گفت وگوی متفاوت با فرزند شهید صیاد شیرازی/ بحث زبان انگلیسی و ریاضیات برای پدرم بسیار پررنگ بود

بیشتر ما شهید «علی صیاد شیرازی» را به‌عنوان فرمانده‌ای مقتدر و چیره‌دست می‌شناسیم. اما کمتر از نقش پدرانه و رأفت او در خانواده شنیده‌ایم. «مهدی صیاد شیرازی» فرزند این شهید برایمان می‌گوید که مدیریت پدرانه، او را دوست داشتنی‌تر می‌کرد.

«مریم»، «مرجان»، «مهدی» و «محمد» فرزندان این شهید بزرگوار هستند. مهدی متولد سال ۱۳۶۰ است و مدرک دکترای روابط بین‌الملل از دانشگاه علامه طباطبایی دارد. در دانشگاه تدریس می‌کند و عضو هیئت علمی است. او از سال ۱۳۸۶ مسئولیت گروه علمی، پژوهشی شهید صیاد شیرازی زیرمجموعه پژوهشگاه علوم و معارف دفاع‌مقدس را برعهده دارد. به بهانه ۲۱ فروردین ماه، سالروز شهادت صیاد دل‌ها با مهدی صیاد شیرازی گفت‌وگو کردیم.

درباره سابقه مدیریتی و فرماندهی شهید بزرگوار، کماکان خوانده و شنیده‌ایم. زندگی ایشان فقط در یک بعد شخصیتی خلاصه نمی‌شد. برای ما از زوایای کمتر گفته شده شهید بگویید. رابطه پدر و پسری شما به چه شکل بود؟

رابطه پدری و پسری ما صمیمانه بود. پدر به معنای واقعی کلمه یک پدر نمونه بود. تمام تلاش ایشان این بود که به‌عنوان یک پدر خوب برای ما نقش‌آفرینی کند.دوستی و رفاقت بین ما بود. در همه امور زندگی ما اشراف داشت. ما را به مسیری تشویق می‌کرد که هم باعث سعادت دنیای ما باشد و هم آخرت ما. در زمان حضور پدر ما 2برهه را تجربه کردیم؛ دوران کودکی و نوجوانی. یادم است در دوران کودکی ایشان بیشترین زمان را در جبهه‌های دفاع‌مقدس می‌گذراندند. با وجود همه وظایفی که در جبهه برعهده داشتند، محیطی امن و آرامبخش و معنوی برای ما فراهم می‌کردند. به کلاس‌های حفظ قرآن می‌رفتیم. علاوه بر آن، ورزش و نشاط و خنده ما برای ایشان خیلی مهم بود. خودشان هم با ما بازی می‌کردند. اهل شوخ‌طبعی بودند. در حالی که شخصیتشان نظامی بود، ولی دل ایشان مملو از عطوفت و مهربانی بود. با نماز اول وقت و نماز شب بر حضور در مجالس معنوی تأکید می‌کردند.

 

به سال‌های کودکی شما برویم و به خاطرات پدر و پسری سرک بکشیم. فرماندهی نیروی زمینی ارتش و سال‌های دفاع‌مقدس فرصتی را برای ایشان باقی می‌گذاشت که با ۴فرزندشان وقت بگذرانند؟

ایشان در 2 مبحث زبان انگلیسی و ریاضیات بسیار مسلط بودند. تقریباً در دوران دبیرستان این 2درس را از محضر ایشان کمک می‌گرفتم. جالب است بگویم که شب شهادت پدر، من و ایشان مشغول حل مسائل ریاضی بودیم. فردای آن روز هم قرار بود ادامه درس ریاضی را دنبال کنیم که در ابتدای روز ایشان به درجه رفیع شهادت رسیدند. احساس مسئولیت ایشان در کمک علمی و درس و آینده ما، با همه وجود بود.

