حلقه گمشده اصلاح طلبان چیست؟

پایان انتخابات با شکست اصلاح‌طلبان همراه بود، انتخاباتی که کاندیداهای اصلی این جریان اجازه ورود به رقابت را نیافتند. اما حال که انتخابات به پایان رسیده و دولت رقیب برای 4 سال و حتی 8 سال آینده روی کار است، برنامه اصلاح طلبان چیست؟آیا به سمت بازسازی می روند؟ جبهه اصلاحات به کار خود ادامه می دهد؟ اختلافات در جبهه اصلاحات چقدر جدی است؟ بزرگان اصلاحات وارد گود خواهند شد؟ 

اسماعیل گرامی مقدم از اعضای جبهه اصلاحات و عضو حزب اعتماد ملی در گفت و گو با خبرگزاری خبرآنلاین، ضمن تایید اختلافات جدی در بین اصلاح‌طلبان، بر این باور است که اگر اختلافات در جبهه اصلاحات حل شود قطعا جبهه اصلاحات می‌تواند ادامه پیدا کند اما با حل نشدن این نگاه‌ها، به نظر می رسد که نتواند در انتخابات آینده هم نتیجه گیرد.

گرامی مقدم ضمن بیان اما و اگرهایی در این باره، تاکید دارد که به هرحال برخی از چهره‌ها موافق هستند که انتخابات پایان کار پیدا کرده و دیگر معنی ندارد که ادامه پیدا کند و بعضی‌ها هم معتقدند که باید ادامه پیدا کند ولی فعلا ادامه پیدا می‌کند و به نظر می رسد که غالب آرا هم این باشد که این جبهه همچنان کار خودشان را ادامه دهند و با آسیب شناسی انتخابات ۱۴۰۰ بتوانند مقدمه سازماندهی و حفظ جبهه اصلاحات را فراهم کنند.

این چهره سیاسی اصلاح‌طلب با بیان اینکه ورود و حضور بزرگانی چون موسوی خوئینی‌ها، عبدالله نوری، موسوی لاری، گرم کننده جبهه اصلاحات است و روحیه جوانان را افزایش می‌دهد، تاکید دارد اگر کسی مدعی اصلاحات است نباید در خانه‌اش بنشیند و باید فعال باشد و کار کند تا روز آخر باید وارد صحنه شود و ایستادگی کند و به جبهه کمک کند.

مشروح مصاحبه خبرگزاری خبرآنلاین با اسماعیل گرامی مقدم از اعضای جبهه اصلاحات را می‌خوانید؛

************

*آقای گرامی‌مقدم! اخیرا ادعایی مطرح شد مبنی براینکه آقای خاتمی در جبهه اصلاح طلب تحت فشار قرار گرفتند،حتی از اصطلاح نفوذی ها نام برده شد.این ادعا را می پذیرید؟

نمی توانم در این باره اظهار نظر کنم.

*برخی می گویند منظور از نفوذی ها و فشار، کارگزارانی ها است؟

خیر. منظورشان حمایت آقای خاتمی از همین لیست شوراها بوده است ولی به نظر من اینکه ما اسم آن را فشار بگذاریم یا نگذاریم، باید از این گونه مسائل عبور کنیم. بالاخره آقای خاتمی، در مجلس نهم یا دهم هم گفتند شرایط شرکت در انتخابات وجود ندارد ولی بعد آمدند و رای دادند، یعنی آقای خاتمی یک تکلیفی دارد و معتقد است که برای نجات جمهوریت و حفظ جمهوری باید در انتخابات شرکت کرد و برای همین در انتخابات شرکت می‌کند طبعا من هم بر همین باور هستم، بنابراین ایشان شرکت کردند و از این لیست حمایت کردند.

دعوت خاتمی برای رأی دادن خدشه‌ای به اعتبارش وارد نمی‌کند

این موضوع به نظر من چیزی نیست که ما تصور کنیم آسمان به زمین رسیده است و به اعتبار آقای خاتمی خدشه‌ای وارد شده است. دلیل مهمی دارم و آن اینکه، چون مردم به جناح مقابل ما رای ندادند، اگر مردم می‌آمدند و به جناح مقابل ما رای می دادند یعنی لیست شورا ۴ میلیون رأی می آورد، آقای رئیسی هم ۴۰ میلیون رأی می آورد در این صورت از نظر اعتبار بزرگان اصلاح‌طلب قابل تامل بود  ولی مردم نیامدند و اصلا شرکت نکردند.

