تصاحب غیرخصمانۀ جایگاه آمریکا توسط چین

آغاز افول یک قرن تسلط آمریکا بر خاورمیانه /تغییرات در راه است!

کدخبر: ۵۷۱۸۳۱
جهان در حال تغییر است اما واشنگتن هم‌چنان می‌خواهد همه چیز را در همان موقعیت‌های قبلی‌شان نگه دارد.
آغاز افول یک قرن تسلط آمریکا بر خاورمیانه /تغییرات در راه است!

به گزارش اقتصادنیوز، آنچه که از روابط اخیر چین به چشم و گوش می‌رسد، پژواکی از این جملۀ همیشگی رئیس‌جمهور این کشور است که: «تغییرات بزرگی در راه است که در تمام طول قرن گذشته نظیر نداشته‌اند». به نظر می‌رسد که این جمله صرفاً یک پروپاگاندا نیست بلکه بیانی ساده‌شده از واقعیت تحول و گذاری است که در نظم جهانی در حال وقوع است.

تغییرات جدی در نظم خاورمیانه

به نوشته نیوزویک، اکنون مدت‌هاست که تحولات جهانی به سمت دنیایی چندقطبی حرکت می‌کند که آمریکا دیگر قدرت بلامنازع آن نیست. این واقعیت خودش را بیش از هر جایی در خاورمیانه نشان داده است. آمریکا در قرن بیست‌ویکم هزینه‌های زیادی در این منطقه کرده است اما کم‌کم در حال ازدست‌دادن نفوذ و تأثیر خود در آن است.

در ماه مارس، چین کمک کرد تا ایران و عربستان به توافقی با یکدیگر برای ازسرگیری روابط دوجانبه و بازگشایی سفارت‌خانه‌‌هایشان برسند. نقش میانجی‌گری چین در این توافق بسیار مهم و پررنگ بود و این در حالی است که اکنون دهه‌هاست که آمریکا هیچ رابطۀ دیپلماتیکی با ایران ندارد و سال‌هاست که روابطش با عربستان نیز دچار نوسان شده و معمولاً سرد و تیره بوده است.

ناتوانی آمریکا در سیاست متقاعدسازی

چاس فریمن، دیپلمات کهنه‌کار آمریکایی، معتقد است که: «ما غرغر می‌کنیم، تهدید می‌کنیم، تشر می‌زنیم، تحریم می‌کنیم، تفنگداران دریایی‌مان را می‌فرستیم، بمباران می‌کنیم، اما هرگز از هنر متقاعدسازی استفاده نمی‌کنیم».

230314120526-05-us-saudi-arabia-china-relations-intl-super-169

فریمن مترجم اصلی رئیس‌جمهور ریچارد نیکسون در سفرش به چین در سال 1972 بود. این سفر درنهایت منجر به به‌رسمیت‌شناختن جمهوری خلق چین علاوه بر تایوان از سوی آمریکا و گشایش سفارت این کشور در پکن شد. فریمن به نیوزویک می‌گوید که: «شکوه و عظمت دیپلماتیک واشنگتن مدت‌هاست که سرآمده است. آنچه اتفاق افتاده این است که توانایی آمریکا برای اجبار دیگران کم شده است اما ما همچنان خیال می‌کنیم در دنیای پس از اتمام جنگ سرد هستیم که اقتدار بدون چالشی داشتیم».

تبدیل‌شدن خودمختاری استراتژیک به مبنای عمل کشورها

واقعیت این است که امروز مدت‌هاست که اغلب کشورهای دنیا خودمختاری استراتژیک را مبنای عملکرد خود و تعیین مسیرشان در سیاست خارجی خود قرار داده‌اند. برای مثال، هند سیاست خارجی خود را همینگونه پیش می‌برد و درعین‌حال که روابط خود را با آمریکا بهبود و ارتقا می‌دهد، از سایر کشورها نیز غافل نیست. همچنین این خودمختاری استراتژیک در سخنان امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه، در سفیر اخیرش به چین نیز نمود داشت.

