علاوه بر این اختلافات روسیه و آمریکا در منطقه، جنبش‌های اسلامی، جوانان، زنان، دموکراسی‌خواهان در خاورمیانه و وجود بازیگرانی با تنوع ایدئولوژی لیبرال، روس‌گرایی، اسلام‌گرای اهل سنت، تشیع انقلابی و صهیونیسم و خرده باورهای قومیتی منطقه را در ماتریس عدم قطعیت گرفتار کرده است. آمریکا، روسیه، اتحادیه اروپا و چین در سطح بین‌الملل، منطقه را برای سلطه نظامی، اقتصادی و فرهنگی نشانه رفته‌اند و قدرت‌های منطقه به همراه جنبش‌های فرقه‌ای و قومیتی سطوح دولت‌های ملی را متزلزل ساخته‌اند. در چنین محیطی ایران باید از منافع ملی خود دفاع کند و بتواند در عین حال که بازیگران را شناسایی و برای هر اقدام آنها برنامه‌ای از پیش تعیین شده داشته باشد، از چند بحران بزرگ همانند منزوی شدن ایران، کشانده شدن جنگ به کشور، فعال شدن شکاف‌های قومیتی و فرقه‌ای و بی‌ثباتی سیاسی جلوگیری کند. برقراری موازنه و یارگیری در چنین محیط بی‌ثباتی که مدام از جانب شکاف‌های مختلف سنتی و مدرن، شهری و روستایی، ملی و بین‌المللی، فرقه‌ای و مذهبی و جنسیتی به سمت امنیتی شدن سوق پیدا می‌کند کار آسانی نیست. برای اینکه تصویر روشنی از جهت‌گیری سیاست خارجی ایران در این محیط آشفته ترسیم شود در سه سطح فلسفه، دکترین و سیاست‌ها به بررسی و آسیب شناسی می‌پردازم.

۱- فلسفه سیاست خارجی: فلسفه همان جهان‌بینی، کلیات، ترسیم مبانی خط مشی و نگاه کلانی است که ریشه در اندیشه یک دولت و قانون اساسی دارد. ایران دارای تکثر فلسفی است، یعنی به علت تاریخ باستانی عقاید خرد مزدایی تا خرد شیعی و در روزگار فعلی افکار مدرن و پست مدرن در فلسفه سیاست خارجی ایران وارد شده است. جمهوری اسلامی ایران در قانون اساسی فلسفه سیاست خارجی را در شاخص‌های شیعی، اسلامی، ایرانی و مدرن با واژگانی چون امت اسلامی، دفاع از مسلمانان و مستضعفان، صدور انقلاب، وفاداری به تعهدهای بین‌الملل، حفظ تمامیت ارضی کشور و اجازه دخالت ندادن و دخالت نکردن در امور کشورها قید کرده است. این مجموعه از مفاهیم برآمده از فلسفه‌ای متکثر دارد که در صورت نداشتن اولویت‌گذاری به سمت تصمیم‌گیری‌های بی‌نظم و بی‌برنامه و حتی در برخی مواقع مهار یکدیگر حرکت می‌کند. فلسفه سیاست خارجی ایران توان انقلابی و شیعی را فعال ساخته و مناطق نفوذی در عراق، سوریه و لبنان ایجاد کرده است. در سایر فلسفه‌ها همچون فلسفه حقوقی و آرمان‌گرایی نیز توانسته است در خلع سلاح، رویه‌های صلح منطقه و بین‌الملل و مباحث سازمان ملل فعال باشد. آنچه هنوز جای تقویت دارد فلسفه‌های ملی و واقع‌گرایی است که امکان مهار و موازنه و رویکردهای مصلحتی و چند وجهی را سامان‌دهی کند. ایران توانایی خلق چندین کمربند معرفتی اطراف خود را دارد که هر یک به لحاظ جذب بازیگران همسو و خلق کمربندهای امنیتی محافظ می‌توانند فعال شوند. کمربندهای اسلامی، ایرانی و مدرن و پست مدرن از حداقل سطوح باروری فلسفی بهره‌مند هستند؛ بنابراین ایران دارای ایدئولوژی‌هایی است که توان تولید و حفظ و تداوم قدرت و منافع ملی کشور را دارند و هر یک همچون کمربندی ایران را حفظ می‌کنند.