 پس در یک چنین شرایطی ما نمی توانیم انقدر ناامید باشیم و بگوییم چون آقای خاتمی، یا آقای کروبی یا بخشی از اصلاح‌طلبان آمدند و از نامزد یا نامزدهایی حمایت کردند اعتبار آنها خدشه دار شده است. رقابت همین است و ۵۲ درصد مردم تصمیم گرفتند در این دوره در انتخابات شرکت نکنند و رقابت تا یک مشارکت ۷۰ درصدی بالا نرفته است.

اصلاح طلبان باید برای انتخابات مجلس ساماندهی جدید داشته باشند

بنابراین به نظر من باید از اینها عبور کنیم ولی از مواضع و مطالبات مردم هرگز نباید عبور کنیم و باید پیگیر آنها باشیم تا بتوانیم مردم را امیدوار کنیم. برای این وضعیت نابسامان اقتصادی،‌ دولت جدید باید با تمام همت و تلاشش را بر این مسئله بگذارد تا این تحریم‌ها رفع شود تا به تعبیری یک آب خوش از گلوی مردم ایران گلویشان پایین رود.

به عبارت دیگر تورم فعلی، پایین بودن دستمزدها و حقوق‌ها، گلوی مردم ایران را فشرده است از این رو ما باید از این وضعیت نجات پیدا کنیم. باید ببینیم دولت رئیسی با اولویت بندی به این سمت و سو می رود یا نه. ما بعد از دو سال انتخابات مجلس را داریم و اصلاح طلبان باید برای آن سازماندهی جدیدی را انجام دهند. سازماندهی اصلاح طلبان بعد از رد صلاحیتهای نامزدهایشان بزرگترین مشکل آنها در این انتخابات بود.

*به نوعی می شود اصلاحات صندوق محور و جریان اصلاحات زنده است و نمرده است.

احمدی نژاد و براندازها در لیست تحریم کنندگان انتخابات بودند

ببینید آقای خاتمی از جمله چهره‌هایی است که به جمهوریت باور دارند. به هر حال برای انتخابات و جمهوریت نظام باید از مردم دعوت کنند که بیایند و این هیچ اشکالی ندارد. ما چند موضع گیری داشتیم یک موضع گیری متعلق به کسانی بود که می‌گفتند در انتخابات نباید شرکت کرد، اینها شرکت در انتخابات را به نوعی تحریم کردند، آنها الان مدعی آن ۵۲ درصد هستند اما کسانی که گفتند ما نامزد نداریم نمی‌توانند مدعی این ۵۲ درصد باشند(تا الان هم مدعی نبودند).

 بنابراین تکلیف آن ۵۲ درصد روشن است که آنها می‌گفتند مردم نباید شرکت کنند و بسیار شفاف و روشن، انتخابات را تحریم کردند و در بین آنها از برانداز بوده تا چهره‌های اصلاح طلب و یک نفر هم آقای احمدی نژاد که اصولگرا بود. بخش دیگری از مردم، سه و نیم میلیون نفری بودند که شرکت کردند و به هیچ کدام از این نامزدها رأی ندادند و رأی‌شان اعتراضی بود. یک بخشی از مردم اصلاح طلب در انتخابات شرکت کردند و یک رای دو میلیون و چهارصدی را توانستیم در روزهای آخر به دست آوریم.

 اینها برای اینکه نهاد صندوق و نهاد رأی ادامه پیدا کند در انتخابات شرکت کردند. مردم پای صندوقهای رای نیامدند و جناح رقیب انتخابات را بُرده است، نمی‌توان گفت که چون این چهره‌ها آمدند پس اشتباه کردند، اگر اینها نمی‌آمدند ۴ سال دیگر هم نمی‌توانستند بیایند. در یک دوره ای (انتخابات مجلس هشتم) در بالای یک لیستی نوشتند یاران خاتمی! و آن لیست رأی نیاورد، نمی‌توان بگوییم اعتبار آقای خاتمی از بین رفت؟ خیر این گونه نیست چون آقای خاتمی ۴ سال بعد آمد و در انتخابات ریاست جمهوری از آقای روحانی حمایت کرد و آقای روحانی رای آورد، از لیست شورای شهر تهران حمایت کرد و آن لیست رای آورد.