 

گفت وگوی متفاوت با فرزند شهید «علی صیاد شیرازی» | تا لحظه شهادت دغدغه رسیدگی به مشکلات مردم را داشت

پدر را در روزهای کودکی چطور به یاد می‌آورید؟

بابا در دوران کودکی من به شکل یک مجاهد فی‌سبیل‌الله ‌بودند. یعنی حضور کمی در خانه داشتند و در میدان جنگ تحمیلی بودند. در همان زمان اندک که به ما سر می‌زدند و به خانه می‌آمدند، گرما و صفا و صمیمیت را به خانه می‌آوردند. دورادور هوای ما را داشتند. با هم به مجالس مذهبی می‌رفتیم. تلاش می‌کردند که ما برای تحصیل آماده ‌باشیم. کودکی من دوران خوب و باصفایی بود. پدر مقید به ورزش بودند. این موارد را خوب به یاد دارم. یادم است روز رحلت امام(ره) پدر در گوشه‌ای از خانه نشسته بودند و اشک می‌ریختند. می‌دیدم که چطور عاشق ولایت است. رفتارشان الگوی عملی تربیت فرزندان بود. به همین دلیل هم ما رابطه دوستانه‌ای داشتیم؛ نه فقط رابطه پدر و پسری. برای پسربچه‌ها دوچرخه بهترین تشویق است که من شیرینی این تشویق را به خوبی به یاد دارم. تنبیه هم بسته به میزان کار ناشایست ما تعریف می‌شد. یکی از عادت‌های پدر این بود که برای هرکدام از ما بچه‌ها یادداشت می‌نوشتند و نکته‌ای را گوشزد می‌کردند. گاهی تشویقی بود و گاهی تذکر. من هم گاهی برای ایشان یادداشت می‌نوشتم. همه این ریزه‌کاری‌ها رابطه ما را صمیمی‌تر و دوستانه‌تر می‌کرد.

گفت وگوی متفاوت با فرزند شهید «علی صیاد شیرازی» | تا لحظه شهادت دغدغه رسیدگی به مشکلات مردم را داشت

بیشتر روی چه مسئله‌ای تأکید داشتند؟

محور تأکید پدر عزیز ما توجه به خدا، امام زمان(عج) و مسئله ولایت بود و کلید موفقیت را در نماز اول وقت می‌دانستند. نگاهی به فعالیت ایشان از اول انقلاب اسلامی نشان می‌دهد که چطور در همه امور مطیع ولی امر مسلمین بود.

درس یا کار فنی یا هنری خاصی هم بود که تأکید داشته باشند آن را حتماً یاد بگیرید؟

بحث زبان انگلیسی و ریاضیات برای ایشان بسیار پررنگ بود و تأکید داشتند که حتماً در این درس‌ها حرفه‌ای و مسلط باشیم. ایشان تأکید داشتند در زمینه‌های دیگر مثل کارهای فنی و... هم حتماً تا جایی که بتوانیم کارهای شخصی خودمان را انجام دهیم و مهارت کسب کنیم. از سوی دیگر، در زمینه کارهای هنری، پدر بسیار خوش خط بودند. یادم است نقاشی خوبی هم داشتند و کاردستی هم درست می‌کردند. در نجاری هم سررشته داشتند و با چوب برای ما کاردستی درست می‌کردند.

با هم به گردش و تفریح هم می‌رفتید؟ بیشتر دوست داریم درباره وقتی که پدر با فرزندانشان می‌گذرانند بدانیم.

پدر اهل ورزش و گردش و تفریح هم بودند. عید و تابستان را مرخصی می‌گرفتند و برای سفر برنامه‌ریزی می‌کردیم. به شهرهای مختلف از جمله انزلی، اصفهان، بندرعباس، شیراز، کردستان، مشهد، گرگان و... همراه ایشان سفر کردیم. پدر معتقد بودند که سفر برای سلامت جسم و روح مفید است.

حالا که خودتان پدر هستید، چه الگوی رفتاری پدرانه‌ای را از ایشان به یادگار دارید و آن را به کار می‌برید؟

در توجه به الگوی رفتاری و پدر نمونه بودن، از مهم‌ترین موارد این است که به تربیت فرزند طوری توجه کنیم که بستر سعادت فرزند در دنیا و آخرت را فراهم کنیم. درست مثل پدر خودم که به این موارد توجه داشتند و برای ما برنامه‌ریزی می‌کردند.