۲- دکترین‌های سیاست خارجی: دکترین به معنای بسته‌های شعاری و مفاهیم واژگانی تبلیغاتی است که اغلب رئیس‌جمهور یا وزرای امور خارجه برای معرفی جهت‌گیری و سمت و سوی سیاست در زمان محدودی بیان می‌کنند. دکترین‌ها بر اساس اندیشه و قول و قرارهای قوه مجریه به شهروندان شکل می‌گیرد. مثلا در آمریکا دکترین‌های مهار کمونیسم، مبارزه با تروریسم، عظمت آمریکا و ... توسط رئیس‌جمهورها تولید شده است. در ایران نیز تا کنون چند دکترین تولید شده است به‌خصوص زمان انتخاب نامزدهای ریاست‌جمهوری، آنان که تخصص و تجربه سیاست خارجی دارند و قصد متحول کردن امور بین‌الملل را در سر می‌پرورانند، دکترین خود را اعلام می‌کنند. در ابتدای انقلاب دکترین موازنه منفی مصدق توسط تیم بازرگان با عنوان عدم تعهد مطرح شد. همین دکترین توسط تیم‌های اسلامگرا نیز به رسمیت شناخته شد و تا پایان جنگ به عنوان دکترین «نه شرقی و نه غربی» در دستور کار قوه مجریه و وزارت امور خارجه قرار گرفت. به این معنا که استقلال شعار اصلی انقلاب در بعد خارجی است و باید از امتیاز دادن به آمریکا و شوروی جلوگیری کرد. زمان روی کار آمدن هاشمی رفسنجانی دکترین سازندگی مطرح و سعی شد با کشورهای اسلامی، ژاپن و برخی کشورها به لحاظ اقتصادی مناسباتی شکل گیرد. خاتمی دکترین گفت‌وگوی تمدن‌ها، احمدی‌نژاد اصلاح مدیریت جهانی و روحانی در ابتدا جهان عاری از خشونت را در دستور کار قرار دادند. دکترین‌ها اغلب ناشی از جو انتخاباتی، رگه‌های آرمان‌گرایانه بالایی داشتند. تک‌بعدی بودند و همه بسته‌های معرفتی ایران را فعال نمی‌ساختند.

۳- سیاست‌های سیاست خارجی: در نهایت هر سیاست خارجی نیاز به تکنیک‌ها، فنون و مکانیزم‌های اجرایی دارد که به آن سیاست می‌گویند. تقریبا یکی از مشکلات اصلی سیاست خارجی ایران سیاست‌هایی است که برای فلسفه و دکترین‌ها طراحی می‌شود. فارغ از فعال نشدن همه فلسفه‌های درون ایران و همین طور دکترین‌های بی‌نظم و آرمان‌گرایانه، آنچه سیاست خارجی ایران را آشفته و بی‌برنامه ساخته است، سیاست‌ها و مکانیزم‌های اتخاذ شده است. در حالی که گرانیگاه و مرکز اصلی طراحی، اجرا و بازنمایی سیاست خارجی باید وزارت امور خارجه باشد اما این وزارتخانه به لحاظ نیروی انسانی، بودجه، اختیارات و سطوح اجرائیات موازی موقعیت ضعیف‌تری در مقایسه با نهادهای دیگر دارد. یک وزارتخانه یا حتی اداره معمولی تعداد نیروهایش از نیروهای وزارت خارجه بیشتر است. همین طور مداخلات فراوان در اعلام مواضع امکان  سیاست‌گذاری منسجم در این وزارتخانه را تضعیف کرده است. خواجه نظام‌الملک در سیرالملوک می‌گوید هر فرد یک کار و هر کار یک فرد و تخصص و نظارت اساس امور است که همه این موارد تنها با سیاست‌گذاری متمرکز و احترام به موازین علمی قابل حصول است. در سیاست خارجی شاخص‌های میزان ارتباط با بازیگران، اعتبار ویزا، زمینه‌سازی صادرات و واردات، ائتلاف‌های امنیتی و اقتصادی، همگرایی‌های بین‌الملل، مشارکت در سازمان‌های بین‌المللی، برقراری موزانه، جذب سرمایه، نیروی انسانی و تکنولوژی، رفع تحریم‌ها و خطر جنگ و بی‌ثباتی، سطح روابط خارجی و معاملات و توافق‌ها قابل ارزیابی کمی است و در این موضوعات ایران نتوانسته است نتیجه‌ای کارآمد مبتنی بر رضایت شهروندان کسب کند.

دکتر روح‌اله اسلامی، عضو هیات علمی علوم سیاسی دانشگاه فردوسی است.