نه اصلاحات مُرده و نه اعتبار اصلاحات از بین رفته است

 بنابراین رقابت‌های انتخاباتی فراز و نشیب‌های خاص خودش را دارد و ما نباید فکر کنیم که اعتبار اصلاحات از بین رفته و یا اصلاحات مُرده است، من اینها را قبول ندارم، اینکه ما بگوییم چون در یک انتخاباتی مردم پای صندوق رأی نیامدند پس انتخابات صندوق محور مُرده است درست نیست، بعضی از آنها سؤال خواهند کرد که شما در جبهه اصلاحات چه سازماندهی قوی انجام دادید، شما که چند سال است دائما مردم را نا امید می‌کنید و می‌گویید در انتخابات شرکت کردن، هیچ فایده‌ای ندارد.

بنابراین نمی‌توان هم به مردم بگوییم که در انتخابات شرکت نکنید و بعد بگوییم اصلاحات مُرد و برای همین مردم شرکت نکردند، من اینها را قبول ندارم و به نظرم اینها واقعی نیست و با شرایط به وجود آمده ۵۲ درصد مردم رأی اعتراضی داشتند یا تحریمی بودند و هرچه که بودند نارضایتی خودشان را اعلام کردند.

جبهه اصلاحات یقینا می‌تواند به حیات خود ادامه دهد اگر....

*با توجه به همین فضای اختلافی که بین طیفهای اصلاح طلب به وجود آمده است آیا احتمال می دهید که جبهه اصلاح طلبان ایران هم دچار انحلال شود و این منحل شدن چقدر جدی است؟

جبهه اصلاحات برای اجماع به وجود آمده است و از این جهت قابل دفاع هستند اما در این جبهه نحله‌های مختلف فکری وجود دارد که برای همین انتخابات هم یک نگاه این بود که اگر نامزد ما تایید نشد دیگر نباید شرکت کنیم، یک نگاه این بود که ما نامزد مشروط داشته باشیم و یک نگاه هم این بود که در هر شرایطی باید شرکت کنیم.

در روزهای آخر نگاه دوم و سوم با هم یکی شدند و در انتخابات شرکت کردند، این اختلافات اگر در جبهه اصلاحات حل شود قطعا جبهه اصلاحات می‌تواند ادامه پیدا کند اما با حل نشدن این نگاه‌ها، به نظر می رسد که نتواند در انتخابات آینده هم نتیجه گیرد ولی به هرحال برخی از چهره‌ها موافق هستند که پایان کار جبهه است و دیگر معنی ندارد که ادامه پیدا کند و بعضی‌ها هم معتقدند که باید ادامه پیدا کند ولی فعلا ادامه پیدا می‌کند و به نظر می رسد که غالب آرا هم این باشد که این جبهه همچنان کار خودشان را ادامه دهند و با آسیب شناسی انتخابات ۱۴۰۰ بتوانند مقدمه سازماندهی و حفظ جبهه اصلاحات را فراهم کنند.

وجود جبهه اصلاحات از نبودن آن بهتر است

*اصلاح طلبان برای چند سال آینده که گفته می شود قرار است به سمت بازسازی تشکیلاتی بروند، چقدر قرار است روی این جبهه حساب باز کنند یا در نهایت ساز و کار جدید را راه اندازند؟ 

اینکه بالاخره اصلاح طلبان باید کاری را انجام دهند، روشن است که همه هم موافق این اتفاق هستند و بالاخره وجود جبهه اصلاحات از نبودن آن بهتر است (زمانی که فصل مشترک یک سری از دیدگاه‌های پایه‌ای روشن شود)، این گونه که عده‌ای در آنجا پافشاری کنند که اگر نامزد ما تایید نشد ما در انتخابات شرکت نمی‌کنیم با این فرمان این جبهه نمی‌تواند ماندگار باشد. اگر آنها بگویند اگر نامزد ما تایید نشود ما در انتخابات شرکت نمی‌کنیم اساسا وجود این جبهه چه نیازی دارد و زیر سؤال می‌رود، اینها را جبهه باید حل کند، اگر می‌خواهند در انتخابات شرکت نکنند باید تصمیم بگیرد، اگر می‌خواهند شرکت کند باید به فصل مشترکی از دیدگاه‌ها برسند.

آنچه که فهم من از جبهه و نگاه ها می‌رسد و با توجه به اینکه بنده هم عضو آن جبهه هستم بسیاری تمایل دارند که معایب این جبهه و معایب تصمیمات باید اصلاح شود و این جبهه باید به کار خودش ادامه دهد اما اینکه این نگاه چقدر غالب خواهد بود باید ببینیم که در آینده چه اتفاقی رخ می‌دهد.