230314120343-03-us-saudi-arabia-china-relations-intl-super-169

به گفتۀ فریمن، که زمانی هم سفیر آمریکا در عربستان بوده است، جهان در حال تغییر است اما ما همچنان می‌خواهیم همه چیز را در همان موقعیت‌های قبلی‌شان نگه داریم. هدف اساسی سیاست خارجی ما همچنان این است که خودمان را در جایگاه برتر قرار دهیم، درحالی‌که این غیرممکن است چراکه هیچ چیزی ابدی نیست و هیچ قدرتی نمی‌تواند برای ابد قدرت برتر باقی بماند. بحث این نیست که فقط برتری 50 سالۀ آمریکا به پایان رسیده باشد، بلکه اساساً برتری 500 سالۀ جهان یورو-آتلانتیک رو به افول است.

تصاحب غیرخصمانۀ جایگاه آمریکا توسط چین

چین مدت‌هاست که این تغییر شرایط را درک کرده و برای آن تلاش می‌کند و سعی دارد بیشترین بهره را از آن ببرد. هونگدا فن، کارشناس برجستۀ چینی و استاد دانشگاه مطالعات بین‌المللی شانگهای، باور دارد که: «از زمان اجرای سیاست اصلاحات در اواخر دهه 1970، چین در حال تعمیق و توسعۀ روابط خودش با سایر کشورها بر اساس منافع مشترک و احترام متقابل بوده و دهه‌هاست که هیچ درگیری‌ای را با هیچ کشوری شروع و حتی تحریک نکرده است. همین امر سبب شده که چین دشمنان کمی در جهان داشته باشد و محیط مناسبی را توسعۀ روابط خارجی خود به دست آورد».

20230506_114117

هرچندکه چین اختلافات ارضی مهمی با برخی از همسایگان کلیدی‌اش دارد، اما اکنون شریک تجاری اصلی نزدیک به 130 کشور جهان است. این کشور نفوذ اقتصادی و دیپلماتیک خود را در سرتاسر کشورهای درحالِ‌توسعه، ازجمله آفریقا و آمریکای لاتین، از طریق سرمایه‌گذاری‌هایی مانند طرح کمربند و جاده شی و انبوهی از پروژه‌های زیرساختی، گسترش داده است. این پروژه‌ها مجموعاً 150 کشور را دربر می‌گیرد.

اهمیت خاورمیانه برای چین

چین در صدر کشورهای واردکنندۀ نفت در جهان قرار دارد و بنابراین برای خاورمیانه و روابطش با کشورهای نفتی آن اهمیت زیادی قائل است. ایران و عربستان نیز به عنوان دو قدرت اصلی این منطقه علاقۀ زیادی به حضور در بلوک‌های تجاری و امنیتی بریکس‌پلاس و سازمان همکاری شانگهای دارند. عضویت آن‌ها می‌تواند به پکن این توانایی را بدهد که در برابر سیاست‌های تحریمی احتمالی آمریکا که ممکن است در آینده گریبان چین را بگیرند، مانند تحریم‌هایی که علیه روسیه به دلیل جنگ در اوکراین وضع شده است، مقاومت کند.

این در حالی است که پس از جنگ جهانی دوم، نفت در قلب شراکت استراتژیک آمریکا با عربستان قرار داشت و در تمام این سال‌ها، آمریکا حتی از موارد نقض حقوق بشر توسط عربستان نیز چشم‌پوشی می‌کرد. اما جو بایدن، رئیس‌جمهور فعلی آمریکا، ولیعهد عربستان، محمد بن سلمان،  را هیولا خواند و کمک‌های خود به این کشور در جنگ یمن را نیز کاهش داد و درعوض تلاش کرد که توافق هسته‌ای خود با ایران را احیا کند. همۀ این موارد باعث شده است که میان واشنگتن و ریاض شکافی اساسی ایجاد شود.

اهمیت چین برای کشورهای خاورمیانه

مشکل مهم آمریکا در منطقه این بوده که همیشه نیاز شدید و فوری کشورهای خاورمیانه به توسعه را نادیده یا دست‌کم گرفته و برای آن تلاشی نکرده و به آنها کمک ننموده است. نتیجۀ این امر هم این بوده که اکنون کشورهای این منطقه چنین کمک‌هایی را از چین می‌خواهند و به دنبال روابطی حداکثری با این کشور هستند.

