیک هر روز شدت می‌یافت اما او بیماری واقعی خود را از پزشکان مکزیکی پنهان می‌کرد. هرچند پزشک مخصوص او که از پاریس می‌آمد او را تحت شیمی درمانی قرار می‌داد، پزشکان مکزیکی او را برای مالاریا درمان می‌کردند. برای درمان در ۳۰ مهر ماه به بیمارستانی در نیویورک در به آمریکا رفت.

او چند بار مجبور شد به صورت پنهانی به مرکز سرطان مموریال اسلون – کترینگ برود. محمدرضا پهلوی پس از خروج از بیمارستان نخست در ۱۱ آذر 1358 به مرکز پزشکی ویلفورد هال در پایگاه نیروی هوایی لاکلند در تگزاس برود و سپس در ۲۴ آذر به پاناما و در سوم فروردین ۱۳۵۹ به مصر رفت و دستِ ‌آخر انور سادات به او پناهندگی داد.

مدت کوتاهی پس از ورود وی به مصر، پزشکان معالج طحال او را خارج کردند. سرطان او در وضع پیشرفته‌ای بود و پایان کارش نزدیک بود. سرانجام در ساعت ۹:۴۵ دقیقه روز ۵ مرداد ۱۳۵۹ در 61 سالگی در قاهره درگذشت. پیکر وی پس از تشییع رسمی دولت مصر، در مسجد الرفاعی قاهره به خاک سپرده شد.

البته باید این سخن منوچهر رزم آرا وزیر بهداشت و درمان دولت بختیار و برادر کوچکتر علی رزم آرا چهاردهمین نخست وزیر محمدرضا شاه پهلوی را هم به اسناد رسمی منتشر شده درباره علت مرگ محمدرضا پهلوی اضافه کرد.

او در مصاحبه ای درباره علت بیماری و مرگ محمدرضا پهلوی، شرکای متعدد جنسی و استفاده بیش از حد از داروهای تقویت جنسی از سوی شاه به خصوص در دوران پس از جوانی علت بیماری و مرگ او اعلام کرد.

به اعتقاد رزم آرا که هم اکنون زنده و در فرانسه سکونت دارد، محمدرضا تنها مقتول این داروها نبوده و علت مرگ مشکوک اسداللّه علم، عبدالکریم ایادی، قلی ناصری و حسین دانشور از وزرا و درباریان وی نیز استفاده از همین داروها بود.

منابع:

متمم قانون اساسی مشروطه

طلوعی، محمود، پدر و پسر، تهران، نشر علم، ۱۳۷۳، ص۴۷۴

مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ نشست ۱۱۵ و 116

معتضد، خسرو، شادکامان کاخ مرمر، تهران، دور دنیا، چاپ دوم، ج۱، ۱۳۷۸، ص۱۸۳

فردوست، حسین، ظهور وسقوط سلطنت پهلوی، تهران، انتشارات، اطلاعات، چاپ دوم، ۱۳۷۰، ص۲۶

پهلوی، محمد رضا، ماموریت برای وطنم، شرکت سهامی کتاب‌های جیبی، تهران، چاپ سوم، ۱۳۵۰، ص۶۳

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.