بازیِ اصلاح طلبان در زمین شورای نگهبان /اعتبار خاتمی آسیب دیده است؟

جبهه اصلاحات با حفظ موضعگیری‌های فعلی نمی‌تواند به کارش ادامه دهد

* این اختلافات را چقدر اساسی می دانید؟ افرادی مثل آقای مرعشی می گویند باید به سمتی رفت که صندوق رأی محور باشد.

این اختلافات اساسی است. من در جبهه اصلاحات هم عرض کردم که هم می‌توان این جبهه را ادامه داد و هم نمی‌توان ادامه داد. در واقع با حفظ این نگاه‌ها و موضع‌گیری‌ها نمی‌توان ادامه داد، همان چیزی که آقای مرعشی می‌گوید که درست است و من هم طرفدار آن نظریه هستم؛ نخست باید در مورد شرکت کردن در انتخابات به یک تفاهم کلی رسید وگرنه اگر این نگاه به همین شکل ادامه پیدا کند، فرض کنید شش ماه تا انتخابات مجلس باقی مانده است و این جبهه هنوز تصمیم ندارد که شرکت کند یا نکند به تعبیری همین آش و همین کاسه است و هم اختلافات باقی است و هم توان و انرژی جبهه هدر رفته است.

بنابراین نمی‌توان با این دو دیدگاه و با این اختلاف ادامه داد اما اگر به یک فصل مشترکی که آقای مرعشی می‌گویند و من هم بر آن باور هستم برسیم آن زمان می‌توان ادامه داد منتهی باید سازماندهی کنیم و در مقابل رقیب از تاکتیک‌های مختلفی استفاده کنیم تا بتوانیم در انتخابات برنده شویم و اعتماد مردم را جلب کنیم.

 واقعیت این است که این مساله‌ای که آقای مرعشی گفتند و طرفدار آن هستند ما هم اساسا دنبال همین بودیم که بالاخره اگر در انتخابات حضور پیدا نکنیم رقیب جایگزین ما می‌شود و عده‌ای دیگری روی کار می‌آیند پس باید در انتخابات حضور پیدا کرد تا این صندوق و جمهوریت حفظ شود، به هر حال درست است که حکومت می‌آید و شورای نگهبان می‌آید و انتخابات را به نحوی برگزار می‌کند که یک جریانی با نامزدهای اصلی حضور پیدا نکنند از سوی دیگر باید برای این مسئله چاره‌ای بیندیشیم که چه ایراداتی وجود دارد مثلا من از روز اول مخالف جدی تصویب دو سوم آرا برای نامزد نهایی بودم، اولین مخالف آن بنده بودم یعنی وقتی در جلسه مطرح شد و  آن جلسه، تمام وقتش را به این موضوع اختصاص داد و نظرسنجی کرد که آیا دو سوم را بگذاریم یا خیر، من همانجا گفتم این دو سومی که تعیین کردید بدین معناست که ما در انتخابات شرکت نکنیم ولی متاسفانه با دو رأی تصویب شد و سه ماه تمام وقت ما هدر رفت و نامزدی نداشتیم. روشن بود که با دو سوم هیچ رقابتی برگزار نمی شود، رقابت همیشه با یک رأی نسبی است.

حضور موسوی خوئینی‌ها و عبدالله نوری گرم کننده جبهه اصلاحات است

*آقای گرامی‌مقدم! بزرگان اصلاحات به جز آقای خاتمی، مثل آقایان بهزاد نبوی، موسوی خوئینی‌ها و عبدالله نوری ممکن است برای این بازسازی فعال شوند؟

اگر کسی مدعی اصلاحات است نباید در خانه‌اش بنشیند و باید فعال باشد و کار کند تا روز آخر باید وارد صحنه شود و ایستادگی کند و به جبهه کمک کند. شاید ورود بزرگان از روزهای قبل یعنی اینکه به روز آخر منتج نشود، تصمیمات سنجیده‌تر و درست تری گرفته می شد و حتما حضور آقای موسوی خویئنی ها و آقای نوری گرم کننده جبهه اصلاحات است و روحیه جوانان را افزایش می‌دهد پس حتما مفید است.