یکی از جلوه‌های این تغییر این است که درحالی‌که آمریکا سرکوب مسلمانان اویغور توسط چین را محکوم می‌کند و خواهان توقف آن است، تعداد بسیار کمی از کشورهای مسلمان با این سیاست آمریکا همراهی می‌کنند و اکثر کشورهای مسلمان ترجیح می‌دهند که در این مسئله دخالتی نداشته باشند.

آمریکا قصد دارد که تمرکز اصلی خود را بر شرق آسیا و کنترل چین بگذارد و چین را به عنوان تهدید اصلی خود تشخیص داده است. در نتیجه می‌خواهد خاورمیانه را از اولویت‌های خود خارج کند. این درحالی است که خاورمیانه اکنون یک منطقۀ به‌هم‌ریخته و تقسیم‌شده میان قدرت‌های کوچک و بزرگ مختلف محلی است، بنابراین همچنان به دنبال کمک قدرت‌های جهانی می‌گردد. در چنین شرایطی، طبیعی است که نگاه این کشورها به سوی چین باشد.

آمریکا باید این مسئله را درک کند که این فقط چین نیست که دنبال رقم‌زدن سرنوشت خود توسط خویش است بلکه سایر کشورها نیز چنین رؤیایی دارند و امیدوارند جهانی چندقطبی را ببینند که به آنها امکان عمل بیشتر و گسترده‌تری می‌دهد.

تغییرات جدی در وضعیت و سیاست عربستان

عربستان در حال تبدیل نفت به یک ابزار استراتژیک است و می‌خواهد نفوذی را که به خاطر نفت دارد، تبدیل به یک سرمایۀ ژئوپلیتیکی کند. آمریکا نیز این مسئله را درک و سعی کرده با آن محتاطانه و هشیارانه برخورد کند. برای مثال، وقتی عربستان درخواست‌های آمریکا برای افزایش تولید نفت و کاهش قیمت آن را رد کرد و به همراه سایر کشورهای اوپک‌پلاس مانند روسیه و آمریکا، تولید نفت را کاهش داد، آمریکا به این کشور هشدار و آن را به عواقب این سیاست توجه داد.

دربارۀ این تحولات، محمد السبان، مشاور ارشد سابق وزیر انرژی عربستان به نیوزویک می‌گوید: «آمریکا همچنان فکر می‌کند که تنها قطب و قدرت در جهان است. اما این تصور درست نیست. جهان چندقطبی شده است. چین، روسیه، آمریکا، اتحادیه اروپا و همچنین عربستان، امروزه سایر قطب‌های جهانی قدرت را تشکیل می‌دهند. آمریکا باید بداند که هیچ کشوری نمی‌پذیرد که توسط کشور دیگری فرماندهی شود و دستور بگیرد. همۀ کشورها خواستار این هستند که به حاکمیت آنها احترام گذاشته شود. ما نیز همانطور که به حاکمیت دیگران احترام می‌گذاریم، از دیگران نیز چنین توقعی را داریم. عربستان بر اساس منافع اقتصادی و سیاسی خودش تصمیم می‌گیرد و عمل می‌کند و به تلاش دیگران برای تحمیل نظرات خودشان بر این کشور اهمیتی نمی‌دهد».

مدرنیزاسیون، سیاست جدی عربستان

این فقط نفت نیست که سبب نفوذ عربستان در منطقه و حتی جهان شده است. علاوه بر نفت، عربستان میزبان و حافظ مقدس‌ترین اماکن اسلامی است و به همین دلیل، جایگاه منحصربه‌فردی دارد. همچنین این کشور اکنون در میان اقتصادهای بزرگ دنیا، دارای سریع‌ترین رشد اقتصادی است و همچنین عضو پیشرو و اصلی اتحادیۀ عرب و سازمان همکاری اسلامی محسوب می‌شود.