از ویژگی خاص شخصیتی و رفتاری شهید که کمتر از آن یاد شده است برای ما بگویید.

مهم‌ترین رفتار ایشان که کمتر مورد توجه قرار گرفته و لازم است که در این برهه از آن یاد کنم، صداقت در گفتار و بیان و شجاعت و گره‌گشایی برای مردم بود. یکی از خصوصیات ویژه ایشان، دفاع از حق و حقیقت بود. سعی می‌کردند که به نیروهایشان نهایت احترام و توجه و ادب را داشته باشند و از حقوق آنها دفاع می‌کردند. مثلاً یادم است در ماه مبارک رمضان در اداره مهمان پدر بودم. 2پرس چلوکباب آوردند. بابا پرسیدند: «آیا همین غذا برای شما سربازان هم هست؟‌» گفتند: «نه. غذای دیگری است.» گفتند که همان غذا به سربازان داده شود و یک پرس غذا را هم برگرداندند.

هیچ وقت به فکر افتاده‌اید که منزل شخصی شهید را به خانه موزه تبدیل کنید و وسایل و لوازم ایشان را در خانه موزه حفظ و نگهداری کنید؟

خانه‌موزه از همان روزهای بعد از شهادت در دستور کار بوده است. در موزه شهدای چیذر در امامزاده علی اکبر(ع) چیذر، لباس ایشان در زمان‌ ترور و یکسری دیگر از لوازم شخصی نگهداری می‌شود. در مورد خانه پدر هم کمابیش تلاش شد حفظ شود که به چالش‌هایی برخوردیم. سعی داریم در راه‌اندازی موزه حرکتی در ‌شأن ایشان انجام شود و از هرکاری که در وسع ما باشد برای این موضوع دریغ نخواهیم کرد.

دغدغه رسیدگی به مشکلات مردم تا لحظه شهادت

صبح 21 فروردین سال 1378 ساعت 6:30 صبح با پدر از خانه بیرون زدیم. ایشان گفتند: «ماشین را می‌آورم بیرون. تو در پارکینگ را ببند و برادرت را خبر کن، تا در مسیر محل کار، شما را به مدرسه برسانم. وقتی داشتم در پارکینگ را می‌بستم، دیدم فردی ناشناس با لباس رفتگری نزدیک ماشین شد و نامه‌ای را به پدر داد. پدر شروع به مطالعه نامه کردند. در همین فاصله با یک کلت کمری چند تیر به سمت صورت ایشان، شلیک و بلافاصله فرار کرد. نوع شهادت ایشان نماد مردمی بودنشان است. از دوستان و همسایه‌ها تا مردمی که در مسافرت‌ها و نماز جمعه پدر را می‌دیدند از مشکلات خود می‌گفتند و نامه‌ای به ایشان می‌دادند. پدر معتقد بودند که حتی اگرکاری از دستشان برنیاید هم باید با سعه صدر به درددل مردم گوش کرد.

 

از اسراف آزرده خاطر می‌شد

از اسراف در هر زمینه‌ای بسیار ناراحت می‌شدند. ریخت و ‌پاش و تجملات، ایشان را آزرده می‌کرد. روز تعطیل که با برادرم مشغول شست‌وشوی ماشین می‌شدیم تأکید می‌کردند که شیر آب را بار نگذاریم و با سطل، آب بریزیم. با خرید لباس و وسایل منزل بیش از نیاز مخالف بودند. می‌گفتند از وسایل و لوازم خانه درست مراقبت کنید تا بتوانید سال‌ها از آن استفاده کنید. برای اسراف نکردن و هدر ندادن وقت و زمان هم برنامه‌ریزی را پیشنهاد می‌کردند. سال‌های نوجوانی من که تازه کامپیوتر و بازی‌های کامپیوتری به بازار آمده بود می‌گفتند: «نیم ساعت بیشتر بازی نکن که در وقت اسراف می‌کنی.»

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.