فصل مشترکِ جمع شدن اصلاح‌طلبان، باید انتخابات باشد

*علت کناره گیری برخی چهره های شاخص از جبهه اصلاحات چیست؟ برخی هم که از ابتدا از دور نظاره گر بودند و وارد سازوکار نشدند

من چون اطلاعی از نیت این آقایان ندارم یعنی نمی‌دانم نیت باطنی آنها از عدم حضورشان چه بود ولی مثلا آقای موسوی لاری، کسالتی داشتند و دلیلشان همین کسالت بود که حضور پیدا نکردند ولی قطعا این عدم حضور چهره‌ها، یک سری تبعات دارد، کسانی که پیشکسوت هستند زمانی که حضور پیدا نکنند تداعی می‌شود که یا به این دلیل بوده یا به فلان دلیل.

 در مجموع جبهه اصلاحات می‌تواند ادامه پیدا کند که یک شرط بزرگ دارد و آن این است که فصل مشترکِ جمع شدنشان، باید انتخابات باشد. اگر این موضوع باشد این جبهه می‌تواند ادامه دهد وگرنه مثل گذشته، ۱۵، ۱۶ حزب، یک پرچم دیگر برمی‌دارند و ۱۵، ۱۶ حزب دیگر، پرچم دیگری را. این مسئله آسیب می‌رساند و اساسا ترمز اصلاحات را می‌کشد.

 ما تا روز آخر در جبهه اصلاحات نتوانسته بودیم تصمیمی بگیریم تا از یک نامزد حمایت کنیم، فرض کنید نامزد دیگری از طیف اصلاح‌طلبان که حضور داشتند، آن نامزد حداکثری را تایید می‌کردند، از کجا می‌دانید با این سازماندهی ضعیف اصلاح‌طلبان می‌توانست رای بیاورد؟ بنابراین سازماندهی ضعیف بود چون از یک سال پیش هیچ کاری انجام نشده بود.

اصلاح‌طلبان در انتخابات در زمین شورای نگهبان بازی کردند 

اصلاح طلبان باید در زمینی بازی کنند که امکان بازی آنها وجود دارد، امکان بازی اصلاح طلبان در سازماندهی بود نه در زمین شورای نگهبان. اصلاح طلبان با تعیین کردن ۹ نامزد که به آنها رأی دادند یکی از خطاهای آشکارشان را انجام دادند و در زمین شورای نگهبان بازی کردند، شورای نگهبان بارها نشان داده که مثلا آقای هاشمی رفسنجانی را رد صلاحیت می‌کند، شورای نگهبان آقای مصطفی معین را در انتخابات ۸۴ رد صلاحیت کرد و بعد تایید کرد تا بین اصلاح طلبان اختلاف بیفتد. ما این تجربه ها را داریم اما دوباره، ۹ نفر را انتخاب می کنیم تا شورای نگهبان یکی از اینها را تایید کند، شورای نگهبان هم همه اینها را رد کرد، ما در جبهه مخالف این بودیم و هرچه فریاد زدیم که ما نباید نامزدهایمان را از الان روشن کنیم؛ عده ای معتقد بودند که باید یک نفر را معرفی کنیم.

 روشن است که رقیب هم مقابله و هم رد صلاحیت می کند و بازی را بهم می زند چون ما در زمین شورای نگهبان بازی کردیم، زمین بازی ما سازماندهی نیروها بود، این سازمان است که می‌تواند مردم را به انتخابات بکشاند، ما سازمان نداشتیم و نیروهای اصلی‌مان رد صلاحیت شدند. روشن بود که به این وضعیت می‌افتیم بنابراین جبهه اصلاحات اول می بایست در کمیته سیاسی یا کمیته راهبردها این دو دیدگاه را به بحث بگذارد، اگر به این نتیجه رسیدند که در انتخابات شرکت نکنند که اصلا وجود این جبهه سوال برانگیز است و اصلا وجود این جبهه ضرورتی ندارد.

اگر دفتر کمیته سیاسی و کمیته راهبردی و در نهایت مجمع عمومی جبهه به این نتیجه رسید که باید در انتخابات شرکت کرد آن وقت می شود این جبهه را ادامه داد که انشاالله در روزهای آینده این بحث ها انجام می شود. بنده  سخنگوی جبهه اصلاحات نیستم، بنده به عنوان یک عضو جبهه اصلاحات و به عنوان یک فرد سیاسی دیدگاه خودم را در مورد راهبردها و تصمیمات جبهه اعلام کردم.

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.