درعین‌حال، بن‌سلمان قصد ایجاد تغییراتی جدی در سیاست داخلی و جامعۀ عربستان را دارد. حکومت این کشور تا قبل از وی، خیلی سفت‌وسخت به سنت‌های عمدتاً اسلامی چسبیده بود و اسلام‌گرایی و قرائتی بنیادگرا از اسلام را پذیرفته بود. بن‌سلمان اما قصد دارد میراث خود را به عنوان حاکم عربستان، بر مدرن‌سازی این کشور بنا کند و سرنوشت خود را به مدرنیزاسیون عربستان گره بزند. بن‌سلمان تلاش می‌کند تا هویتی ورای اسلام و اسلام‌گرایی برای این کشور بسازد. آمریکا هرچندکه متوجه این دگردیسی عمیق شده و حتی آن را تأیید کرده بود اما روز به روز نسبت به آن مشکوک‌تر و مرددتر می‌شود.

نیاز آمریکا به ارزیابی عمیق

امروزه روابط ایالات متحده با رقبا و مخالفان و دشمنانش به پایین‌ترین حد خود رسیده است. اما در مقابل، چین فهرست روبه‌رشدی از اهداف ژئوپلیتیکی را دنبال می‌کند، روسیه جنگی را در اوکراین به راه انداخته است که پایانی برای آن متصور نیست، ایران روابط خود را با رقبایش بازسازی می‌کند، و کره شمالی توسعۀ سلاح‌های هسته‌ای را سرعت می‌بخشد.

rninhgkx74bocv8r4odg

همۀ این‌ها در حالی است که تحریم‌ها ستون اصلی اقدامات دیپلماتیک ایالات متحده در برابر این چالش‌ها بوده و تاکنون کمک چندانی هم به بهبود شرایط و منصرف‌کردن دشمنان آمریکا از سیاست‌های خصمانه‌شان نکرده است.

به اعتقاد برخی از دیپلمات‌ها و کارشناسان، آمریکا با وجود تمام قدرت نظامی، مالی و فرهنگی‌اش، دیگر آن جذابیتی را که پس از فروپاشی شوروی در سال 1991 داشت ندارد و در حال ازدست‌دادن نفوذ خویش است. جک متلاک، آخرین سفیر ایالات متحده در اتحاد جماهیر شوروی، معتقد است الگویی که آمریکا امروز به جهان ارائه می‌دهد، به اندازه سال 1991 جذاب نیست.

به گفتۀ وی: «موفقیت چین در راه تثبیت خود در سراسر جهان به این معناست که ما نیاز به یک ارزیابی مجدد از شرایط خودمان و دنیا داریم؛ ارزیابی‌ای که ضرورتاً باید منجر به تغییر سیاست‌های ما شود. آمریکا صحنۀ سیاست جهانی را صحنۀ رقابت و مبارزه میان دموکراسی و استبداد تعریف کرده است و خود را در جبهۀ دموکراسی‌خواهی و امثال چین و عربستان را در جبهۀ مقابل می‌بیند. اما واقعیت این است که ایدئولوژی و شکل حکومت‌ها نباید عامل تعیین‌کننده و مهمی برای تعیین سیاست‌های ما در قبال آنها باشند».

متلاک معتقد است که: «برای داشتن جهانی صلح‌آمیز و مرفه که بتواند با چالش‌های بی‌سابقه‌ای مانند تخریب محیط‌زیست، تروریسم و خشونت‌های مختلف، افزایش جمعیت، بحران پناهنده‌ها، بیماری‌های همه‌گیر، جنگ هسته‌ای یا استفاده از سایر سلاح‌های کشتار جمعی مقابله کند، ما باید با همۀ کشورها با احترام برخورد کنیم».

متلاک می‌گوید که آمریکا نیز مانند شوروی فکر می‌کند که اگر از سلطۀ نظامی و اقتصادی خود استفاده کند، قدرت و دانش لازم برای ایجاد تغییر در جوامع دیگر را دارد. اما فروپاشی شوروی نشان داد که این تصور یک تصور غلط و منسوخ‌شده است. فروپاشی شوروی و پیروزی آمریکا در جنگ سرد این باورها را در این کشور به وجود آورد که سرمایه‌داری و دموکراسی آیندۀ محتوم بشریت است و سلاح‌های هسته‌ای ما را شکست‌ناپذیر می‌سازد و بنابراین رهبری ما برای دگرگونی جهان ضروری است. اما این‌ها فرضیاتی نادرست و اهدافی محال هستند.

 

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید